شعار سال:حکمتالله ملاصالحی، استاد تمام باستانشناسی دانشگاه تهران، در مقالهای با عنوان «در رؤیای تمدن نوین اسلامی» به بررسی مفهوم تمدن نوین اسلامی و هویت ملی پرداخته است. بخش نخست این مقاله از نظر میگذرد:
نوشتار پیشرو سرِ مخالفت و معاندت با اصل تمدن و حیات متمدنانه را ندارد. با اندیشه، ایده و آرمان هموار کردن راه و حرکت به سوی افتتاحِ افق تاریخ و زیست اقلیم و عالمی متعالیتر و معنویتر نیز مخالفت نمیورزد و معاندت ندارد، لیکن با نهادن بارهای سنگین و سهمگینتر به نام دین بر شانه مرکب تاریخ موافق نیست. آن را به مصلحت و منفعت بشر نمیداند و نمیبیند. پشت به واقعیتهای پیچیده عصری که در آن به سر میبریم و با آن دست به گریبانیم و به دنبال گریزگاههای گردیدن و گشتن، که نه در دسترس هستند و نه اساساً یافتنی، به سرابها دامن میزنند و توهمات را افزون میکنند. این نحوه نگاه رؤیایی بار مشکلات، معضلات، بحرانها، چالشها و تنشها را بر شانه بشر روزگار ما بیش از پیش افزون و نیز جامعه و جهان ما را بیش از پیش خطرخیز، شعلهخیز و غمانگیز میکند و تاوانش را تاریخ، بشر و طبیعت میپردازد و همچنان خواهد پرداخت و چه سهمگین، خطرناک، خطرخیز و شعلهخیز میپردازد.
سلبی که به موضوع میاندیشیم با شمار کثیری از مسئلههای ریز و درشت مواجه میشویم که ایده تمدن نوین اسلامی را سراب و توهم آدم هایی مینگرد و میفهمد که رؤیاهای خوش در خواب میبینند؛ رؤیاهای خوش در خواب تاریخ! در خواب خوش بیخبری تاریخیِ آدمهایی که نمیبینند و نمیدانند و هشیار نیستند که در چگونه عصری به سر میبرند و در چگونه جامعه و جهان شیشهای، شکننده و آسیبپذیری زندگی میکنند. در جامعه و جهانی که متفکرانش از خطر انقراض آخرین گونه بشر از پایان تاریخ در اندیشه هگل، فوکویاما و دیگران سخن رفته است. در عصر تمدنی که یووال نوح هراری نیز از بشر خردمندی سخن میگوید که شتابان به سوی تسلیم شدن در برابر فناوریهای پیچیده و هوشمندی به پیش میرود و به پیش میتازد که هویت انسانی او را از او ستانده و هرطور که «اراده» کنند میتوانند آن را دستکاری و مخدوش کنند؛ خطری به مراتب ویرانگرتر و تهدیدانگیزتر از خطر تهدید و تخریب سلاحهای کشتار جمعی از منظر او.
عصر شیشهای
در یک جامعه و جهان و تاریخ و فرهنگ عصری که به طرز اغراقآمیزی متمدن است و صدای در هم شکستن ستون فقرات تن و جان و روان و رفتار انسانش زیر فشار سخت و ستبر اغراق تمدن، سنگین و سهمگین شنیده میشود. در جامعه و جهانی که برجها و حصارهای بلند تمدنهای بومی و منطقهای را از پیش رو برگرفته است و با فناوریهای آتشناکش چونان کوه یخ ذوبشان کرده است و آثار و اجساد و اجسام و مآثر تاریخی و فرهنگیشان را زیر سقف و پشت ویترین موزههای عالم مدرنش به تماشا نهاده است و ما را فرامیخواند که بتماشایشان برویم.
در عصری چنین شیشهای و شکننده و اینچنین انسانشمول و بیمرز و بیحصار و یله و بیمهار، رؤیای به پا کردن تمدنی دیگر را در خواب دیدن به ذهن انسان ضربالمثلی را تداعی میکند که میگوید: جهان در آتش میسوزد و عجوزه موهایش را فر میزند و چروک گونههایش را با سرخاب میآراید. سخنی حکیمانه اما غمانگیز. عبارتی کوتاه لیکن دامنش بلند و پر از معنا. عبارتی که در آن میتوان تصویر چهلتکه جامعه پیشا و پساانقلاب ما را در یک قرن اخیر در آن ردیابی و رصد کرد و دید. تصویری که هم بلندپروازیهای حاکمان عصر استبداد شاهانه که در سر فکر خام حرکت به سوی تمدن بزرگ را میپختند و جشنهای شاهانه را به مناسبت دو هزاره و پانصد سال تاریخ شاهنشاهی به راه میانداختند؛ بیآنکه ببینند و بدانند و بشناسند و بفهمند که در چه و چگونه عصر و عالمی زندگی میکنند و بر کدام تاریخ و سنت و میراثی تکیه زدهاند در خاطر برمیانگیزد و در ذهن به یاد میآورد هم درشتگوییهای خام حاکمان و نودولتیان جامعه پساانقلاب میهن ما را، که رؤیای تمدن نوین اسلامی را در خواب میبینند و در خواب در سر میپزند، تداعی میکند.
آن بلندپروازیهای خام و رؤیاهای روزگار غمانگیز استبداد شاهانه را مردم ما بسیار گران و پرهزینه و خسارتبار پرداختند و سرانجام فشار سخت و ستبر و سهمگینِ آن خسارتها و هزینهها سقفها و ستونهای کاخ استبداد شاهانه سلسله پهلوی را در هم شکست و آوارش را بر سر ملت ما فروریخت. آواری که همچنان سختی و سنگینیاش بر سر مردم ما احساس میشود. آن اشرافمنشیها و گندهگوییها و بلندپروازیهای خام عصر استبداد شاهانه از صفحه ذهن و وجدان جمعی جامعه ما نه تنها زدوده نشد و از یاد نرفت، که اینک سر از آستینی دیگر با نام و نمادی دیگر بیرون کشیده و با ادبیاتی دیگر بر صحنه آمده است و سخن میگوید و اوهامی دیگر را در سر دارد و و رؤیای دیگری را در خواب میبیند و در خواب در سر میپزد. در اینکه بخش مهمی از تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما در همین رؤیاها و اوهام و اسطورههای دیرپا ره سپرده است چندان محل تردید نیست. کثیری از آدمیان اینچنین زندگی میکنند. اینچنین زیستهاند و اینچنین چشم از جهان فروبستهاند. اتفاقاً حاکمان جامعه و جهان بشری ما که بر تخت قدرت و ثروت و مکنت تکیه زدهاند هم رؤیاییتر کشور گشودهاند و هم رؤیاییتر و خوابگرفتهتر فرجام ستون فقرات قدرت و حاکمیتشان فروپاشیده است.
دیدن درست واقعیتها، ردیابی و رصد هوشمندانه رخدادها و تدبیر با حکمت و خرد و منطق تحولاتی که در درون و بیرون مرزهای جغرافیای جامعه و جهانی که در آن زندگی میکنیم آنقدر سهل و در دسترس و دم دست نبوده است که اغلب گمان بردهایم و پنداشتهایم. اساساً رؤیایی زیستن به سهلانگاری و بیخبری دامن میزند. مانع بر سر راه دیدن واقعیتها میشود؛ به ویژه وقتی با جزم و جمود و تعصب و تبختر همپا و همگام و همراه میشود، عرصه بر دیدن واقعیتها و ردیابی و رصد و تدبیر هوشمندانه رخدادها آنچنان تنگ میشود که حتی نوک پنجه و پای خود را هم نمیبینیم. آنکه به سراب چشم دوخته است اگر چشمهای هم زیر گامهایش بجوشد نمیبیند.
کمرنگ شدن هویت ملی
نکته مهم دیگری که نگاه سلبی را به ایده تمدن نوین اسلامی تقویت میکند کمرنگ شدن مرزهای سرزمینی و بیرمق شدن نظامهای ارزشی و سنتهای اعتقادی و قومی و قبیلهای و نحوه زندگی و اقتصاد و معیشت بسته و خودبسنده ملی و هویتهای قومی و قبیلهای و عشیرهای در جامعه و جهانی است که بیمرز و بیحصار و یله و بیمهار فراتر و فراسوی اراده ما ره میسپارد؛ در جامعه و جهان پر از جنبش و پرخیزش و تموج و تحرک و شتاب و التهاب که انسانشمول و سیارهای ره میسپارد، در جامعه و جهانی که رخدادها و تحولاتش بر اراده و عزم آدمیان پیشی گرفتهاند، عالم مدرن با مرزبندیهای سرزمینی و پدیده ملت ـ دولتهای نوبنیاد در قاره غربی افتتاح شد و به دیگر قارهها و منطقههای جغرافیای تاریخی جامعه و جهان بشری تسری یافت، لیکن تحولات بیسابقه عظیم علمی و فنی و فکری و فرهنگی و مدنی پی به پی و پیامدهای سپسین و دستاوردهای جهانی و همهگیرش در مقیاسی انسانشمول و فراگیر و سیارهای بر فرهنگ و زندگی و روان و رفتار جمعیتهای جهان اثرات ژرف نهاد و پیامدهای ژرف داشت؛ تا آنجا که جمعیتهای میلیاردی سیاره ما واقعاً احساس میکنند که در یک دهکده جهانی زندگی میکنند و سخت و ستبر تار و پود سرنوشتشان به هم گره خورده است. عملاً مرزهای سیاسی و ملی و ارزشی و سنتهای اعتقادی چونان پوسته و قشر برینیِ تحولاتی را پوشاندهاند که پی به پی و بیامان و نفسگیر و یله و بیمهار دم به دم رخ میدهند.
محل تردید نیست که در هیچ دورهای اینچنین سیال و شناور چرخش و گردش جابهجایی و نقل و انتقال جمعیتها و فکرها و فرهنگها و باورها و عقلها و علمها و هنرها و مهارتها و فناوریها و دستاوردها و فرآوردههای جامعه و جهان بشری را از قارهای به قارهای دیگر، از سرزمینی به سرزمین دیگر، از جامعهای به جامعهای دیگر تجربه نکردهایم و سراغ نداشتهایم و گواه نبودهایم و ندیدهایم و نزیستهایم.
احیای هر ملتی شدنی نیست
در چنین جامعه و جهانی دادوستدهای بیسقف و بیحصار و یله و بیمهارِ ذوقها و ذایقهها، عقلها و علمها و مهاجرت و انتشار هنرها و خلاقیتها، رؤیای برکشیدن و برافراشتن دوباره حصارهای بلند قومی و قبیلهای و ملی و احیا و بازسازی سنتهای اعتقادی فرقهای و ایدئولوژیک گذشته و افراشتن پرچم تقابل میان دارالحرب و دارالکفر، دارالمؤمنین و دارالمشرکین، قوم برگزیده و قوم خادم و امت مشمول رستگاری و جمعیتهای مستحق و مشمول عذاب و عقاب الهی حتی اگر بر فرض محال بپذیریم امکان تحققش میتواند وجود داشته باشد، سر از تقابلها و تضادهای خطرخیز و خطرناک و پرهزینه و خسارتبار بسیار برخواهد کشید و خونریزیهای فرقهای و مذهبی بسیاری را با قساوت و سنگدلی مهارناپذیر به دنبال خواهد آورد و به آنها دامن خواهد زد.
احیا و بازسازی این یا آن امت اعتقادی نیز نه تنها شدنی نیست، که به مصلحت و منفعت جامعه و جهان بشری نیز نیست. روزگار تمدنهای بومی و ایدئولوژیک به سر آمده است. تجربه انقلابهای شکستخورده و خونبار بلوک شرق کمونیستی درس عبرتی برای همه نظامهای سیاسی است که رؤیای تمدنهای نوین ایدئولوژیک را در سر میپزند و در خواب میبینند. تاریخ و فرهنگ غنی و دیرپای گرجستان و ارمنستان مسیحی با تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان بیشتر در هم تنیده و خویشاوند است تا با تاریخ و فرهنگ مالزیهای تازهمسلمان.
استدلال سلبی و انتقادی دیگری که بر ایده و آرمان و یا به تعبیر ما رؤیای تمدن نوین اسلامی میتوان مطرح کرد، هرسه مفهوم تمدن و نوین و اسلامی است که هم سوار بر مرکب دنیای مدرن هستند و هم خود بار مفهومی نظام دانایی و ارزشها و اندیشه تاریخی و علم و عقل مدرنینه را بر شانه میکشند.
بحث را با سؤال نخست پی میگیریم. کدام تمدن؟ تمدن را برابر فارسی (Civilization) در دوره جدید وضع کردهایم. صدالبته مصادیقش را به مثابه جامعه شهری و باشندگان شهری و متشکل از جمعیت و نفوس بیش از پنج هزار نفر و مجهز به نهادها و سازمانهای اداری و اجرایی و کانون قدرت و حکومت و نیروهای کار و هنر و صنعت متخصص و ماهر و اقتصاد و معیشت باز و ناخودکفا و بهرهمند از مازاد تولید و مجهز به مدیریت رسمی و حکومتی دادوستد و تجارت و بازرگانی با جوامع دیگر و برخوردار از نهاد دین رسمی و نهاد نظامی و نظام نوشتاری و کتابت و شاخصههای دیگر از این دست را که مدیون مطالعات گسترده باستانشناس با مدار استرالیایی ـ بریتانیایی ورگوردن چایلد هستیم از پنج هزاره پیش در مناطق غرب آسیا از کرانههای هیرمند و هامون و هلیلرود در شرق و جنوب شرق و جنوب غرب ایران و اروند و کارون در دشت خوزستان گرفته تا جنوب میان رودان و آسیای صغیر و مصر و حوزه دریای اژه و جزایر سیکلادی و جزیره کرت از آغاز هزاره سوم پیش از میلاد یعنی از پنج هزاره پیش از روزگار ما شاهد هستیم. مفهوم تمدن چونان شمار کثیری از مفاهیم دیگر متناسب با پدیدار شدن مصادیق جدید جامه معنای نو بر تن پوشید و هربار از نو معنا و فهمیده شد.
بر سر این مفهوم سؤال خیر و مناقشهانگیر و اختلافافکن هیچ همنظری و اتفاق آرا نیست. وصف و تعریف واحد و جامع و مانعی نیز دربارهاش در دست نیست. شاخصههایی را که چایلد در وصف تمدن با اتکا به شواهد و قرائن باستانشناختی پیشنهاد کرد و در پیش گفته شد همچنان بر دیگر وصفها و تعریفها و شاخصههای پیشنهاد و مطرحشده اندیشمندان و عالمان و مورخان روزگار ما سروری میکند. پیشنهاد منادیان تمدن نوین اسلامی در چهار دهه، بیش از چهار هزاره به تاریخ و فرهنگ و مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی و محوطههای باستانی کشور آسیب رسانده و ویرانی به بارآورده است. یک نگاه با دقت و تأمل و توجه و تفطن به معماری نازیبا و آشوبناک بیهویت و شلخته جامعه شهری و روستایی دهههای پس از انقلاب و آنارشیسم در ساخت و سازهایی که نه مبتنی بر عقلانیت و منطق و ارزشهای مدرنیته است و نه از سنت و میراث معماری و دستاوردهای عظیم مهندسان و معماران هنرمند خود بهره میگیرد و تغذیه میکند.
بسنده است که بدانیم در زندان چه بافتها و فضاهای آنارشیستی و آشوبناک و آشفتهای که نه زیبایی میفهمد و نه با آهنگ و هماهنگی و تناسب و تقارن میان اجزا و عناصر میتواند نسبت برقرار کند. حاکمان و نودولتیان و مدیران خفته و خام چنین جامعهای اینک منادی تمدن نوین اسلامیاند و در خواب رؤیای تحققش در سر میپزند!
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایکنا، تاریخ انتشار: 22دی 1400، کدخبر: ، www.iqna.ir،4026998