این در حالی است که پتانسیل تبخیر در ایران ۳ برابر پتانسیل تبخیر جهان است. علاوه بر این توزیع زمانی و مکانی بارندگی نیز در سطح کشورما نامناسب است، به لحاظ مکانی حدود ۷۰ درصد میزان بارندگی در سطح ۲۵ درصد کشور صورت میگیرد و حدود ۳۰ درصد بارندگی نیز در ۷۵ درصد از سطح کشور اتفاق میافتد. از نظر زمانی نیز وضعیت مشابه حالت فوق است. بدین معنا که حدود ۲۵ درصد کل بارش در فصل آبیاری و ۷۵ درصد بارش نیز در فصول غیرآبیاری صورت میگیرد.
از سوی دیگر آمارها نشان میدهد ایران ۲۲ درصد بیشتر از مقیاس جهانی در بخش کشاورزی آب مصرف میکند، در واقع حدود 92 درصد آب مصرفی در کشور مربوط به بخش کشاورزی است و این درحالی است که متوسط مصرف آب جهان در این بخش حدود 70 درصد است. همچنین بازده آبیاری در ایران از بسیاری کشورهای هماقلیم خود، در رتبه پایینتری قرار دارد.
طبق گزارش فائو در سال 2000 راندمان آبیاری در ایران معادل 32 درصد بوده و طبق گزارشهای وزارت جهاد کشاورزی حدود 40 درصد بوده است. درحالی که در اکثر کشورهایی که از نظر اقلیمی، اجتماعی و اقتصادی مشابه ایران هستند راندمان آبیاری به مراتب بالاتر از کشور ماست. به طوری که راندمان آبیاری براساس گزارش فائو در لیبی 60 درصد، هند 54 درصد، مصر 53 درصد، سوریه 45 درصد، پاکستان 44 درصد، عربستان 43 درصد، ترکیه 40 درصد و چین 36 درصد بوده است.
از طرفی افت شدید سطح آب زیرزمینی (حفر چاه تا عمق 400 الی 450 متری در برخی دشتهای کشور) و بیلان منفی آن در اکثر مناطق کشور، از بین رفتن کشاورزی و از کاربری خارج شدن بسیاری از اراضی حاصلخیز کشاورزی به دلیل اتمام یا کاهش شدید کیفیت منابع آبی و تخلیه روستاها و افزایش نرخ مهاجرت به شهرها گوشهای از خسارتهای بسیار هنگفت ناشی از برداشت بیرویه از منابع آب کشور است. با این حال هنوز هم سطح وسیعی از اراضی کشاورزی، زیر کشت گیاهان با نیاز آبی زیاد مانند برنج و هندوانه میرود که برای تولید محصول اقتصادی به حداقل 10 هزار مترمکعب آب در هکتار نیاز دارند و در نهایت نیز با بهرهوری بسیار کم در تولید محصول (کمتر از یک کیلوگرم به ازای هر مترمکعب آب) باعث هدر رفتن آب و از بین رفتن ارزش واقعی آب میشوند. در حالی که با برداشت بیرویه از منابع آبی، بخشهای اعظمی از دشتهای کشور در حال تبدیل به بیابان است، همچنان به صادرات آب مجازی از طریق محصولاتی آببر همچون هندوانه و سیب زمینی ادامه میدهیم.
وقتی محصولاتی مانند هندوانه را صادر میکنیم که آب بر هستند در واقع در حال صادر کردن آب هستیم و باید برای صادر کردن آن، قیمت واقعی آب را محاسبه کنیم. این در حالی است که هندوانه با قیمتی بسیار پایینتر از قیمت واقعی آب صادر میشود. جالبتر اینکه هنداونه جزو ارزانترین محصولات صادراتی کشاورزی به شمار میرود که هر کیلوگرم تنها 2/0 دلار ارزش دارد؛ یعنی با در نظر گرفتن 3500تومان به عنوان بالاترین نرخ دلار در سال گذشته به ازای صادرات هر کیلوگرم هنداونه حدود 700تومان نصیب صادرکنندگان ایرانی شده است و این نوع صادرات آب مجازی آن هم در شرایط بحرانی آب در کشور به هیچ وجه توجیه اقتصادی ندارد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه برای تولید هر کیلوگرم هندوانه 250 لیتر آب نیاز است، 833 هزار تن هنداونه صادراتی ایران 208 میلیارد و 425 میلیون لیتر آب نیاز داشته تا رشد کند، یعنی این حجم بالای آب به نام هندوانه آنهم به کمترین قیمت ممکن صادر شده است.
در مورد برنج نیز کیفیت بالا، قیمت مناسب، مشتری فراوان و دست به نقد و دهها مزیت دیگر، هر زارعی را وسوسه میکند که مشقتهای کاشت، داشت و برداشت برنج را به جان بخرد تا هم بتواند آذوقه یک سال خانواده خود را تأمین کند و هم با فروش مازاد نیازش هزینههای زندگیاش را که هر سال به صورت سرسامآوری رو به افزایش است، برآورده کند.
البته این اشتیاق سیری ناپذیر زارعان که سطح زیر کشت برنج را از 560 هزار هکتار در دهه 60 به 630 هزار هکتار در دهه 90 رسانده، امروز با مانع بزرگی به نام خشکسالی برخورد کرده است. چالشی که سبب شده برنامههای وزارت جهاد کشاورزی دستخوش تغییرات اساسی شود. در واقع این وزارتخانه که درکنار گندم طرح خودکفایی برنج را در دهه 70 کلید زده بود، امروز به این نتیجه رسیده که کشت برنج به دلیل مصرف زیاد آب باید به استانهای شمالی محدود شود.
در این راستا تغییر الگوی کشت و کاشت محصولات متناسب با هیدرواقلیم منطقه به عنوان یکی از راهکارهای افزایش بهرهوری و مدیریت پایدار منابع آبی، توسط بسیاری از محققان توصیه شده است. منظور از تغییرات ساختاری و الگوی مصرف آب این است که هر گاه منطقهای در مضیقه آب باشد باید به تولید محصولاتی بپردازد که از هر واحد آب بیشترین درآمد را تولیدکند و محصولاتی را که آب بیشتر و بازدهی کمتری در واحد آب تولید میکنند از مناطق دیگر وارد کند.
از طرفی کشت محصولاتی که نیاز به آب بیشتری دارند باید جزو اولویتهای کشت در خارج از مرزهای کشور باشد، چرا که کشت اغلب این محصولات در داخل کشور به دلیل محدودیت منابع آب با مشکل مواجه است. مطمئناً کسانی که موفقیتهای خوبی در کشت محصولات کشاورزی در داخل کشور داشتهاند اولویت دارند تا در کشت فراسرزمینی حضور داشته باشند. در این میان مطلوب آن است که دولت دخالتی در اجرای این امر نداشته باشد و تنها نقش سیاستگذاری و قانونگذاری و تسهیلگری را به عهده بگیرد و اجازه دهد کشت و صنعتهای بزرگ داخلی که در کشور موفقیتهایی داشتهاند، در خارج از کشور نیز به فعالیت بپردازند.
در این راستا باید کشورهای مناسبی را برای تولید فراسرزمینی محصولاتی که در ایران کاشت آنها با محدودیت منابع آبی مواجه هستیم، بیابیم و قراردادهای بلندمدتی در این بخش منعقد کنیم. در صورت برنامهریزی مناسب ما میتوانیم در اقصی نقاط دنیا کشت داشته باشیم. در این میان کشورهای پاکستان، سودان، اکراین، هند، کشورهای آسیای مرکزی و حوزه قفقاز از شرایط مناسبتری برای کشتهای فراسرزمینی برخوردارند.
همچنین طبق سند «راهبردهای توسعه بلندمدت منابع آب کشور» که در تاریخ 27/7/1382 به تصویب هیأت وزیران رسیده و به عنوان راهنمای مناسبی برای تدوین برنامههای میان مدت و کوتاه مدت مدیریت آب کشور بوده است، اصلاح ساختار مصرف آب در کشور باید به گونهای باشد که سهم مصارف آب کشاورزی از ٩٢ درصد در سال 1382 با احتساب سایر نیازها به حداکثر ٨٧ درصد در 20 سال آینده تغییر یابد و درعین حال با افزایش بازده آبیاری و تخصیص آب به محصولات باارزش اقتصادی بیشتر، بازدهی آب در بخش کشاورزی از یک کیلوگرم تولید محصولات کشاورزی به ازای یک مترمکعب آب در وضع فعلی به دو برابر در 20 سال آتی افزایش یابد. بنابراین بهبود راندمان مصرف آب در کشاورزی از جمله راههایی است که منجر به افزایش بهرهوری مصرف آب میشود. بخش کشاورزی با این واقعیت روبهرواست که درآینده باید ضمن مصرف آب کمتر تولید بیشتری را عرضه کند، لذا با مدیریت صحیح منابع آب و بااستفاده از دانش و فناوریهای نوین باید برای ارتقای بهرهوری از منابع آب، افزایش کارآیی مصرف آب، افزایش راندمان آبیاری و افزایش عملکرد در واحد سطح، گامهای اساسی برداشت.
بین راهکارهای مختلف کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی تغییر الگوی کشت به عنوان مؤثرترین و کارآمدترین روش مطرح بوده که با توجه جدی به این موضوع میتوان بر بسیاری از چالشهای موجود در زمینه بحران آب از طریق کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی غلبه کرد. تغییر الگوی کشت، راهکار اساسی برای اصلاح الگوی مصرف آب در بخش کشاورزی است. الگوی کشت به معنی سهم زیرکشت و نوع محصولات مختلف زراعی در یک منطقه است و تصمیم به اینکه کدام محصول با استفاده از چه عوامل تولیدی، با چه روشی و به چه مقدار تولید شود از برنامههای مهم آب است.
اما آنچه در این راستا مهم است این نکته است که یک الگوی کشت مناسب باید به نحوی اجرا شود که نیازهای اولیه همه اعضای جامعه را برآورده و حقوق آنها از بهرهوری اراضی، سرمایه کافی، فرصتهای بازاریابی تأمین و تضمین کند، زیرا هرگونه تغییر در الگوی کاشت میتواند کل نظام اجتماعی کشاورزی را تحت تأثیر قرار دهد. باید بتوان به کشاورزی که هندوانه، برنج یا سایر محصولات آببر میکارد کشت جایگزینی معرفی کرد تا هم سود حاصله را داشته باشد و هم در مقابل تغییر الگوی کشت موضع نگیرد و بداند که حفظ سرمایههای آبی برای نسلهای بعدی در اولویت هر اقدامی قرار دارد.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 6081 ، چهارشنبه 27 آبان 1394، صفحه 10