پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۳۸۳۷۳
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۱۵
آیا با شفاف‌شدن آراء نمایندگان، آزادی عمل آن‌ها در ارائه نظرات کارشناسی و ترجیح منافع ملی بر محلی محدود شده و نماینده که برای تداوم نمایندگی، خود را محتاج رأی مردم می‌بیند، رو به اقدامات عوام فریبانه برای جلب نظر مردم در حوزه‌ی انتخابیه می‌آورد؟

شعارسال:

در سؤال بالا، صحبت از هزینه‌های اجتماعی-سیاسی احتمالی برای شفافیت آراء به میان آمده است اما به هزینه‌های موجود محرمانگی آراء اشاره نشده است. کارشناسانی که هم‌اکنون در اندیشکده‌ها و مرکز پژوهش‌های مجلس در حال تعامل با مجلس و نمایندگان هستند، انبوهی از ایرادات و مفاسد را در محرمانگی آراء شناسایی کرده‌اند که منجر به کاهش کیفیت رأی‌گیری در مجلس شده است. برخی از آن‌ها عبارتند از:

عدم مشارکت برخی از نمایندگان مجلس در رأی‌گیری.به گواه نمایشگرهای موجود در صحن علنی. بنابر یک گزارش غیررسمی با بررسی ده طرح مهم مجلس در مهرماه ۹۷، به‌صورت میانگین ۸۸٫۱۲ درصد نمایندگان در صحن حضور داشته اما به هیچ طرح یا لایحه‌ای رأی نداده‌اند.

بی‌اطلاعی برخی از نمایندگان از دستور جلسه

عدم مطالعه‌ی کافی نمایندگان پیرامون طرح‌ها و لوایح مطرح‌شده

تصویب بسیاری از طرح‌ها و لوایح بدون اعلام نظر بسیاری از نمایندگان

رأی‌دهی نمایندگان بر اساس منافع شخصی یا حزبی

امکان فریب عموم مردم و عدم مسئولیت‌پذیر نمایندگان نسبت به آراء خود

مسئله‌ی بومی‌گرایی و اولویت دادن نمایندگان به حوزه‌ی انتخابیه‌ی خود هم‌اکنون و در زمانه‌ی محرمانگی آراء بسیار پر رنگ است.

نمایندگان پس از تصویب اعتبارنامه، نماینده‌ی همه‌ی مردم ایران و مدافع حقوق تمام ملت به شمار می‌آیند، اگر چنان‌چه نماینده‌ای خود به اهمیت اعتماد ملت ایران واقف نباشد، چه نیرویی می‌تواند او را وادار به اصلاح کند؟ طبیعی است که در شرایط محرمانگی نه رسانه‌ها، نه گروه‌های اجتماعی و نه شهروندان مسئول نمی‌توانند عملکرد نماینده‌ را ارزیابی کرده و در راستای رسیدگی به منافع ملی و خیر همگانی مطالبه کنند. بنابراین نماینده‌ای که بقای خود را در رای‌گرفتن مجدد از حوزه انتخابیه می‌بیند بطور طبیعی به سمت ترجیح اولویت‌های محلی بر ملی سوق داده می‌شود. بنابراین شفافیت آراء نه تنها اولویت مسائل ملی را در ذهن نمایندگان پایین نخواهد آورد بلکه زمینه را برای مطالبه چنین امری فراهم می‌کند.

توجه به منافع ملی در مجموع منجر به خیر همگانی شده و مردم حوزه‌های انتخابیه نیز از برآورد یک تصمیم درست در سطوح ملی بهره‌مند خواهند شد. امروزه با گسترش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و افزایش سطح آگاهی مردم، اشتباه است که تصور کنیم ساکنان شهرهای کوچک و روستاها افرادی سطحی‌نگر، منفعت‌طلب و به دور از تشخیص منافع ملی می‌باشند. بنابراین با شفافیت آراء، چه بسا مردم حوزه‌های انتخابیه، خود پیشگام مطالبه از نمایندگان خود برای فعالیت و عملکرد بهتر در تمام سطوح باشند.

