شعار سال: تامین کسری بودجه دولت راههای بسیار ساده تری داشت. مثلا برای گندم میتوانستیم خرید مستقیم انجام دهیم و با ۵ درصد هزینه بالا سری، واسط خرید و بازرگان را حذف کنیم. با انبارداری بهینه و حمل و نقل حساب شده، ۱۰ درصد کل گندم را از تباه شدگی و نابودی نجات دهیم. با الزام به استقرار پوز و صنوق فروشگاهی و دوربین (حتی در صورت نیاز چک کردن پیرینت ماهیانه برخی از نانواییهای متخلف)، نظارت بر نان را سامان دهی کنیم. میتوانستیم با بستن عوارض بر صادرات محصولات غذایی آردپایه، جلوی یارانه دهی غیرمستقیم را بگیریم و غیره.
برای گندم و سایر محصولات استراتژیک غذایی، میتوانستیم وزیر جهادکشاورزی را مکلف به اجرای تعهدات و تولید داخلی کنیم. میتوانستیم با واردات دانههای روغنی و روغن کشی داخلی، بخشی از کنجاله را تامین نموده و روغن را صادرات مجدد کنیم (بعد از تامین نیاز داخل).
میتوانستیم در بحث خوراک دام و طیور با اجرای چند طرح ضربتی، وزارت جهادکشاورزی را موظف به تامین داخلی و وابستگی حداقلی به واردات خارجی کنیم (وابستگی ذرت). اما ترجیح دادیم که آقای ساداتی نژاد، راست راست بچرخد و حاشیه گویی نموده و از انجام جراحی بنیادین در بخش کشاورزی طفره برود.
ما میتوانستیم با افزایش بهره وری و به راحتی، یک سوم هزینه ۴۰۰ شرکت دولتی عموما زیان ده را کاهش داده و یا با همین هزینه، ۳۰ درصد بر خروجیهای آنها بیفزائیم. اما ترجیح دادیم که انتصابات غیر شایسته سالار ادامه داشته باشد و پتانسیل فساد در این مجموعههای کم نظارت افزایش یابد.
ما میتوانستیم و میتوانیم با دو طرح اقتصاد دانش بنیان و اقتصاد مقاومتی، کشور را به سمت نوعی خوداتکایی داخلی سوق دهیم. اما مافیای واردات و مدیران درصد بگیر، تمایلی به این داستان ندارند.
مافیای آهن و فولاد، کم کشور را با تولید یارانهای ریالی و فروش دلاری غارت کرد؟ چرا نتوانستید، تعرفه صادرات را واقعی کنید؟ زورتان به آنها نمیرسد یا اعمال زور به مردم راحتتر است؟ از مافیای نفت و پتروشیمی چه میدانید؟ غارت چندگانه و چندباره در چرخه استخراج تا فروش نفت خام و محصولات پتروشیمی؟ از گران خریدن تجهییزات نفت و پتروشیمی به اسم تحریم، فروش با تخفیفهای نجومی، پرداخت شرایطی پول فروش، درصد گیری از انتقال پول به داخل کشور و تماما به اسم دور زدن تحریم (شما بخوانید کاسبی تحریم) چه میدانیم؟
ما میتوانستیم بر اساس تجربه سهمیه بندی بنزین در قشم و کیش، کارت سوخت یارانهای ایرانیان صادر کنیم. به هر فرد ۲۵ لیتر بنزین بدهیم به قیمت ۳ هزار تومان و قیمت آزاد بنزین را به ۱۰ هزار تومان برسانیم. بنزین فقط اثر مستقیم بر هزینه حمل و نقل درون شهری و حمل و نقل خانوار دارد (حداکثر تورم مستقیم و غیر مستقیم قابل پیش بینی در حدود ۲۰ درصد بود که با راهکارهایی ویژه قابل کاهش به ۱۰ درصد هم بود). هر ایرانی میتوانست با فروش بنزین خود، نزدیک به ۲۰۰ هزار تومان یارانه بگیرد. یارانهها را با این کار میشد تا حد زیادی حذف کرد. اما ترجیح دادیم که نان و گوشت را گران کنیم! افزایش قیمت بنزین هم درآمد بنزینی دولت را سه برابر میکرد و هم با مازاد تولید روبرو میشد.
ما میتوانستیم با استقرار صندوق فروشگاهی، ۹ درصد مالیات بر ارزش افزوده خرید شهروندان را بشکل روزانه و نقدی بگیریم، اما ترجیح دادیم بزنیم به برجک اقتصاد خانوار. آقای میرکاظمی چه پاسخی به این سوالات دارند؟
ما میتوانستیم با درخواست تقویت عملکرد سازمان بازرسی و دیوان محاسبات، دولتیها را کنترل کنیم و با تقویت تعزیرات و سازمان حمایت و اصناف، کنترل و نظارت بر بخش خصوصی را دنباله گیری کنیم. اما چه کردیم با این نهادهای در حال خواب و چرت زدن؟
ما برای توجیه ضعف عملکردی مان، مرزبانی کشور را به آبکش تشبیه کردیم و مثلا آقای وزیر ادعای قاچاق سه میلیون تن گندم به افغانستان را داشت و صدای طرف افغانی هم درآمد (خجالت نکشیدی آقای ساداتی نژاد با این سخیف گویی؟). اگر واقعا قصد فسادستیزی در مرزها را داریم، جلوی قاچاق سازماندهی شده گازوئیل، بنزین و گاز را بگیرید. نمیدانید کجاست، آدرس بدهیم!
ما میتوانسیم با ارتقا نظارت و افزایش پاسخ طلبی و شفافیت در چند نهاد سازمان مالیاتی کشور، گمرک جمهوری اسلامی ایران، مناطق آزاد تجاری و شهرداریهای کلان شهرها و پایتخت، سطح رفاه عمومی و بخشی از کسری بودجه را به راحتی تامین کنیم، اما نخواستیم دستمان به جراحیهای تخصصی باز شود.
ما میتوانستیم با تعیین استاندارهای قوی و صاحب صلاحیت، توسعه منطقهای را با همین بودجه موجود، تشدید و تقویت کنیم، اما صلاح بر آن بود که رفاقت بازی و توصیه محوری در انتخاب استاندارها حاکم باشد؟ چرا؟
ما میتوانستیم با راه اندازی سامانه (شناسنامه) اقتصادی- اجتماعی ایرانیان (کلیه اسناد اموال منقول و غیر منقول، نقدینگی، سهام و وکالتهای کاری و در کل داراییهای هر شهروند ایرانی)، وضعیت یارانه دادن، تحلیل اقتصادی تحرکات حمایتی شهروندان، راهبردی راهبردی اقتصاد، کاهش هزینههای دولت، افزایش درآمد مالیاتی دولت با تابع تصاعدی را در عرض شش ماه اجرایی کنیم. اما دوستان تمایل داشتند که د شش ماه به اندازه شصد سال، مملکت را دچار چالش کنند؟ واقعا با کدام تدبیر و خرد؟
ما میتوانیم سفرا و رایزنهای اقتصادی قوی را به سایر کشورها بفرستیم، اما ترجیح میدهیم که دوستان مان سفیر شوند و رایزن (رایزن اقتصادی هم وجود خارجی ندارد. اسمش را شنیده ایم و چندتایی را دیده ایم).
ما از شیوه برنامه ریزی دکتر مخبر، دکتر میرکاظمی، دکتر رضایی، دکتر ساداتی نژاد، دکتر فاطمی امین و دکتر عبدالملکی خجالت میکشیم. ما متاسفیم که حتی هم ریش شما هستیم. ما متاسفیم که به هر دلیل ممکن قانونی و ارتباطی، شماها با این سطح از توانمندی، مدیران اجرایی ارشد کشورمان هستید.
ما متاسفیم که برنامه شما، انتخاب راحتترین کارها و پر پیامدترین امور است. راه را تا حد زیادی نشان داده ایم، خیلی دوست داریم، ما را نقد کنید. اشتباهات ما را افشا کنید. به مردم بگویید که حق با شما بوده و رسانههایی از جنس شعار سال، فقط شعار میدهند و گلایه میکنند (بخوانید زر میزنند). به مردم بگویید و اثبات کنید که کشور را با جیب آنها اداره نمیکنید.
آقایان مدیر ارشد اجرایی کشور، ما مشفقانه میگوییم و خیر و صلاح شما و خودمان و مردم را میخواهیم. نه ادعایی داریم و نه قصد سیاه نمایی وجود دارد. نه مزدور هستیم و قابل برچسب زدن (بدلیل عملکرد ثابت شده و ان شاالله ادامه دار) و نه رقیب احتمالی شما. ما سرباز حوزه برنامه ریزی و سیاستگذاری همین آب و خاک هستیم با عقبه و سبقه شفاف و قابل رصد. نه پیچیدگی خاصی وجود دارد و نه قصد طومار نویسی تخیلی نظری. برنامههای تحول در سه سطح نجات (جاری)، جهش (چابک تحول آفرین) و تعالی قابل لیست کردن است.