سؤال این است که به چه دلیل یا دلایلی چنین فضای دردناکی در بخش کشاورزی (فقر بالا، تولید پایین، سرمایهگذاری اندک، توسعه اقتصادی پایین و ...) حاکم است کشاورزان بهویژه کشاورزان کوچکمقیاس و نیز سایر بهرهبرداران در بخش کشاورزی هر روز فقیرتر میشوند، با حداقل ظرفیت تولید دارند، تعطیل میشوند و یا تغییر کاربری میدهند تا گذار از کشاورزی شکل گیرد و عملاٌ کشاورزی به یک بخش حاشیهای با دردهای بسیار غیرقابل درمان و یا با دوره درمان طولانی نیازمند هزینهکردهای بسیار بالا تبدیل شود؟
شعار سال: بخش کشاورزی یکی از پرتأثیرگذارترین بخشهای اقتصادی کشور محسوب میشود که به لحاظ گستردگی کسبوکارها و فضای تولید و اشتغال قابلمقایسه با هیچیک از بخشهای اقتصادی نیست. این بخش میتواند موتور محرکه بخشهای دیگر اقتصادی باشد، انرژی بالایی تولید کند، به یک بخش محوری در توسعه اقتصادی تبدیل شود، کشاورزی را از وضعیت معیشتی موجود نجات دهد و یا حداقل امنیت معیشتی کشاورزان را بهطور پایدار تأمین کند؛ اما سؤال این است که به چه دلیل یا دلایلی چنین فضای دردناکی در بخش کشاورزی (فقر بالا، تولید پایین، سرمایهگذاری اندک، توسعه اقتصادی پایین و ...) حاکم است کشاورزان بهویژه کشاورزان کوچکمقیاس و نیز سایر بهرهبرداران در بخش کشاورزی هر روز فقیرتر میشوند، با حداقل ظرفیت تولید دارند، تعطیل میشوند و یا تغییر کاربری میدهند تا گذار از کشاورزی شکل گیرد و عملاٌ کشاورزی به یک بخش حاشیهای با دردهای بسیار غیرقابل درمان و یا با دوره درمان طولانی نیازمند هزینهکردهای بسیار بالا تبدیل شود؟
اگرچه شاید برخی صاحبنظران و مدیران وزارت جهادکشاورزی اعتقاد داشته باشند که عوامل بسیاری از جمله کوچک بودن واحدهای کشاورزی، پراکندگی زمینهای کشاورزی، بیسوادی بهرهبرداران کشاورزی، عدم نفوذ دانش و فناوری در بخش کشاورزی، عدم وجود زنجیره تأمین کشاورزی کارآمد، کمبود منابع آبی، پایین بودن ضریب مکانیزاسیون کشاورزی، کمبود صنایع تبدیلی و تکمیلی، نرخ پایین سرمایهگذاری، پیر بودن کشاورزان و مجموعههای دیگری از این جنس در شکلگیری این فرایند و وضعیت نقش بازی میکنند اما اعتقاد نویسنده آن است ریشه همه این مؤلفهها در مدیریت بخش کشاورزی نهفته است. بهبیاندیگر، مدیریت کشاورزی بهویژه در صف نقش بسیار مهمی در شکلگیری رفتارهای ضربهزننده بر پیکره کشاورزی و سرمایه اجتماعی شکلگرفته در آن دارند بهگونهای که حکمرانی سرمایه اجتماعی درون بخش کشاورزی و نیز در تعامل با بخشهای دیگر بهویژه دانشگاهها و مؤسسات آموزشی در گذر زمان تحلیل رفته و به مرز فقر حکمرانی سرمایه اجتماعی رسیده است.
تاکنون مدیریت بخش کشاورزی در سطح استانها نتوانسته است سرمایه اجتماعی تولید کنند و حتی در گذر زمان رفتارهای آنها بهگونهای بوده است که تلاش داشتهاند نشان دهند نقش محوری در تحولات و البته نه تحولات مثبت بازی مینمایند تا این حد که علاوه بر مدیریت نامطلوب در سطح سازمانی خود، در اقدامهای نامدیریتی تلاش دارند سازمانهای حرفهای صنفی را نیز از ریلگذاری انجامشده مبتنی بر آرای اعضای آن خارج کرده و این مجموعه را نیز بر مجموعه عظیم ناکارآمد خود اضافه نمایند تا زنجیره مدیریتهای ناکارآمد در بخش کشاورزی محلی کامل شود. به اعتقاد نویسنده برخی از مدیران نه قدرت تحلیل سادهترین مسئلههای کشاورزی را دارند و نه میتوانند سازمان تحت مدیریت خود را تعالی بخشند این در حالی است که به گمان خود میتوانند نقش "رابین هود" را به جهت مدیریتی در سازمانهای حرفهای صنفی داشته باشند. استفاده از سازوکارهای غیرحرفهای و غیراخلاقی به عاریت گرفته از انگشتری عمروعاص در دوره زمانی که اعتماد بهعنوان یکی از مهمترین مؤلفههای سرمایه اجتماعی در بسیاری از سازمانهای خدماتی و حتی در دنیای اقتصاد و کشاورزی نقشبازیهای کلیدی و اثربخش خود را دارد، نقش بسیار مهمی در تخریب سرمایههای اجتماعی و درواقع پل اعتماد و بنا کردن دیوار بیاعتمادی نخبگان به سازمان جهادکشاورزی و در نتیجه تنزل جایگاه مدیریت منطقهای و محلی سازمانهای جهادکشاورزی داشته است که خود نیازمند مدیریت عالی بخش کشاورزی است تا بیش از این ساختارهای شکلگرفته بر اساس سرمایه اجتماعی در اثر سوءمدیریت و حرکتهای کوتهبینانه برخی مدیران کوتوله بدون نگاه عمیق آسیبشناسانه و آیندهنگری مبتنی بر مشورتهای اثربخش، دچار تخریبهای موضعی و موضوعی تولیدکننده بدبینیهای پایدار در ذهن نشود. این فرایند در صورتی متوقف خواهد شد و پلهای اعتماد تخریبی بازسازی میشود که (1) تحول ذهنی و فکری در اینگونه مدیران اتفاق بیفتد تا از خواب زیرکی مبتنی بر رفتارهای عمروعاصگونه بیدار شوند و بدانند جابجایی انگشترها در این دوره زمانی تنها سرمایه اجتماعی را تحلیل خواهد برد که در طی سالها شکل گرفته است و بازسازی آن به هزینههای بسیار بالایی نیاز دارد و (2) حذف اینگونه مدیران نازیرک دارای توهم زیرکی است که بزرگترین ضربهها را بر پیکره بخش کشاورزی و جامعه نخبگانی بخش کشاورزی وارد کردهاند و میکنند تا حدی که پلهای اعتماد یکی پس از دیگری فرو خواهد ریخت و بخش کشاورزی را به ویرانهای تبدیل خواهد کرد.
امید اینکه فرماندهی نهاد عالی کشاورزی حساسیتهای مربوط به مدیریت کشاورزی را در شرایط موجود درک نماید زیرا تمام مسئلههای پیشگفته تنها با مدیریت هوشمندانه، اثربخش و کارآمد منتج به تحول در بخش کشاورزی و اعتمادسازی در بدنه جامعه کشاورزی و تمام فعالان زنجیره تأمین کشاورزی قابلحل خواهد بود. این فرایند نیازمند زمان بسیار زیادی نیست زیرا کافی است با چینش مدیران دارای ایده، برنامه و سیاستهای مطلوب برای بخش کشاورزی بسترهای لازم برای فعالیتهای تحولآفرینانه را فراهم کرد تا بتوانند علاوه بر بازسازی سرمایه اجتماعی از دست رفته، زمینههای توسعه سرمایه اجتماعی و حاکمسازی حکمرانی سرمایه اجتماعی و نیز حرکتهای جدید را برای بهرهبرداران کشاورزی تسهیل و تسریع نمایند تا شاهد بخش کشاورزی نوگرا، دارای رفتارهای اعتمادساز و با ارزش افزوده بالا بود. روزی که این موضوع در عالم واقع عملیاتی شود و "شررُخها و اورُخهای کشاورزی" از دایره مدیریت کشاورزی حذف شوند، نوسازی مدیریت سازمانهای کشاورزی و تحول در مدیریتها و بهتبع آن تحول در ساختارهای ذهنی- فکری و عملیاتی آنها رخ خواهد داد بهگونهای که امواج آن کل بخش کشاورزی را تحتالشعاع قرار داده و متأثر خواهد ساخت و در چنین شرایطی، بخش کشاورزی این توان و فضا را پیدا خواهد کرد تا همه ظرفیتهای خود را عملیاتی و ظاهر نماید و انرژی حداکثری خود را در نتیجه تلاشهای بهرهبرداران کشاورزی آزاد سازند تا علاوه بر تأمین امنیت غذایی مردم، مهمات سایر بخشهای اقتصادی مرتبط را فراهم کنند.
یادداشت محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
پایگاه تحلیلی -خبری شعار سال، برگرفته از فضای مجازی