تجربههای زیسته ما تبدیل به دادههای اقتصادی برای توسعه و گستردهتر شدن اسارتمان در بند زندگی سرمایه داری دیجیتال گونه شده است. تجربههایی که میتوانند دادههای ارزشمندی را برای شکل گیری، تعدیل و تحکیم نظام باورها در اختیار ما قرار دهند. اما نه تنها غافلیم که در بسیاری مواقع از آنها هراسان و منزجز نیز هستیم.
شعار سال: امروز بیش از هر زمانی دیگری فقیر هستیم. فقری که از جنس اقتصاد نیست، فقری مملو از عدم باورهای شخصی شدهای که قادر باشند بنیان و نظام معنایی زندگی ما را شکل و سامان بخشند.
بحران بی باوری که ریشه بحران عیان تری به نام بحران هویت است، سیر و غوطه وری در روزمرگیهایی است که خود ما چندان در بوجود آمدنشان نقشی نداریم. ما به خرده ابزارهایی تبدیل شده ایم که در سیطره منافع و مطامع زندگی سرمایه دارانه و دیجیتالی، وجود معنا بخش خویش را در حاشیهای تاریک مهجور ساخته ایم.
در بی باوری، همه چیز زندگی به ظاهر معمول و مطلوب است، اما وقتی از سرمنزل، چرایی و چیستی اندیشه و فعالیتهای روزمره خویش پرسش میکنیم به جز جوابهای دم دستی و سطحی به هیچ ریشه عمیق تری دست پیدا نمیکنیم. اینجاست که میبینیم هر دم آماده گسیل و هجرت به هر سویی هستیم.
به اعتقاد من این بحران در قشر تحصیل کرده و دانشگاهی ما عمق و ابعاد بیشتری نسبت به سایر اقشار دارد، زیرا کج کارکردهای دانشگاه امروز زمینههای بسیار بیشتری را برای باورگریزی فرد دانشگاهی فراهم میکند. دانشگاه به او میگوید همه چیز آماده و دم دست برای برداشتن است و نیازی به تأمل و درونی کردن چیزی نیست، فقط باید عجله کرد تا از غافله "داشتن ها" باز نمانیم.
معرفت شناختی زندگی
این بحران چنان در اعماق زندگی ما رخنه کرده است که نه تنها وجود و سیطره اش عیان نیست بلکه حتی باور به واقعی و پر اهمیت بودن آن نیز با چالش و ابهام همراه است. در واقع زندگی امروزی خود را بی نیاز از وجود باورهای معنابخش معرفی و ترویج میدهد. گویا همه لوازم و اسباب ریز و درشت زندگی کم و بیش در اختیار ماست و زمانه نیاز و تأکید بر لایههای هستی و معرفت شناختی زندگی به سر آمده است.
تجربههای زیسته ما تبدیل به دادههای اقتصادی برای توسعه و گستردهتر شدن اسارتمان در بند زندگی سرمایه داری دیجیتال گونه شده است. تجربههایی که میتوانند دادههای ارزشمندی را برای شکل گیری، تعدیل و تحکیم نظام باورها در اختیار ما قرار دهند. اما نه تنها غافلیم که در بسیاری مواقع از انها هراسان و منزجز نیز هستیم. هراسی که روح ما را افسردهتر و دیوارهای محصوریتمان را بلندتر و برافرشتهتر ساخته است.
مجموعه بیشماری از تجربههای فردی- خانوادگی، دینی، آموزشی، دانشگاهی، شغلی و اجتماعی، فرصتهای بی نظیری هستند که میتوانند در خلق و سامان دهی باورهای ما در فهم زندگی نقش آفرینی کنند. اما بدیهی انگاری و کم ارزش شماری تجربههای زیست شده، اجازه بهره گیری ما را از این منبع عظیم معرفتی باز داشته است.
ثبت، مستندسازی، تأمل و بازاندیشی بر تجربههای زیسته، محور و رکن اصلی شکل گیری، هرس و تعمیق باورهای ماست. حرکت مستمر در این مسیر است که جهان بینی و هویت فردی- اجتماعی هر شخصی را بعد از مدتی به روی دیگران نمایان خواهد ساخت و ما را از ابژههای هم شکل و همسان به سوژههای متفاوت و مستقل بدل میکند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات تاریخ انتشار:۱۰بهمن ۱۳۹۹، barkhatbook.com