پاسخ‌های قابل‌توجه

Sanaei می گوید:

در ادعای ذکر شده، صحبت از هزینه‌های اجتماعی-سیاسی احتمالی برای شفافیت آراء ذکر شده، اما به هزینه‌های موجود محرمانگی آراء اشاره نشده است. کارشناسانی که هم‌اکنون و در جایگاه اندیشکده‌ای در حال تعامل با مجلس هستند، انبوهی از مفاسد را در این محرمانگی آراء شناسایی کرده‌اند که سرفصل کلی برخی از آنها عبارت‌ است از: عدم رغبت به شرکت در فرایند رأی‌گیری، آگاهی و مطالعه بسیار حداقلی عموم نمایندگان در رابطه با طرح‌ها، رفتار سیاسی گسترده در رای‌گیری‌ها (به جای رفتار حرفه‌ای)، امکان فریب عموم مردم و عدم مسئولیت‌پذیری نسبت به آراء خود، و در نهایت کارآمدی بسیار پایین رأی‌گیری به دلیل محرمانگی آراء.

هیچ اقدام شفافیتی نیست که همیشه و در همه‌جا به صلاح باشه. همینطور هم هیچ اقدام محرمانه‌ای. تجربه‌ی دنیا نشان از کارآمدی قاعده‌ای است که در رابطه با مسائل عملکردی حکومت و مسئولین (خادمان عمومی)، باید اصل بر شفافیت باشد، مگر آنکه متناسب با مصالحی و به صورت موقت، مصداقی از این اصل شفافیت مستثنی گردند. ماجرای شفافیت آراء نمایندگان نیز از این قاعده پیروی می‌کند. نظیر همین رویه در مجلس را هم‌اکنون در رابطه با اصل برگزاری جلسات صحن به صورت علنی (شفاف) و در موارد خاص غیرعلنی کردن آنها (محرمانه) شاهد هستیم.

در انبوهی از کشورهای دنیا (گزارش مصور: شفافیت آراء نمایندگان مجلس و پارلمان :: شفافیت برای ایران) شفافیت آراء نمایندگان به عنوان یک اصل پذیرفته شده و سال‌هاست به ارتقاء سلامت و کارآمدی نظام تقنینی آن کشورها کمک شایان کرده است. بدیهی است که در همان سیستم‌ها نیز در موارد و مصادیق خاص و حساس، رای‌گیری‌ها از حالت شفاف به محرمانه تغییر می‌کند.

شناسایی و تصمیم مصادیق مستثنی از شفافیت (محرمانه)، بر عهده هیات رئیسه مجلس است. با این حال شفافیت برای ایران معتقد است [حداقل] در ماجراهای انتخابات‌گونه و رای دادن به افراد (نظیر ماجرای رأی اعتماد نمایندگان به وزراء و یا رأی‌گیری نسبت به استیضاح ایشان) معایب رای‌گیری شفاف بیشتر از رای‌گیری مخفیانه است. لذا به صلاح است حداقل در رابطه این موارد، رأی‌گیری به صورت مخفیانه صورت پذیرد.

Khani می گوید:

سلام

از کلام شما و آقای ثنائی چنین برداشت می‌شود که پوپولیسم الزاما چیز بدی است. اگر چنین است، چرا پوپولیسم را الزاما مفهومی بد و ناپسند دانسته‌اید؟ آیا پوپولیسمی که منجر به بسیج شدن توده مردم شود، بد است؟ یا در این نگاه، مرزِ بین پوپولیسم(مشخصا به معنی عوام‌گرایی) و مفهوم مردم‌سالاری را چطور تعریف می‌کنید؟

اگر شفافیت آراء فقط برای نخبگان ( به معنی عام باشد) کارکرد مدنظر را نخواهد داشت؟ شفافیت آراء برای مردم چه کارکردی می‌تواند داشته باشد که شفافیت آراء برای نخبگان (= محدود به نخبگان) نخواهد داشت؟

ehsan.parnian می گوید:

سلام

به نظرم تعیین اینکه کدام رای گیری ها باید محرمانه باشد و کدام خیر پیچیده تر از آن است که بتوان قواعد دقیقی برای آن تعیین کرد اما به نظر می رسد طبق یک قاعده کلی آرا نمایندگان در موارد زیر باید محرمانه باشند:

بازیگران اصلی: نمایندگان (رای دهنده به طرح)، عوام (مردم، رای دهنده به نماینده)، خواص (صاحبین قدرت)

مواردی که منفعت واقعی جامعه در یک سمت قرار می گیرد و در عین حال هیچ یک از گروه های دیگر (مردم و خواص) اصراری بر تصمیم درست ندارند (یعنی یا مخالفند یا سوگیری خاصی ندارند).

موارد امنیتی.

در هر حالت دیگری حداقل یک گروه وجود دارد که نمایندگان را برای رای دادن به تصمیم درست تحت فشار قرار دهد.

Vaseghi می گوید:

به نظرم یکی از مدل های خط مشی گذاری که به شدت در کارهای اندیشکده ای استفاده می شود و خوبه ما هم استفاده کنیم برای روشن شدن مساله، مدل تحلیل ذینفعان است.

برای شفافیت مجلس براساس گزارش جلسه بالا می توان این ذینفعان را و اثرشان بر شفافیت حدس زد.

1- مردم عادی: پوپولیستی شدن

2- نخبگان(اعم از دانشگاهی و اندیشکده ای و…): نفی کامل مردم گرایی یا زدو بند با مافیای قدرت و پول

3- سرمایه داران: امکان ایجاد فشار بر نماینده با شفاف شدن آراء

4- دولت: امکان زد و بند روی لوایح و حتی طرح هایی که دامن دولت را می گیرد.

5- رسانه ها (اعم از رسانه ملی و خصوصی): کمک به تعدیل منافع گروه جهت تحقق نفع عمومی به نگاه کلی

6- دولت های و کشورهای خارج از ایران.

راه حل ناپخته ی بنده:

1- شفافیت روابط نمایندگان؛ روابط مالی، افراد جلسات، مشروح جلسات و… همراه با حافظه دار کردن( به تعبیر آقای جلال)

2- راه اندازی مجلس های موازی؛ این مجالس به صورت پلتفرمهای مجازی به موازات مجلس اصلی نظرش رو درباره لوایح و طرح ها اعلام می کنه. مثلا مجلس عوام ، مجلس اندیشکده ها، مجلس نمایندگان پیشین و

Moradi می گوید:

این سخن که بگوییم ایجاد شفافیت آراء در برخی طرح‌ها به پوپولیسم منتهی خواهد شد، درست است، اما راه حل در پاک کردن صورت مسئله نیست. راه حل در ایجاد یک مرجعیت منعطف و توانمند برای مجلس است که بتواند با ابزار رسانه مانع از تحریف افکار عمومی توسط یک نماینده شود. مرجعیتی که نظرات خود را در مورد طرح‌ها و لوایح ارائه دهد و رسانه‌ها و دلسوزان کشور را با خود همراه سازد.حداقل سه فایده بر ایجاد چنین مرجعی که در سازمان ناظر بر پارلمان تحقق می‌یابد، مترتب است:

1-جلوگیری از پوپولیسم: با ارائه توضیحات کارشناسی در مورد طرح‌ها و لوایح، استفاده مؤثر از ابزارهای رسانه‌ای نظیر جلب حمایت چهره‌های رسانه‌ای و معتمد مردم، تولیدات رسانه‌ای جذاب و همه‌فهم و اصطلاحا shame کردن نمایندگان پوپولیست با اهدای جایزه‌ای نظیر خوک طلایی، یا نشان‌هایی مشابه که قدری معتدل‌ترند! منطبق بر نظرات کارشناسی و

2- ارتقای مجلس از طریق ارتقای فکری رأ‌ی‌دهندگان: تربیت سیاسی ممکن است اگرچه زمان‌بر و مسیر آن طولانی باشد.

