مردی با موهای جوگندمی روبهروی یک گروه موسیقی خیابانی ایستاده است و ناگهان با گروه همراه میشود و شروع میکند به خواندن؛ حتما شما هم در چند روز اخیر این کلیپ را در فضای مجازی دیدهاید و لبخندی روی صورتتان نقش بسته است. درمورد این مرد و حرکتش در شبکههای اجتماعی بسیار نوشته شده است، اما چه چیزی باعث شده که چنین صحنهای اینچنین مورد توجه کاربران قرار بگیرد؟
شعارسال: با شنیدن کلمه «خیابان» تصاویر مختلفی در ذهن شکل میگیرد؛ ماشین، ترافیک، آلودگی، شهر و... شاید آخرین چیزی که حداقل در ذهن بسیاری از شهرنشینان با این کلمه متبادر شود، شادی است، اما در چند روز اخیر با انتشار یک کلیپ از عابری میانسال که با یک گروه موسیقی خیابانی همراه میشود و میخواند، کلمه «شادی» هم هم ردیف «خیابان» در ذهنمان متجسم شود. این کلیپ برای بسیاری از ما یک حس خوشایند چند دقیقهای را ایجاد میکرد، اما در لایحههای پنهان، شاید بتوان به بررسی عمیقتر این حس خوشایند پرداخت. حسین ایمانی، جامعهشناس شهری، درباره تاثیر هنرهای خیابانی بر جامعه به «ابتکار» میگوید: یکی از جذابیتهای خیابان یا پیادهرو که آن را از محلی برای عبور با ویترینهای مغازهها درمیآورد، موسیقیهای خیابانی، غذای خیابانی و دیگر هنرهای خیابانی و درپی آن امکان تعامل و گفتگو است؛ بنابراین هرچه این پدیدهها بیشتر باشند، میتوانند سبب جذابیت بیشتر محلهها و خیابانها شود، مانند آنچه در لشکرآباد اهواز رخ میدهد.
خیابان، یک زیرساخت اجتماعی.اما کدام یک از هنرهای خیابانی میتواند بیشترین ارتباط را با جامعه برقرار کند؟ ایمانی میگوید: این اتفاق بستگی به مردم هر جامعه دارد. قضاوتهای مردم عادی کاملا درست است و اگر چیزی محبوبشان باشد از آن استقبال میکنند و باعث رونق آن میشوند و اگر پدیدهای را نخواهند و برایشان دلچسب نباشد، با کماعتنایی آن را طرد میکند؛ بنابراین دستگاههایی مثل مدیریت شهری که متولی خیابانها و فضاهای عمومی به حساب میآیند، باید به این جنبهها هم بیندیشند و نباید تنها نگاه شهرسازانه و مهندسی صرف به خیابانها داشته باشند و خیابان را به عنوان یک زیرساخت اجتماعی ببینند که عرصه و امکان بروز چنین پدیدههایی مثل هنرهای خیابانی را نیز داشته باشد، چون به هر حال این پدیدهها بخشی از اقتصاد شهر هستند. نمیشود که برای همه در کارخانه و کارگاه و اداره موقعیت شغلی ایجاد کرد. گروههایی از فرصتهایی که در پیادهروها به وجود میآید استفاده میکنند و هنرشان را عرضه میکنند. درحقیقت میتوان از هنر خیابانی به عنوان یک نیاز و جاذبه شهری به صورت توامان یاد کرد.
به شادی فرصت بدهیماین تنها کلیپی نبود که در آن شاهد همراهی عابران با گروههای موسیقی خیابانی هستیم. مشابه این کلیپ را بارها دیدهایم، یک تصمیم باعث خلق یک شاهدی ناگهانی و همگانی بین بینندگان موسیقی خیابانی شده است. در کامنتهای همین کلیپها در شبکههای اجتماعی، کاربران از نیاز به چنین همدلیای نوشتهاند. ایمانی دراینباره میگوید: این نابترین و بهترین لحظه تعامل اجتماعی بین کسانی است که با هم هیچگونه آشنایی ندارند. در جامعه ایران که اعتماد اجتماعی بیشتر درونی است و مردم بیشتر در محیطهای بسته مبادله و تبادل دارند، چنین صحنههایی نشان میدهند که چه ظرفیتی برای تعاملات گستردهتر و در سطحی وسیعتر وجود دارد. هرچه این اتفاقات بیشتر شوند، افراد بیشتر به هم نزدیک میشوند. من هم این فیلم را دیدم و لذت بردم. این اوج موفقیت یک گروه خیابانی است که مردم عادی با آن همراهی کنند و بعد شادیشان را با هم شریک شوند. این اتفاق اوج یک جامعه انسانی است. مردم ما تاکنون غمهایشان را با هم به اشتراک میگذاشتند، اما فکر میکنم باید به شادی هم فرصت بدهیم تا به شراکت گذاشته شود.
نیاز دوسویه مردم و هنر به یکدیگرنخستین بارقههای تشکیل موسیقی خیابانی در غرب شاید به حدود ۱۵۰ سال قبل، زمانی که هنرمندان انگلیسی در سال ۱۸۶۰، با نقلمکان از شهری به شهر دیگر علاوه بر سرگرم کردن مردم، اخبار و اتفاقات مختلف را برای مردم هر شهر تعریف میکردند، برگردد. شاید نوازندگان موسیقی خیابانی بیش از آنکه نیاز حیاتی به کمکهای مالی عابران داشته باشند، به دیده شدن و شنیده شدن نیازمند باشند و یک توقف کوتاه در مقابل آنها و گوش کردن موسیقیشان، به معنای احترام به هنر و حمایتی هرچند اندک از این قشر باشد. در چند سال اخیر معمولا نهایت همراهی مردم با گروههای موسیقی خیابانی، ایستادن برای تماشا و کمی کمک نقدی به این گروهها است، اما همراه شدن یک رهگذر با گروه موسیقی خیابانی چیزی فراتر از آنچیزی است که تاپیش از این شاهدش بودیم. همین فرد چندی پیش در مواجهه با یک نوازنده خیابانی پس از کمک نقدی، چند قدمی را با تردید از او دور میشود، اما برمیگردد، با گامهایی مصمم به سمت نوازنده میرود و دف او را در دست میگیرد و شروع میکند به نواختن و همراهی با او. هنگام نواختن نیز با نگاهی دلگرمکننده خواننده را نگاه میکند و به او قوت قلب میدهد، چیزی که شاید بیش از هر زمانی در جامعه کنونی به آن نیاز داریم، نیاز به همدلی، همراهی و حمایت مردم از یکدیگر. ایمانی درباره این همدلی میگوید: شاید مردم اینگونه میخواهند حمایت خود را از این گروهها نشان دهند و بگویند ما پشتیبان و همراه شما هستیم و کار شما برای ما ارزشمند است.
در شرایطی که جامعه با بحرانهای روانی متعدد روبهرو است، یکی از راههای التیام، همراهی و همدلی است و هنر میتواند وسیله خوبی در این جهت باشد. پیش از این بارها خبرهایی مبنی بر برخورد با موسیقی خیابانی شنیدهایم، گاهی از لزوم اعطای مجوز سخن به میان آمده است. اما شاید بهتر باشد کمی بیشتر به ظرفیتهای موسیقی در چنین شرایطی نگاه کنیم و از این راه برای درمان روان آسیبدیده جامعه استفاده کنیم، چه بسا همین نتهایی که فضای شهر را رنگآمیزی میکنند راهکار برونرفت از فشارهای مضاعف روانی موجود در جامعه باشد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از روزنامه ابتکار، تاریخ انتشار: 8 بهمن 1398 ، کدخبر: _ ، www.ebtekarnews.com