شعار سال:حضرت زهرا (س) تنها بازمانده رسول خدا (ص) و بنا بر دلایلی چند، بعد از رحلت آن حضرت، دوران شیرین زندگیاش به اتمام رسید هر چند در برداشتی کلی، در سراسر زندگی آن بانو دوران شیرینی وجود نداشت. چرا که پیوسته فشارها و جنگها و توطئههای دشمنان بر صدر اسلام و پیامبر اکرم (ص) آرامش روح فاطمه (س) را بر هم زده بود. اما با رحلت پیامبر اکرم (ص) طوفانهای تازهای از حوادث پیچیده و بحرانی وزیدن گرفت، احقاد و کینههای بدر، خیبر و حنین که در عصر پیامبر اکرم (ص) در زیر خاکستر پنهان بود آشکار گشت. به همین دلیل به کنار قبر پیامبر اکرم (ص) رفته و با او درد دل میکرد: پدر جان! بعد از تو، یکه و تنها شدم، حیران و محدوم ماندهام، صدایم به خاموشی گرائید، و پشتم شکست و آب گوارای زندگی در کامم تلخ شد؛ و پیوسته بر این حال بود که ۷۵ روز یا ۹۵ روز از رحلت پیامبر اکرم (ص) نگذشته بود که در اثر رنجهای دیده شده به پدر بزرگوارش پیوست و لذا میتوان گفت شهادت آن بانوی معظمه حقیقتی غیرقابل انکار و از مسلمات تاریخ اسلام است.
با وجود جایگاه ایمانی و دینی بالای فاطمه ، بهنظر میرسد که فاطمه بشکل خاص در سه کار سیاسی مهم مطرح در تاریخ اسلام، بشکل مستقیم وارد ماجرا شده و دخالت داشته و در همه منابع شیعه و سنّی، هرچند به روایات گوناگون، ثبت شدهاست. نپذیرفتن محافظت از ابوسفیان پس از فتح مکه، دفاع دلیرانه از علی پس از درگذشت محمّد و مخالفت با گزیدن ابوبکر به خلیفگی و منازعات خشن با عمر و سرانجام ادّعای مالکیت بر میراث پدر و ستیهندگی با ابوبکر بهویژه دربارهٔ فدک و سهم خیبر که ابوبکر کلّاً نپذیرفت .
مورخان و محدثان شیعه و سنی علی رغم فشارها و بیانهای گوناگون به تشریح آن پرداختهاند و در اینجا به گوشههایی از آنها اشاره میشود. البته باید به این نکته نیز اذعان داشت که منظور از به شهادت رسیدن فاطمه زهرا (س) این است که آن حضرت بعد از رحلت پیامبراکرم (ص) رنجها و دردها و ستمها و ظلمهایی که از سوی دشمنان اهل بیت (ع)، کشید در نهایت، منجر به شهادت آن حضرت شد.
کتاب سلیم بن قیس هلالی، قدیمیترین منبع شیعی است که در قرن اول ه. ق تنظیم شدهاست. السنه ابن احمد، المعارف و الامامه و السیاسه ابن قتیبه، تاریخ یعقوبی، المصنف ابن ابیشبیه، وقعة الصفین نصر بن مزاحم، تفسیر عیاشی، مروج الذهب اثر مسعودی و تاریخ بیهقی به واقعه رویداد خانه فاطمه اشاره کردهاند، ولی از جزئیات آن سخن به میان نیاوردهاند. این واقعه در کتابهای حدیثی و بر مبنای روایاتی نیز مورد اشاره منابع اسلامی قرار گرفتهاند؛ از حذیفة بن یمان، علی بن ابیطالب، محمد باقر، جعفر صادق، موسی کاظم و حسن عسکری روایاتی در این خصوص نقل شدهاست. این رویداد مورد توجه شرقشناسان نیز قرار گرفتهاست و بهعقیدهٔ لائورا وچا والییِری، حتی اگر به این داستان شاخ و برگ داده شدهباشد و جزئیاتی ساختگی به آن افزوده شدهباشد، ریشهٔ تاریخی آن را نمیشود نادیده گرفت. هر چند که برخی از علمای اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفاء از بازگو کردن این بخش واقعی از تاریخ خودداری نموده اند و آن را جزو اعتقادات و تفکرات شیعه به حساب آورده اند، با این وجود تعداد زیادی از علمای اهل سنت نتوانستند به روی واقعیت پرده بپوشانند و کم و بیش، به واقعیت داستان، معترف شده اند. هر چند که تمام واقعه را نقل نکرده اند و تنها مختصری به آن اشاره نموده اند.
برخی از مورخین و اهل حدیث می نویسند که هجوم به خانه زهرا در دو نوبت صورت گرفته است ( منظور از خانه فاطمه، بیت داخل مسجد النبی و ده متری منبر پیامبر نیست. بلکه احتمالا اشاره به خانه اهدایی حارثه به فاطمه زهرا در چند صد متری مسجد دارد). طبق آنچه عبدالزهرا مهدی در کتابش الهجوم بدان پرداختهاست، هجوم به خانه فاطمه، در دو نوبت صورت گرفتهاست که در مرتبه اول، اتفاق بهخصوصی نیافتاد و به تهدید و جمعآوری هیزم اکتفا شده است و نتیجه آن خروج متحصنین غیر از علی و فاطمه از خانه بوده است. در مرتبه بعدی، حمله به خانه، شکستن درب، توهین و آسیب به فاطمه و سقط محسن شکل گرفتهاست. علی لباف در فهرستی که بر کتاب هجوم نوشته است، گزارش میکند که در منابع شیعه و سنی، بین دو هجوم اول و دوم خلط شدهاست.
ابن قتیبه دینوری مینویسد: همانا روزی که ابوبکر از عدهای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی (ع) جمع شده بودند سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها که در خانه علی جمع شده بودند فرستاد(منزل فاطمه در مقابل منبر محمد واقع در مسجد النبی بود که ابوبکر بر آن نشسته بود). پس آنها از خارج شدن از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر دستور داد که هیزم حاضر کنید؛ و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهل اش به آتش میکشم، شخصی به عمر گفت:ای اباحفص آیا میدانی در این خانه فاطمه است عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد. در همان منبع ذکر میکند که بعد از چند روزی که گذشت ابوبکر به عمر گفت بیا نزد فاطمه زهرا (س) برویم چرا که ما او را به غضب در آورده ایم به اتفاق نزد فاطمه زهرا (س) رفتند، ولی فاطمه اجازه ورود به آنها نداد، ولی آنها با وساطت علی (ع) وارد خانه شدند، ولی حضرت فاطمه زهرا (س) با آنها سخن نگفت.
شهرستانی در جای دیگری از نظام نقل میکند: در روز بیعت مردم با ابوبکر که عمر متولی این امر بود و دستور یافته بود که از علی و کسانی که در خانه او بودند بیعت بگیرد! با صدای بلند فریاد زد که خانه علی را آتش بزنید و خودش چنان ضربهای به شکم فاطمه زهرا (س) روز بیعت زد که فاطمه جنین خود را از شکم انداخت.
ابن حجر نیز در کتاب خود از محمد بن حماد کوفی نقل میکند که وی معتقد است بدون شک عمر با لگد به شکم حضرت فاطمه زهرا (س) زد و این امر منجر به سقط جنین فاطمه زهرا (س) که اسمش محسن بود منجر شد.
مشاهده میشود هر چند که برخی از علمای اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفاء از بازگو کردن این قطعه واقعی از تاریخ خودداری نموده اند و آن را از اعتقادات و تفکرات شیعه به حساب آورده اند، ولی با این وجود تعداد زیادی از علمای اهل سنت نتوانستند به روی واقعیت پرده بپوشانند هر چند که تمام واقعه را نقل نکرده اند و تنها مختصری به آن اشاره نموده اند.
در این زمینه سید مرتضی نقل میکند، در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارتهایی که به ساحت دختر پیامبر گرامی اسلام (ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه زهرا (س) زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا (س) را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد، ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد، لذا از نقل آنها خودداری نمودند.
مقاتل بن عطیه میگوید: ابوبکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت عمر و قنفذ و جماعتی را به درب فاطمه و علی فرستاد، عمر هیزم را دَرِ خانه فاطمه زهرا (س) جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید. هنگامی که فاطمه زهرا (س) پشت در آمد عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه زهرا (س) را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت بیمار شد و به بستر افتاد تا آن که از دنیا رفت.
یکی دیگر از علمای اهل سنت که شافعی مذهب میباشد از شخصی بنام ابن درام محدث نقل میکند که قطعا عمر با لگد فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ را زد و بر اثر این ضربه محسن که در شکم آن حضرت بود سقط شد.
بنا به گزارش مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات، ابن ابی الحدید معتزلی نقل میکند: ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم (ص) در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد، ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد. ابوالعاص به پیامبر اکرم (ص) وعده داد که پس از مراجعت به مکه، زینب را نزد پیامبر اکرم (ص) به مدینه بفرستد و لذا حضرت به چند نفر مأموریت داد که در نزدیک مکه منتظر زینب باشند و او را تا مدینه همراهی کنند قریش از خروج دختر پیامبر اکرم (ص) آگاه شدند گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه بازگردانند لذا وقتی آنها به کجاوه زینب حمله ور شدند زینب ترسید و کودکی را که در جنین داشت سقط کرد و به مکه بازگشت. پیامبر اکرم (ص) از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد. ابن ابی الحدید میگوید من این جریان را به استادم ابوجعفر نقیب خواندم او گفت: وقتی که پیامبر اکرم (ص) خون کسی که دخترش زینب را ترساند و او سقط جنین کرد را مباح شمرد قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه زهرا (س) را ترساندند که باعث شد فرزندش «محسن» را سقط کند حتما مباح میشمرد. اینکه ابوجعفر با قاطعیت میگوید اگر پیامبر اکرم (ص) شاهد مصائبی بود که بر سر دخت گرامیش آوردند خون مسببین را مباح میشمرد میتوان دریافت که در منابع اهل سنت در گذشته به مصائب بیش تری که در حق فاطمه زهرا (س) روا داشته اند اشاره شده بود.
صفوی یکی دیگر از علمای اهل سنت نقل میکند که به راستی در روز بیعت، عمر آن چنان فاطمه زهرا (س) را زد که محسن سقط شد و پس از آن فاطمه زهرا (س) از دنیا رفت.
سکونی که یکی از ناقلان حدیث اهل سنت و مورد اطمینان است در خبری نقل میکند که صاحب فرزند دختری شدم و از این قضیه ناراحت بودم. نزد امام صادق (ع) رفتم، ماجرا را به حضرت بیان کردم و حضرت پرسید اسم دخترت را چه گذاشتی؟ عرض کردم: فاطمه، فرمود: آه آه، سپس دست خود را بر پیشانی اش گذاشت و گویا گریه میکرد فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو، او را نزن و نفرینش نکن، این نام نزد خداوند باعظمت و محترم است سکونی میگوید امام صادق (ع) همیشه این گونه بود وقتی در پیش حضرت نامی از فاطمه برده میشد به یاد جده اش میافتاد و مصیبتهای او را یاد میکرد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات و شهادت فاطمه زهرا (س) ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی بر او وارد ساخت.
با اینکه سکونی تا اینجا کلام امام را نقل میکند و به سبب تعصب سنی گری بقیه کلام امام را ذکر نمیکند، ولی ابوبصیر بیان میکند، سبب فوت فاطمه زهرا (س) ضرباتی بود که قنفذ غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد، پس فرزندش محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد که به دیدنش بیایند؛ بنابراین با توجه به اینکه علمای اهل سنت هر چند در قرون نخستین به وقایع بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) و ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) اشاره میکردند، ولی بعدها به خاطر حفظ جایگاه خلفا از ذکر و بیان آنها خودداری نمودند با این وجود گزارشهایی که در منابع اهل سنت وجود دارد به خوبی ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) و مسببین را میتوان شناخت.
شعار سال، با تلخیص و اضافات، برگرفته از برنا، تاریخ انتشار:۲۸ دی ۱۳۹۹، کد خبر:۹۴۷۶۴۷، www.borna.news / شسا مرجع دینی/ سایر منابع.
مرتضی عاملی، بر این باور است که کاشف الغطا در این دیدگاه، دچار خطا شدهاست و احتمالاً وضعیت وی در هنگام پاسخ به این سؤال یا احوال زمانه در پاسخش مؤثر بودهاست. مرتضی عاملی به دیگر آثار کاشف الغطاء استناد میکند که در آنها، به سقط محسن و ضرب و شتم فاطمه تصریح میشود و در نهایت با غیر معصوم دانستن کاشف الغطا از خطای علمی، به بررسی دیدگاه او در این زمینه پرداختهاست. همچنین مرتضی عاملی به هتک حرمت اهل بیت و زنان آنان در واقعه کربلا اشاره دارد و با توجه به وقایع آن نبرد، استبعاد کاشف الغطا را بیمورد میداند.
در واقع می گویند که هجوم به خانه فاطمه و تهدید او اتفاق افتاده است. اما ضرب و شتم گزارش شده، عامدانه نبوده و ممکن است در حین واقعه هجوم بشکل غیرعامدانه ایجاد شده باشد.
تا ابد تاریخ
تا زمانی که فرزندش مهدی قیان کند
پس از بینتیجه ماندن دادخواهی فاطمه(س) نزد ابوبکر، فاطمه به مسجد پیامبر رفت و خطبهای را در جمع صحابه خواند. فاطمه(س) در این سخنرانی که به خطبه فدکیه مشهور است. از غصب خلافت گفت و سخن ابوبکر که پیامبران ارث نمیگذارند را تکذیب کرد که طبق چه قانونی او را از ارث پدر محروم کرده است؟! آیا آیهای از قرآن چنین گفته است؟! و سپس او را به دادگاه خداوند در روز رستاخیز واگذار کرد و یاران پیامبر را به پرسش گرفت چرا در مقابل این ستمها ساکت نشستهاند. فاطمه(س) گفت که آنچه آنان (ابوبکر و اطرافیانش) کردهاند، شکستن سوگند است و در پایان خطبه، ننگ کار آنان را جاودانی و سرانجام آن را دوزخ خواند.
گرفتن دهکده فدک از فاطمه(س) توسط ابوبکر پس از وفات پیامبر(ص). ابوبکر با تکیه بر حدیثی از پیامبر(ص) (که گفته شده راوی آن فقط خود ابوبکر بود) مدعی شد پیامبران ارث نمیگذارند؛ اما فاطمه پاسخ داد پیامبر(ص) پیش از وفات، فدک را به او بخشیده و امام علی(ع) و اُماَیمن را بر این سخنش شاهد آورد. بنابر نظر علمای شیعه و برخی از علمای اهلسنت، پیامبر پس از نزول آیه ۲۶ سوره اسراء که از او خواسته بود حق ذویالقربی را بدهد، فدک را به فاطمه بخشیده بود.
در نقلی آمده است ابوبکر در برگهای ملکیت فاطمه را تأیید کرد؛ اما عمر بن خطاب آن برگه را از فاطمه گرفت و پاره کرد. طبق روایتی دیگر ابوبکر شاهدان فاطمه(س) را نپذیرفت. دختر پیامبر(ص) وقتی دادخواهی خود و همسرش امام علی(ع) را بیثمر دید، به مسجدالنبی رفت و به ایراد خطبه پرداخت. او در این خطبه که به خطبه فدکیه مشهور است، به غصب خلافت اشاره کرد و سخن ابوبکر که پیامبران ارث نمیگذارند را مخالف قرآن خواند و او را به دادگری خداوند در روز رستاخیز واگذار کرد. فاطمه(س) پس از این ماجرا سخت از ابوبکر و عمر ناراحت شد و تا زمان شهادت، بر آن دو غضبناک باقی ماند.
پس از وفات پیامبر(ص)، دهکده فدک، به دست خلفا افتاد و در میان آنها دست به دست شد. البته برخی خلفا از جمله عمر بن عبدالعزیز اموی و مأمون عباسی، فدک یا درآمد حاصل از آن را به فرزندان فاطمه دادند هر چند که خلفای بعدی آن را پس گرفتند.
درباره این واقعه آثاری به زبان عربی و فارسی نوشته شده است از جمله آنها کتاب فدک فی التاریخ اثر سید محمدباقر صدر است که با رویکرد تحلیلی نوشته شده است. صدر در این کتاب، مطالبه فدک را به نقطه آغاز نهضت حضرت فاطمه(س) علیه حاکمیت و یکی از مراحل دفاع او از امامت تحلیل کرده است.
دکتر الله اکبری عضو هیأت علمی جامعة المصطفى می گوید وقتی که پیامبر در مدینه بودند نماز ظهر و عصر را در دو وعده جدا میخواندند، مدینه هم شهری پراکنده بود و محلهها به هم چسبیده نبود. کسانی که خانه های شان به مسجد دور بود برای رفت و آمد به مسجد به سختی میافتادند و برهمین اساس کنار مسجد غرفهها و سایبانهایی برپا کردند. اینکه این غرفهها کی ساخته شده و کی برچیده شده گزارشها متفاوت است. برخی آن را سال دوم و برخی سال سوم ذکر کرده اند. درب اغلب این هجرهها به قسمت حیاط مسجد باز میشد. تنها حجرههای پیامبر و امام علی در قسمت مسقف مسجد در سمت جنوب بوده است.
برخی منابع میگویند که وقتی پیامبر مسجد را میساخت، همزمان برای دخترش حضرت فاطمه هم خانهای ساخته است، اما این منابع مورد تایید نیست. این حجرهها که حدود ۶ تا ۹ متری بوده است قابل سکونت دائم نبودند. بعید است که حضرت فاطمه (س) پیش از ازدواج و به تنهایی در یکی از این حجرهها ساکن بوده باشد.
ازدواج حضرت فاطمه و حضرت علی در اواخر سال دوم هجرت صورت گرفته است. تا این زمان درباره محل سکونت، امام علی (ع)، مادرش فاطمه بنت اسد و حضرت فاطمه اخباری در دسترس نیست.
اگر بخواهیم همه مفروضات را در نظر بگیریم، احتمال جدی میدهیم که حضرت فاطمه با سوده همسر پیامبر در خانهای که در کوچه نزدیک بقیع بوده است زندگی میکرده است.
در این جا ذکر این نکته لازم و ضروری است که در زبان عربی: بیت یعنی اتاق و دار یعنی منزل که مشتمل بر حیاط و چندین اتاق است. وقتی این عبارتهای عربی در قرون اولیه دست فارسی زبانان افتاده است بین آن دو خلط شده است و یکی را در معنای دیگری به کار برده اند.
پس از اینکه حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(س) ازدواج کرد، آن حضرت خانهای تهیه دید که با خانه پیامبر(ص) فاصله اش زیاد بود و پس از اندکی حضرت فاطمه(س) نزد پیامبر(ص) رفت و فرمود خانهای نزدیک شما نیاز دارم پیامبر(ص) عذر خواست، ولی فاطمه(ص) فرمود که به حارثه بن نعمان بگویید یکی از خانه هایش را به من بدهد. پیامبر باز هم عذرخواهی کرد. این گفتگو به گوش حارثه رسید و خانهای که خودش در آن سکونت داشت و از همه خانههای بنی نجار به مسجد نزدیکتر بود را خالی کرد و کلیدش را نزد رسول خدا آورد و گفت هدیهای است برای دخترتان. حضرت فاطمه در نهایت به خانهای که متعلق به حارثة بن نعمان بود نقل مکان نمودند. محل زندگی حضرت علی و حضرت فاطمه(س) و زادگاه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام خانه حارثه بوده است.
نیز به سخن مرحوم علامه جعفر مرتضی که اصرار دارد همان حجره چسبیده به مسجد خانه فاطمه بوده نقد دارم. زیرا آن حجره محل استراحت موقت بود و محل سکونت دائم نبود. در آن به داخل مسجد باز میشد دری که بسته شود نداشت بلکه تا زمان تخریب پردهای بر در آن آویزان بود. نیز دیوار و سقف آن از برگ نخل بود اگر آتش به آن میرسید پیش از سوختن در سقف مسجد نیز میسوخت، زیرا تا این زمان مسجد هنوز سقف خشت و گلی نداشت بلکه سقف مسجد از شاخ و برگ نخل بود. از سوی دیگر اگر قرار بود در این حجره را بسوزانند باید در داخل مسجد و قسمت مسقف آن آتش بر میافروختند و در این صورت باید سقف مسجد نیز میسوخت.
از سویی حداکثر فاصله بین این حجره و منبر رسول خدا کمتر از ده متر بود. یعنی علی(ع) صدای ابوبکر را میشنید و نیاز نبود قاصدها مکرر رفت و آمد کنند و پیام ببرند و بیاورند. اما خانه حارثه که خانه فاطمه(س) شد حدود ۲۰۰ متر با مسجد فاصله داشت. در هم در حیاط بود و محکم و علی(ع) و یارانش هم در جلسهای مشغول صحبت، نیاز بود تا قاصد از مسجد پیام را به خانه فاطمه (س) ببرد و جواب را باز آورد.