3- بهره‌مندی از شفافیت آراء: شفافیت آراء منجر به مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی شده و نقاط ضعف و قوت یک نماینده را آشکار خواهد ساخت. اگر بتوانیم از مضرات پوپولیسم در امان باشیم، شفافیت آراء ابزار قابل سنجش و کارآمدی برای نظم بخشیدن به مجلس است.

گرچه شفافیت آراء در نبود مرجعی نظیر سازمان ناظر بر پارلمان منجر به پوپولیسم شده و پوپولیسم موجب آسیب به کشور می‌شود اما از سوی دیگر سال‌ها محرمانگی آراء نیز خسارت‌های بی‌شماری به کشور وارد ساخته است. اگر از یک سو نگرانیم که با شفافیت آراء، انگیزه‌های پوپولیستی نمایندگان مانع از به ثمر رسیدن طرح‌های سازنده خواهد شد، از سوی دیگر باید نگران انبوه طرح‌ها و لوایحی سازنده‌ای باشیم که در این سال‌ها در تاریکی صحن مجلس گم شده و یا مسکوت مانده‌اند. اما از آن جا که هیچ پژوهش مستند و یا جستار مشخصی در زمینه سنجش سود و زیان شفافیت آراء صورت نگرفته است، تشخیص این که واقعا کدام یک؛ شفافیت یا محرمانگی بیشتر به ضرر کشور تمام خواهد شد آسان نیست.

اما نکته دیگر در باب اصلاح ساختار دموکراتیک کشور است. اگر از نظر مبنایی، دموکراسی و جلب مشارکت مردم در امر حکومت ولو به‌وسیله‌ی ساختار حداقلی انتخابات پذیرفته شده است، باید به لوازم چنین اعتقادی نیز تن داد و حداقل لازمه چنین اعتقادی آن است که بپذیریم مردم ممکن است در تشخیص منافع و مصالح خود دچار خطا شوند و یا بازیگرانی با دستکاری کردن افکار مردم درصدد تأمین منافع خود برآیند. سؤال مشخص در چنین شرایطی آن است: در نسبت نخبگان و مردم کدام ضرر بیشتری به همراه خواهد داشت؟

فرصت دادن نخبگان به مردم برای انجام اشتباه و تمرکز بر درس‌آموزی از اشتباهات؟

یا

مصلحت‌اندیشی نخبگان و وادار ساختن مردم به انتخاب مسیر درست؟

در پاسخ به این سؤال می‌توان به دو کلام زیر از امام خمینی (ره) و شهید مطهری اشاره کرد. امام خمینی در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در قم این‌گونه می‌فرمایند:

و من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش می کنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقت‌های دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرایی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرف‌هایی زده بشود که بر خلاف مسیر ملت است، این‌ها وجاهت خودشان را از بین ملت می‌برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد.

همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان دموکراسی عمل بکنید، دموکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی‌خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست.

شما هم خواهش می‌کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، و لو عقیده‌تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می‌خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می‌خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است.

سخنان امام خمینی (س) است که روز 27 مرداد 1358 در جمع نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در قم

هم‌چنین شهید مطهری در کتاب پیرامون جمهوری اسلامی این‌گونه می فرمایند:

یکی دیگر از مسائلی که بشر باید در آن آزاد باشد (نه از نظر اینکه اصلاً قابل اجبار نیست بلکه از جنبه‌های دیگری) رشد بشر است. بشر اگر بخواهد رشد پیدا بکند، باید در کار خودش آزاد باشد، در انتخاب خودش آزاد باشد. شما بچه‌تان را تربیت می‌کنید، خیلی هم علاقمند هستید که او آن طوری که‌ دلتان می‌خواهد از آب در بیاید، ولی اگر همیشه از روی کمال علاقه‌ای که به‌ او دارید در تمام کارها از او سرپرستی کنید یعنی مرتب به او یاد بدهید، فرمان بدهید: این کار را بکن، از اینجا برو؛ اگر می‌خواهد چیزی بخرد همراهش بروید، هی به او دستور بدهید : این را بخر، آن را نخر؛ محال‌ است که این بچه شما یک آدم با شخصیت از آب در بیاید. در حدودی برای شما لازم است بچه‌تان را هدایت کنید و در حدودی هم لازم است‌ او را آزاد بگذارید یعنی هم هدایت و هم آزاد گذاشتن. این دو وقتی با یکدیگر توأم شد، آنوقت بچه شما اگر یک استعدادی هم داشته باشد، ممکن‌ است که یک بچه با تربیت کاملی از آب درآید.

بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرستهای اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه می‌شوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت (تا چه رسد به اینکه سؤ نیت داشته باشند) به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی‌فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی‌لیاقت باقی می‌مانند؛ مثلا انتخابی می‌خواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری، ممکن است شما که در فوق این‌ جمعیت قرار گرفته‌اید واقعا حسن نیت هم داشته باشید و واقعا تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض می‌کنیم‌ واقعا هم آن فرد شایسته‌تر است اما اگر شما بخواهید این را به مردم‌ تحمیل بکنید و بگوئید شما نمی‌فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب‌ بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه‌ می‌خواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که می‌خواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی‌ در بیاید که رشد اجتماعی دارد، و الا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این‌ ملت تا ابد غیر رشید باقی می‌ماند. رشدش به اینست که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند. صد بار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد.

مثلش مثل آدمی است که می‌خواهد به بچه‌اش شناوری یاد بدهد. بچه‌ای که می‌خواهد شناوری یاد بگیرد آیا با درس دادن و گفتن به او ممکن‌ است شناوری را یاد بگیرد؟ اگر شما انسانی را صد سال هم به فرض ببرید سر کلاس هی به او بگوئید که اگر می‌خواهی‌ شناوری را یاد بگیری اول که می‌خواهی خودت را در آب بیندازی، به این‌ شکل بینداز، دست‌هایت را این‌طور بگیر، پاهایت را این‌طور، بعد دست‌هایت را اینطور حرکت بده، پاهایت را اینطور؛ امکان ندارد که او شناوری را یاد بگیرد باید ضمن اینکه قانون شناوری را به او یاد می‌دهید، رهایش کنید برود داخل آب، و قهراً در ابتدا یک چند دفعه می‌رود زیر آب‌، مقداری آب هم در حلقش خواهد رفت، ناراحت هم خواهد شد ولی دستور را که می‌گیرد ضمن عمل، شناوری را یاد می‌گیرد، و الا با دستور فقط بدون عمل، آنهم‌ عمل آزاد، ممکن نیست شناوری را یاد بگیرد؛ یعنی حتی اگر او را ببرید در آب ولی آزادش نگذارید و همه‌اش روی دست خودتان بگیرید، او هرگز شناور نمی‌شود. اینها هم یک سلسله مسائل است که اصلا بشر را باید در این مسائل آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی لازم برسد از جمله این‌هاست رشد فکری‌؛ همین طوری که برای شناوری باید مردم را آزاد گذاشت، از نظر رشد فکری هم‌ باید آنها را آزاد گذاشت.

اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند از ترس اینکه مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی آزادی فکری ندهیم‌ یا روحشان را بترسانیم که: «در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فکر بکنی که‌ اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیاید، به سر در آتش جهنم‌ فرو می‌روی …» این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمی‌کند و پیش نمی‌رود. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می‌خواهد (و تحقیق هم یعنی به‌ دست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل) خواه ناخواه برای مردم آزادی فکر قائل است. می‌گوید اصلا من از تو "لا اله الا الله"ی را که در آن فکر نکرده‌ای و منطقت را به کار نینداخته‌ای نمی‌پذیرم؛ نبوت و معادی را که تو از راه رشد فکری انتخاب نکرده ای و به آن‌ نرسیده‌ای من از تو نمی‌پذیرم. پس ناچار به مردم آزادی تفکر می‌دهد. مردم‌ را از راه روح‌شان هرگز نمی‌ترساند، نمی‌گوید مبادا در فلان مسئله فکر بکنی که این، وسوسه شیطان است و اگر وسوسه شیطان در تو پیدا شد به سر در آتش جهنم می‌روی.

در این زمینه احادیث زیادی هست از آن جمله است که‌ پیغمبر اکرم فرمود: از امت من نه چیز برداشته شده است یکی از آنها اینست: «الوسوسه فی التفکر فی الخلق» یا «التفکر فی الوسوسه فی‌ الخلق» یعنی یکی از چیزهایی که امت مرا هرگز به خاطر آن معذب نخواهند کرد، اینست که انسان درباره خلقت، خدا و جهان فکر بکند و وساوسی در دلش پیدا بشود، مادامی که او در حال تحقیق و جستجو است، هر چه از این‌ شک‌ها در دلش پیدا بشود، خدا او را معذب نمی‌کند و آن را گناه نمی‌شمارد در حدیث معروفی است (این حدیث در فرائد شیخ، کتاب اصولی که‌ طلاب می‌خوانند نقل شده است) که یک عرب بدوی آمد خدمت رسول خدا عرض‌ کرد: یا رسول الله! هلکت (تباه شدم) پیغمبر اکرم فورا درک کرد فرمود: فهمیدم چه می‌خواهی بگویی لابد می‌گویی شیطان آمد به تو گفت: من خلقک؟ تو هم در جوابش گفتی که مرا خدا آفریده است شیطان گفت: من خلقه؟ خدا را کی آفریده‌اس؟ تو دیگر نتوانستی جواب بدهی! گفت یا رسول الله همین‌ است پیغمبر فرمود: «ذلک محض الایمان» (عجبا!) فرمود چرا تو فکر کردی که هلاک شدی؟! این عین ایمان است یعنی همین تو را به ایمان واقعی‌ می‌رساند، این تازه اول مطلب است چنین فکری که در روح تو پیدا شد، این‌ شکِ شیطان به‌ تو گفت تو را چه کسی خلق کرده است؟ گفتی خدا گفت خدا را چه کسی خلق‌ کرده؟ گفتی دیگر نمی‌دانم، بعد هم سرجایت نشستی! این شک تنبل‌هاست، هلاکت است؛ اما تو که چنین آدمی هستی که وقتی چنین شک و وسوسه‌ای در تو پیدا شد، در خانه ننشستی، از مردم هم رودربایستی نکردی و نگفتنی که اگر من به مردم بگویم چنین شکی کرده‌ام، می‌گویند پس تو ایمانت کامل نیست‌، معلوم می‌شود که یک حس و طلبی در تو هست که فورا آمدی نزد پیغمبرت‌ سؤال بکنی که اگر من چنین شکی پیدا کردم چه کنم؟ آیا این شک را با یک‌ عمل رد بکنم، با یک فکر رد بکنم؟ «ذلک محض الایمان» [این عین ایمان است] چرا از چنین چیزهایی می‌ترسی؟! اینست آزادی در تفکر.

پس اسلام که رشته تقلید را از اساس پاره کرده‌ است و می‌گوید من اصول دین را بدون آنکه آزادانه آن‌را درک کرده باشید نمی‌پذیرم، چنین مکتبی آیا اصلا امکان دارد که مردم را مجبور بکند به‌ اینکه بیائید اسلام را به زور بپذیرید؟ همین‌طور که در عمل هم نکرد. آنچه‌ کرد غیر از این بود که مردم را مجبور به اسلام کرده باشند. آنچه کرد مبارزه‌ با آن عقائد خرافی‌ای بود که یک ذره با عقل و فکر بشر سر و کار نداشت، فقط زنجیری شده بود برای عقل و فکر زنجیرها را برداشت. گفت حالا آزادانه‌ فکر کن تا بفهمی مطلب از چه قرار است یا اگر با کشورهایی جنگید، با ملتها نجنگید، با دولت‌ها جنگید یعنی با کسانی جنگید که این زنجیرهای‌ خیالی و اجتماعی را به دست و پای مردم بسته بودند

سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت شفافیت برای ایران ، تاریخ انتشار: 14مهر1398 ، کدخبر: - : www.tp4.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین