پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۲۹۷۱۹
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۴
لکزایی درباره گفتگوهای سازنده می‌گوید: اختلاف بین علمای دینی ناشی از منافع اعم از منافع طبقاتی، سیاسی، مادی و ... است که این‌ها باعث می‌شود گفتگو‌ها شکل نگیرد و یا حتی اگر گفت‌وگویی هم شکل می­‌گیرد رافع مشکلات جامعه نخواهد شد.
شعار سال: گفتگو از اهمیت فراوانی برخوردار است و ادیان نیز به گفتگو‌های آزاد و سازنده فراخوانده‌اند. به منظور بررسی این مسئله و چگونگی رسیدن به یک گفت‌وگوی سازنده با شریف لکزایی، دانشیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به گفتگو نشستیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.
 
در ابتدا مناسب است مصاحبه را با تعریف گفتگو آغاز کنیم. یک گفت‌وگوی سازنده و آزاد به چه گفت‌وگویی اطلاق می‌شود و چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

یک گفتگو دو طرف دارد؛ به تعبیری باید بگویم، این فرایند عبارت از گفت‌وشنود است و یک طرف می‌گوید و یک طرف می‌شنود و بالعکس؛ لذا یک تبادل زبانی و ارتباط لسانی، سمعی و استماعی اتفاق می‌افتد. از این‌رو یک فرایند یک‌طرفه نیست و حتماً دوطرف، در یک گفت‌وشنود دائمی با یکدیگر هستند، اما اینکه چقدر سازنده باشد، تلقی بنده این است که اگر دوطرف بتوانند با یکدیگر، فارغ از هر مسئله‌ای به یک نحو آرامش‌بخشی سخن بگویند و به اصطلاح گفت‌وشنود داشته باشند، خود این موضوعیت دارد و در نهایت به نتایج خوبی می‌رسند.

همین‌که دوطرف با سلایق و اعتقادات مختلف حاضر شوند دور یک میز بنشینند و با یکدیگر صحبت کنند، نقطه آغاز مهمی است که گفتگو را شکل می‌دهد، اما اینکه وجه سازنده را به آن اضافه کنیم، در این صورت است که الزامات گفت‌وشنود مراعات شود و از جمله مهم‌ترین الزامات، آزادی و امنیت و عدالت در گفت‌وشنود است که باید وجود داشته باشد و برای طرفین گفت‌وشنود مراعات شود. به تعبیر امام موسی صدر، این گفت‌وشنود مبتنی بر اعتماد، احترام و اطمینان متقابل است و اگر این وضعیت وجود داشته باشد، می‌تواند گفتگو را به سمت سازنده‌‍‌شدن پیش ببرد.

البته گفت‌وشنود یک روش و سبک زندگی و زیستن است که می‌تواند در عرصه‌های مختلفی وجود داشته باشد و طبیعتاً توقع نداریم که تمام مشکلات از این مسیر حل شوند، اما این گفت‌وشنود می‌تواند در جامعه ما کمک کند که برخی از مشکلات حل شود و دشواری‌های زندگی‌های شخصی و خانوادگی و حتی اجتماعی و سیاسی کم شود. از این رو در عرصه اجتماعی، عمومی و سیاسی نیز تا حد زیادی مشکلات مرتفع شود.

تمام انبیا (ع) واسطه‌های بین خداوند و مردم بودند و حرف خدا را به مردم رسانده‌اند. از این حیث آیا می‌شود چنین پنداشت که گفتگو، بخش جداناپذیر تمام ادیان است؟

می‌توان چنین مطلبی را نیز مطرح کرد، چراکه انبیا (ع) پیام خدا را به بندگان و جامعه می‌رسانند و از این حیث، دعوت‌کننده بودند و، چون پیام خدا را به انسان‌ها می‌رسانند، ابلاغ‌کننده و دعوت‌کننده به توحید هستند، اما برای اثبات پیام و پیامبری خودشان، گفت‌وشنود هم داشتند. همیشه یک عده‌ای از مردم، انبیا (ع) را قبول نمی‌کردند و این‌ها باید نبی بودن خود را اثبات می‌کردند؛ لذا نکته مهم این است که برای رساندن پیام الهی به مردم، خودشان همواره آماده گفت‌وشنود بودند و مسیر حرکت به سمت توحید، با پرسش‌گری مواجه بوده است.

یک عده از مردم مسئله را به چالش می‌کشیدند و این می‌طلبید که همواره انبیا (ع) پاسخگو باشند و گفتگو کنند. چون به پرسش گرفته می‌شدند و حتی برخی از افراد دست به انکار پیامشان می‌زدند. بنابراین، انبیا (ع) برای اینکه دعوت خود را اثبات کنند، چاره‌ای جز گفتگو نداشتند. البته خیلی از افراد که اهل چالش با انبیا (ع) بودند، نیز این کارشان را از روی عناد انجام نمی‌دادند، بلکه در میان آنها، مؤمنینی هم بودند که پرسش‌هایی داشتند و گفتگو می‌کردند و شاید، چون وچرا‌هایی نیز داشتند که برای افزودن فهم و معرفت‌شان بوده است. این اتفاقات افتاده و یکی از ابزار‌هایی که می‌تواند در گسترش دین‌ورزی و تعمیق دین‌ورزی کمک کند، همین مقوله گفت‌وشنود است.

به نظر شما هدف از گفتگو چیست؟ آیا طرفین باید با این نیت که یکدیگر را قانع کنند به گفتگو بپردازند؟ آیا انبیا (ع) و ائمه (ع) چنین بودند که برای قانع کردن طرف مقابلشان گفتگو می‌کردند؟ یا صرفاً آنچه حق می‌دانستند بیان کرده و به حرف طرف مقابل هم گوش می‌دادند؟

وقتی دو یا چند طرف با یکدیگر گفتگو می‌کنند، هدف را خود آن‌ها تنظیم می‌کنند. ممکن است هدف این باشد که اختلاف موجود میان آنان رفع شود و یا هدف این باشد که معضل و مشکلی که در جامعه وجود دارد، مطرح شود و تضارب آرائی در این زمینه صورت گیرد و از این رهگذر، یک اشتراکی در اظهارنظر‌ها به وجود آید که به حل مسئله کمک کند؛ لذا طرفین گفتگو می‌توانند چنین هدفی را تعیین کنند، اما اگر گفتگو حداقل دو طرف داشته باشد، طرفین چاره‌ای جز این ندارند که به حرف یکدیگر گوش کنند و اگر چنین انگیزه‌ای در میان نباشد، امکان گفتگو از طرفین سلب می‌شود و طبعاً قانع شدن، پس از ارسال پیام رخ می‌دهد.

در مورد انبیا (ع) نیز چنین است که پیام از سوی پیامبران ابلاغ می‌شود و پس از آن، یک گفت‌وگویی شکل می‌گیرد و یا نسبت به آن پیام‌آور گفت‌و‌گویی شکل می‌گیرد، اما اینکه قانع شوند یا خیر، مربوط به پس از ابلاغ پیام است که می‌تواند امکان گفت‌وشنود را ایجاد کند. به واقع پیامبران صرفاً حرف حق می­‌زدند، اما این به معنای آن نیست که امکان گفت‌وشنود در پس آن ممکن نمی­‌شد. البته این فرایند در فرض انبیا (ع) است و پس از ابلاغ پیام، گفتگو و، چون وچرا نیز ممکن است مطرح شود و در سیره انبیا (ع) نیز این اتفاق افتاده و این، چون وچرا‌ها بوده است؛ لذا در مواقعی، وقتی شبهه می‌شد، از پیامبر (ص) می‌پرسیدند این سخن از وحی است یا نظر خود پیامبر است، اگر وحی بود، می‌پذیرفتند، اما اگر نظر رسول خدا (ص) بود، می‌­توانست با، چون وچرا و گفتگو همراه شود و آنجا چنین تقاضایی مطرح بود که از جانب رسول خدا (ص) قانع شوند؛ لذا هدف گفتگو بسته به جایگاهی است که طرفین گفتگو برای خود ترسیم می‌کنند و آنجا این اتفاقات به‌نحوی که خودشان پیش‌بینی می­‌کنند پیش می‌رود. در مباحث دینی امکان گفت‌وشنود بیش از دیگر موضوعات فراهم است؛ زیرا در این موضوعات اجبار و اکراه جایی ندارد و باید گفتگو و استدلال شود و اقناع طرفداران و پیروان صورت گیرد.

گفتگو در قرآن، سنت رسول خدا (ص) و سیره ائمه (ع) چه جایگاهی داشته است؟ تا چه میزان به این مسئله توجه شده است؟

همان‌طور که در بالا مطرح شد، در زمینه انبیا (ع) مسئله از این قرار است که کار آنها، بیشتر فراخواندن به توحید و یکتاپرستی بوده است، اما پس از ابلاغ دعوت، گفتگو نیز انجام می‌شده است. نمونه‌های فراوانی نیز در آیات قرآن داریم و اگر بخواهیم باب بحث و گفتگو را خیلی موسع بدانیم، می‌توانیم به آیه مشورت: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ»، استناد کنیم که امر و خطاب به پیامبر (ص) است و زمینه مشورت را نیز موسع می‌داند و به گونه‌ای موسع دارد می‌گوید که در مورد مسائل اجتماعی و عمومی، با مردم مشورت کنید و بهترین نظر را بگیرید، سپس با توکل بر خدا می‌شود این نظر را اجرایی کرد؛ لذا اگر این توسعه را در گفتگو در نظر بگیریم، می‌توانیم در موارد متعددی به گفتگو بپردازیم. همچنین در قرآن کریم، گفتگو‌های انبیا (ع) از جمله رسول خدا (ص) و حضرت موسی (ع) با قوم خودشان نیز گزارش شده است که همگی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.

اتفاقاً انبیا (ع) اهل دعوت، گفتگو و مشتاق گفتگو و دعوت بوده‌­اند. ضمن اینکه، سیره ائمه (ع) نیز همین روش گفتگو بوده است. باورمندان به سلایق و اعتقادات مختلف مناظراتی با ائمه (ع) داشتند که قابل توجه است؛ یعنی مناظرات و گفتگو‌ها از مسائل اعتقادی شروع می‌شده و مسائل سیاسی، زندگی شخصی و ... را نیز شامل می‌شده است و در این زمینه نیز نمونه‌های فراوانی در کتب روایی و تاریخی نقل شده است که برای ما آموزنده است. وقتی پای دین و ارزش­‌ها به میان می­‌آید، گفتگو در صدر آن است؛ زیرا ابزار دین اقناع و استدلال و گفتگو و دعوت است و نه اجبار و تحمیل و سرکوب.

علت اینکه گفتگو‌های ما در زمینه دین عمدتاً به تکفیر کشیده می‌شود، چیست؟ آیا پیش‌فرض‌ها مانع می‌شوند که انسان‌ها بتوانند گفت‌وگوی آزاد دینی داشته باشند؟

طبعاً پیش‌فرض‌ها تأثیر دارند و تردیدی در این نیست. وقتی با پیش‌فرض وارد گفت‌وگویی شویم، اثرگذاری خود را خواهد داشت، اما آنچه ممکن است مانع جدی محسوب شود، عبارت از منافع شخصی و گروهی است که در پس این مفروضات وجود دارد و این مسئله می‌تواند گفتگو را به سمت دیگری بکشاند. اصلاً پیش‌فرض می‌­تواند منافع شخصی و گروهی باشد. تعبیری وجود دارد که اگر همه انبیا (ع) با یکدیگر در یکجا جمع شوند، اختلافی بین آن‌ها وجود ندارد و اگر همه آن‌ها یکجا جمع شوند، چون نگاه توحیدی دارند و دعوت به یکتاپرستی می‌کنند، بین آن‌ها اختلافی وجود ندارد. اختلاف، آنجا است که منافع مادی، شخصی و گروهی وجود داشته باشد و این‌ها مانع از شکل‌گیری هر گونه گفت‌وگوی سازنده‌­ای خواند شد.

امام موسی صدر در این زمینه تعبیر مهمی دارند و می‌گویند، آنجایی که بین علمای دین اختلاف به وجود می‌آید، این اختلاف ناشی از منافع سیاسی است. ممکن است خودشان نیز توجه نداشته باشند، اما اختلاف آن‌ها، ناشی از منافع، اعم از منافع طبقاتی، سیاسی، مادی و ... است که این‌ها باعث می‌شود گفتگو‌ها شکل نگیرد و یا حتی اگر گفت‌وگویی هم شکل می­‌گیرد رافع مشکلات جامعه نخواهد شد؛ بنابراین ممکن است پیش‌فرض‌هایی وجود داشته باشد، اما در قالب منفعت‌های شخصی، سیاسی، مادی و ... بروز و ظهور پیدا کنند و طبیعتاً اجازه نمی‌دهد که یک گفت‌وشنود خوبی اتفاق بیفتد و اختلاف‌ها کم شود.

آیا امکان تعدیل این پیش‌فرض‌ها وجود دارد؟

پیش‌فرض‌ها امکان تغییر و تعدیل دارند، ولی خود این پیش‌فرض‌ها هم در صورت گفتگو ممکن است تغییر کنند. امروز ما در جهان اسلام، گفت‌وگویی نداریم و یا اگر هم باشد بسیار اندک و کمرنگ است. در خود ایران نیز گفت‌وگوی آنچنانی را شاهد نیستیم که گروه‌های مختلف و گروه‌هایی که اختلاف‌نظر و اختلاف سلیقه دارند، با یکدیگر بنشینند و گفتگو کنند و همه ارتباط‌‎ها یک‌طرفه است. همایش‌ها، نشست‌های علمی و کنگره‌هایی که در گوشه‌وکنار کشور و حتی در مراکز علمی - که باید آزاداندیشی وجود داشته باشد - برگزار می‌شود، اما این‌ها نیز حالت رسمی و فرمالیزم دارند و از این حالت خارج نمی‌شوند و از این‌رو در این همایش‌ها و ...، گفت‌وگوی جدی شکل نمی‌گیرد. در فضای رسمی اگر هم گفت‌و‌گویی اتفاق بیفتد، عمیق نخواهد بود و یا اینکه بیشتر، افراد یک جناح و عقیده می‌نشینند و صحبت می‌کنند و جلسات به اتمام می‌رسد؛ بنابراین در این قبیل نشست‌ها و همایش‌ها، گفت‌وگویی حضور ندارد بلکه گفتگو زمانی شکل می‌گیرد که دو دیدگاه متفاوت، سر یک میز بنشینند و با یکدیگر صحبت کنند. در حوزه سیاسی نیز همین‌طور است و برای نمونه، نسبت به موضوع برجام و مذاکره با دولت آمریکا در جامعه ما مباحثی وجود دارد و این روز‌ها نیز انتخابات ۱۴۰۰ موضوع مهمی در جامعه است، اما پرسش این است که رسانه چقدر امکان گفتگو‌های جدی را فراهم کرده است؟

به نظر می­‌رسد چنین امکانی فراهم نشده است در حالی که این مباحث قابل بحث و گفتگو است. بنابراین، چنین گفتگو‌هایی کمرنگ است و ممکن است شکل و صورتی از گفتگو را داشته باشیم، اما این نحو از گفتگو‌های نمایشی، در حوزه اجتماعی تأثیر نمی‌گذارد، چون عمیق نیست و از طرف دیگر، مبتنی بر نگاه‌ها و سلایق متفاوت هم نیست و از دل این روند، راهکار‌های عملیاتی و اجتماعی درست و ثوابی هم به وجود نمی‌آید که بر آن اساس بگوییم جامعه به یک همبستگی بیشتری رسیده است.

شاید کسانی که صاحب‌منصب هستند بیشتر قصد رفع تکلیف دارند و از همین‌رو است که خروجی‌های اندکی را شاهد هستیم.

فرمالیزمی که اشاره کردم، یک مشکل بسیار جدی و عمیق است و متأسفانه لایه­‌های مختلفی از کشور را دربر گرفته است. این فرمالیزم در همه بخش‌ها، ما را آزار می‌دهد. ما به یک صورت و شکل اکتفا می‌کنیم و فقط می‌خواهیم آن قالب، شکل و صورت تحقق یابد، ولی توجه نداریم که این قالب با لحاظ فرمالیزم، از عمق تهی است. مثلاً، نشست‌ها، همایش‌ها، گفت‌‎وگو‌ها و مصاحبه‌های بسیاری در حوزه‌های مختلف صورت می‌گیرد، اما باید دید چقدر از این‌ها جدی است و چقدر از این‌ها برای آمار دادن است که بگویند فلان همایش و نشست‌­ها توسط فلان مرکز در طول یک سال برگزار شده است.

آمار دادن و توجه به کمیت‌گرایی نیز، قدری به فرمالیزم شدت داده است. به این سمت رفته‌ایم که آمار دهیم در سال ۱۳۹۹، فلان تعداد همایش برگزار کرد‌ه‌ایم. این کمیت گرایی بر کیفیت، عمق‌بخشی و هدف‌هایی که دنبال می‌شود، تأثیرات بسیار زیادی دارد و ممکن است، هدف، صِرف برگزاری نشست باشد یا این باشد که کتاب به چاپ رسیده است، اما در مورد اثرگذاری آن هیچ تأملی نمی‌کنیم. اگر این‌ها را در نظر بگیریم، طبیعتاً فراتر از این فرمالیزم حرکت می‌کنیم و این فرمالیزم در قالب گفتگو نیز خود را نشان می‌دهد.

رسانه‌ها و مراکز علمی، صرفاً ادای گفتگو را درمی‌آورند و ممکن است سلایق مختلف نیز بیایند و دور هم جمع شوند، اما این فرمالیزمی که حاکم است، موجب می‌شود که اتفاق شایسته‌ای نمی‌افتد و تأثیری که باید بگذارد، برجای نمی‌ماند و به کار گرفته نمی‌­شود. از این‌رو مسیر جامعه نیز به سمت دیگری سوق پیدا می‌کند. در بخش آموزش عالی نیز با این مسئله مواجه هستیم و با کمیت‌ها، صورت‌گرایی‌ها، شکل‌گرایی‌ها و فرمالیزم سروکار داریم. مسئله ترفیع و ارتقا با این منظر مطرح می‌شود و از این حیث به نظرم فاجعه صورت‌گرایی و کمیت‌گرایی بی‌حاصل در حال اتفاق افتادن است؛ لذا در گفتگو‌هایی نیز که حرفی برای گفتن و عمل دارند اتفاق نمی‌افتد، چون به آن عمل نمی­‌شود و مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

به یک مورد دیگر در این زمینه اشاره می­‌کنم. در گفتگو‌های مذهبی و دینی، بحث تقریب مذاهب را داریم که هر ساله همایش‌های مختلفی نیز در این زمینه برگزار می‌شود، اما واقعیت این است که، خیلی از این‌ها تبدیل به عرف و عادت شده است. تلاش‌ها معطوف بر این است که در هفته وحدت مسلمین یا هفته وحدت حوزه و دانشگاه همایش‌هایی برگزار شود؛ لذا از این موارد زیاد داشته و داریم. در هفته وحدت، علمای جهان اسلام را دعوت می‌کنیم که به وحدت بیندیشیم و به وحدت عملی برسیم، اما در اینکه چقدر این قبیل اقدامات مؤثر است، تأمل نمی‌شود و مورد آسیب‌شناسی هم قرار نمی­‌گیرد. درباره وحدت حوزه و دانشگاه نیز مسئله همین است. حتی نهادی که این برای این منظور ایجاد شده است نتوانسته به توقعات و انتظاراتی که در این زمینه وجود دارد پاسخ دهد. به نظرم باید ذهن، فکر و معرفت ما نسبت به گذشته تغییر کند و این تحول معرفتی در نهایت موجب شود که اندکی به هدفمان که وحدت و انسجام مسلمانان در یک زمینه معرفتی و فکری صحیح است، برسیم.

آیا می‌توان برای گفت‌وگوی آزاد دینی خط قرمزی در نظر گرفت و گفت نباید در مورد فلان موضوع حرف زد؟

هر گفت‌وگویی می‌تواند چارچوبی داشته باشد، مثلاً می‌گوییم می‌توانیم گفتگو‌های مذهبی و دینی داشته باشم، چه اینکه، در سال‌های گذشته نیز گفتگو‌هایی با مسیحیت و ... وجود داشته است و از این‌رو می‌توان چارچوب‌های از قبل تعیین‌شده‌ای داشته باشیم و طرفین نیز به این چارچوب‌ها وفادار باشند. باید بپذیریم که هر گفت‌وگویی آدابی دارد که عبارت از همان چارچوب گفت‌وگوست و همچنین می‌توانیم، موضوع گفتگو را به عنوان چارچوب تلقی کنیم، اما اگر بنا باشد گفتگو‌های آزاد دینی داشته باشیم، در اینجا دیگر خط قرمز معنا ندارد.

با این حال، گفتگو یک‌سری لوازم دارد و با تمرین می‌توانیم به آن نزدیک شویم و از آن فرمالیزم خارج و رها شویم و کوشش کنیم که براساس این گفت‌وگوها، دنیا را تبدیل به محل زیست بهتری برای مردم کنیم و مردم بتوانند در پرتو آن، یک زندگی آرام‌تری و با آسایش بیشتری را تجربه کنند. از این‌رو لازم است گفتگو را تمرین کنیم. تاکنون این روند را تا حدودی در محدوده فرمالیزم و صورت‌گرایی تجربه کرده‌ایم و باید از این فراتر برویم و به بحث‌ها و لایه‌های عمیق‌تر دست یابیم که بتواند به ما کمک کند. به تعبیر امام موسی صدر، باید مشکلات جامعه حل شود و درد‌ها و سختی‌های مردم کاهش پیدا کند. هر مقدار که آلام و درد‌ها و رنج‌هایی که در جامعه هست کاهش یابد، این گفتگو‌ها نقش خود را ایفا کرده‌اند.

علاوه بر سیطره این فرمالیزم، ظاهراً خط قرمز‌های تحمیلی هم مانع از شکل‌گیری گفتگو می‌شوند. برای نمونه کمتر می‌توان به در مورد مقولاتی نظیر حجاب گفتگو‌های آزاد ترتیب داد.

در این زمینه‌ها، مصلحت‌سنجی‌هایی صورت می‌گیرد، اما باید توجه کنیم که مصلحت خیر عمومی است، اما تحمیل مطلوب نیست. خیلی از افراد سوال دارند و الزام قانونی حجاب را متوجه نمی‌شوند و حتی برخی از متدینین که خودشان مقید به حجاب هستند، نمی‌پسندند که این الزام و اجبار وجود داشته باشد. معمولاً گفته می‌شود، الزام وجود دارد، اما پشت هر الزامی، یک اجباری هم خوابیده است. وقتی الزام و اجبار در پشت این مسائل ارزشی و دینی قرار می‌­گیرد ارزش و اعتبار انتخاب افراد در این گونه مسائل نیز زیر سؤال می‌­رود؛ لذا لازم است این مسائل به گفتگو گذاشته شود.

خاطرم هست که چند ماه قبل، در برنامه زاویه، گفت‌وگویی در مورد حجاب صورت گرفت و بنده در یک توییت، از اصل گفتگو در مورد این موضوعات استقبال کردم، اما برخی‌ها، همین توییت را مستند کردند که به من بتازند و بگویند بنده از فلان کارشناس حمایت کرده‌ام. در حالی که بحث این کارشناس و آن کارشناس مطرح نیست. ما باید بتوانیم مهم­ترین مسائل چالشی دینی و ارزشی را به بحث و گفتگو بگذاریم و آگاهی جامعه را در آن زمینه بالا ببریم. با توجه به برخورد‌هایی که بعضاً وجود دارد و کج سلیقگی­هایی که وجود دارد افراد برای گفتگو پیش قدم نمی­‌شوند.

اما بحث این نیست که نظر چه کسی را قبول دارم، بحث این است که در مورد این مسئله که مورد توجه و ابتلای جامعه است، گفتگو کنیم. اگر گفتگو نکنیم، بحث‌های یک‌طرفه به ما می‌رسد و جامعه را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد، کمااینکه تحت تأثیر قرار داده و جوان ما نسبت به این وضعیت قانع نیست. افراد متدین نیز قانع نیستند و باید این مسائل، در این گفتگو‌ها حل شود. ممکن است با یک دیدگاه، سلیقه و فکر موافق هم نباشیم، اما برای جامعه ما واجب است که در مورد این‌ها صحبت کنیم.

تجربه­‌ای در این زمینه دارم، در دهه هشتاد در مورد موضوع ولایت فقیه تحقیق و نگارش می‌کردم، افرادی بدون داشته علمی اظهارنظری می‌کردند و اتهام می‌زدند که بحث‌های فلان عالم را آورده و در نتیجه طرفدار آن هستند، در حالی که الزام بحث علمی و تحقیقی این است که به همه دیدگاه‌ها پرداخته شود. گفتگو نیز به همین معناست و اگر در گفتگو یک دیدگاه را حذف کنید این دیگر گفتگو نیست. نکته دیگر اینکه، باید در حوزه نظری به سمتی برویم که در مورد نقاط افتراق با یکدیگر گفتگو داشته باشیم و اختلاف‌های خود را با گفت‌وشنود حل کنیم و تحمل و سعه صدر خود را بالا ببریم و در عمل بر اشتراکات تکیه و تأکید کنیم.

ضمن تشکر از اینکه فرصت را در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده بفرمایید.

در پایان باید به جملاتی از امام موسی صدر اشاره کنم. ایشان در لبنان سِمت رسمی نداشتند و می‌گفتند قدرت من ناشی از چند چیز است؛ یکی اینکه، چیزی را به دیگران تحمیل نمی‌کنم و دیگر اینکه، حقیقت دیگران را درک می‌کنم. ما در این گفت‌وگوها، طرف مقابل خود را درک نمی‌کنیم، چه رسد به اینکه بخواهیم گفت‌وگوی سازنده داشته باشیم. این دو نکته می‌تواند در این گفتگو‌ها مؤثر باشد و ما باید بدانیم، مجاز نیستیم که نظر خود را به دیگران تحمیل کنیم. یک موقع مسئله قانون مطرح است که مسیر خود را دارد و اگر بخواهد تغییر کند نیز مسیر خود را دارد، اما گفتگو و اظهارنظر باید وجود داشته باشد و منعی در این زمینه نباید وجود داشته باشد، اما برای اینکه به موفقیت دست یابیم باید حقیقت دیگران را نیز درک کنیم.
 
شعار سال؛ با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری قرآن، تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۹۹، کد خبر: ۳۹۵۵۹۰۸، www.iqna.ir
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین