در اواخر قرن19 و اوایل قرن20 گروههای بهستوه آمده از آشفتگی بصری شهرها به فکر پناهگاههای دنجتری افتادند؛ آنان در اندیشهی مأمنی بودند که ضمن داشتن امتیازات و امکانات جامعهی شهری، کاستیهای روانی و فقدان آرامش آن را جبران نماید و بهتدریجْ دهکدههای حومهای در قلب طبیعت پا گرفت؛ داستانی که در این استان به شکل دیگری رقم خورده است.
حاشیهنشینی در آسیبشناسی مسائل اجتماعی در البرز، بارها به عنوان یکمعضل مُضطَر یادشده که میتوان در تبیین علل آن، سستی بنیانهای اقتصادی و مدیریت مدنی را نام برد؛ ضعفهایی که بهنوعی از کاتالیزورهای تسریع دگرگونی کالبدی در نواحی مختلف ایناستان میباشند.
اگر بخواهیم توزیع امکانات را در نسبتی از عادلانهبودن و نبودن بسنجیم و براساس اینچارت، به کلانشهرها امتیاز بدهیم، بیشک با هر درجهای از خوشبینی نمیتوان کرج را در ردههای آغازین این جدول قرار داد. در چشماندازی وسیعتر نیز، همواره استان البرز در فراز و نشیب توزیع امکاناتْ یَد طولایی در اختلاف طبقات معیشتی داشته و مناطق متعددش هرگز نتوانسته در دسترسی به تمکن زندگی شهری، متقارن باشد تا جاییکه تعدد حومهنشینی و همچنین زیستگاههای کمبرخوردار در توصیف هویتاش در صف اول بودهاند.
* ۲۸منطقهی مستعد حاشیهنشینی زیر پوست البرز
سکونتگاههای غیررسمی، توسعهی آسیبهای اجتماعی را به دنبال داشته و زمینهی بسیاری از ناهنجاریها را فراهم ساخته است. از سوی دیگر، بیشترین تراکم بافت فرسوده در این مناطق متمرکز است که اینامر باتوجه به استقرار البرز بر خط خطر زلزله، پتانسیل فاجعهای طبیعی را در خود دارد. در مثالی از این مناطق میتوان آورد: نرسیده به ورودی جادهی چالوس، سکونتگاهی وجود دارد که طی سالیان سال به اسلامآباد دوم از لحاظ محرومیت تبدیل شده است و حیات سالماش در مواجهه با عدم امنیت و اعتیاد افسارگسیخته و نیز تجمع فروشندگان موادمخدر مخدوش شده است. فقدان امکانات جامعهی مدنی و خدماتدهی در هر دو بعد مادی و روانی به مناطق حاشیهای آسیبهای جبرانناپذیری وارد نموده که بعنوان نمونه: حصار، هزینهی آن را با قرارگرفتن زیر پلههای ساخت اجتماعی میپردازد. به تعبیر مدیرکل اجتماعی استانداری البرز، خط4 حصار کرج، یک گسل اجتماعی بالقوه است.
به گفتهی حمیدرضا عسگری مورودی در سومین جلسهی ستاد ساماندهی امور جوانان «در سه منطقهی مصوب در استان البرز، سکونتگاههای غیرمجاز وجود دارد، همچنین ۲۸منطقهی مستعد دیگر نیز در این عرصه شناسایی شده است. اکنون خط4 حصار یک گسل اجتماعی بالقوه است چرا که در جوار پایتخت و در قلب استان البرز قرار دارد.»
عسگری مورودی تصریح کرد: «مناطق سهرابیه و اخترآباد نیز ازجمله سکونتگاههای غیرمجاز استان محسوب میشوند که به لحاظ جمعیتی قابلتوجه هستند. مردم ساکن در این مناطق در شرایطی زندگی میکنند که دسترسی آنها به سرانههای بهداشتی، آموزشی و... از خط فقر پایینتر است و در بخش جوانان نیز اوضاعِ به مراتب بدتر وجود دارد. سرانهی فضای ورزشی در البرز به ازای هر نفر ۳۷سانتیمتر میباشد که اینامر در مناطق حاشیهنشین بسیار کمتر است.»
* حاشیهی زندانهای کرج در متن زاغهنشینی
مهاجرت بیرویه، تمرکز خانوادههای کثیری از زندانیان غیربومی، فقدان مدیریت شهری فراگیر، کنترلهای ناقص، پریشانی بازار زمین و مسکن و بیمالک بودن زمینهای اطراف، مهاجرت اتباع خارجی غیرقانونی و... از دلایلیست که بر تسریع روند حاشیهنشینی در کرج دامن زده است.
مافي از اهالي خط 4 حصار به دنبال پسر زندانیاش به حاشیهی کرج پناهنده شده، او میگوید: «پسرم درحالحاضر در زندان رجائیست. تمام زندگي خود را فروختم ولي وقتي به اينجا آمدم، متوجه شدم كه نميتوانم در داخل شهر حتي خانهاي را اجاره كنم. اجباراً به حصار آمديم و يك خانهی 50متري را چند روزه ساختيم.»
انصاری از دیگر ساکنین حصار اظهار میکند: «همسرم در زندان است و مجبور شدیم به کرج مهاجرت کنیم و در اینجا خانهای را اجاره کردم. در یک شرکت خدماتی کار میکنم اما دخل و خرجمان جور نیست و بچههایم ترک تحصیل کردهاند و فال میفروشند در خیابانها.»
رفتاری از دیگر اهالی این منطقه تصریح میکند: «ما فقط اینجا زندهایم اما بسیاری از ما زندگی نمیکنیم. فقر باعث شده این گوشه بمانیم اما هیچ امکانی برای زندگیکردن نداریم. همسایههای ما بیشتر مهاجرند و از شهرهای دیگر به دنبال بستگان زندانیشان روانهی اینجا شدهاند حتی میتوانم بگویم خیلی از ما زبان هم را نمیفهمیم. بقیه هم که اینجا هستند بیشتر چون وضع مالی خوبی برای زندگی در شهر ندارند، ماندهاند. اینجا ما فقط خانوادههای فراموش شدهایم نه چیز بیشتری.»
* خطر گسترش حاشیهنشینی تا دامنهی فردیس
بنا به اعلان رئیس نیروی انتظامی کرج در سه ماهه اول امسال، یکو نیم تن موادمخدر در استان البرز کشف شده و این آمار، تنها متعلق به موارد کشف شده است؛ از آنجا که تولید و خرید و فروش موادمخدر به صورت قاچاق به مصرفکنندهها میرسد، به دست آوردن آمار دقیق تقریباً نشدنیست؛ نه از تعداد مصرفکنندهها و میزان مصرف آنها میتوان آمار دقیقی داد و نه از مقدار کلی که در روز در شهری مانند کرج دست به دست میشود. با توجه به قبح مصرف موادمخدر، میزان مصرفکنندگان غیررسمی و تفریحی و غیره نیز نامشخص است. هر یک از مناطق شهری ممکن است در این مسئله نقشی داشته باشند، اما بنا به شواهد و تأکید کارشناسان مناطق حاشیهنشین و بخشهای فرسوده به علت آسیبپذیری بیشتر در دام چنین مسائلی میافتند.
اما حاشیههای فعلی کرج، تنها دغدغهی حالحاضر نیست؛ برخی کارشناسان از احتمال گسترش حاشیهنشینی در آیندهای نزدیک خبر میدهند.
دکتر کرامتالله زیاری ازجمله کارشناسانیست که استقلال فردیس را بستری جهت گسترش حاشیهنشینی در البرز قلمداد میکند. وی در گفتگو با خبرنگار شبکه خبری البرز اظهار کرد: «برطبق مبانی نظری علمی و مدلهای تجربی کلانشهرها، ۴نظریه وجود دارد؛ نظریهی گزینش عمومی، نظریهی منطقهگرایی، نظریهی اصلاحطلب و نظريهي نومنطقهگرایی. اغلب این نظریهها و دیگر نظریههای تجربی، بهخصوص نظریهی نومنطقهگرایی اذعان میدارند که تعریف منطقهی کلانشهری این است: شهری که بالای یکمیلیون نفر جمعیت داشته باشد. در این نظریهها تأکید شده که کلانشهرها ضرورتاً بهصورت یکپارچه اداره شوند و دارای مدیریت یکپارچهی شهری باشند. در تمام دنیا شهرهای بزرگی که بالای یکمیلیون نفر جمعیت دارند، دارای مدیریت یکپارچهی شهری هستند و منظور از مدیریت شهری هم، شهرداری و شورای شهر میباشد. برطبق این مدلها، نفع و مزایای کلانشهرهایی از ایندست، در چشمانداز یکپارچهسازی بیشتر است. امروزه و بهخصوص از سه دههی گذشته در کشورهای جهان، شهرهای بزرگ و کلانشهرها را تکهپاره نمیکنند تا به چندبخش تقسیم شوند زیرا به لحاظ اقتصادی، مقرون به صرفه نیست.»
استاد تمام (فول پرفسور) دانشگاه تهران افزود: «و اما راجع به کرج؛ کرج در سال ۱۳۳۵ در حدود ۱۴۵۲۶نفر جمعیت داشته است. اما در سال ۹۰، جمعیت کرج به یکمیلیون و ششصد و چهارده هزار نفر رسیده است. طبق پیشبینی، جمعیت کرج در حالحاضر یکمیلیون و هشتصد هزار نفر است. کرج دارای سه هسته ميباشد؛ هستهی کرج قدیم، هستهی فردیس که در ۲۵سال گذشته شکل گرفته و هستهی مهرشهر. اینها کانونهای شهری هستند که برطبق محیط طبیعی و فیزیکی به هم پیوسته بوده و جداییناپذیرند و امکان جداسازی اینها نيز به لحاظ اجتماعی، اقتصادی، زیرساختی و کالبدی میسر نیست. باتوجه به این مسئله تصریح میکنم از منظر اقتصادی، درواقع جداسازی فردیس کار مناسب و درستی نیست. نتایج بررسیهایی که من کردم نشان میدهد سال ۱۳۹۲ تا پایان ۱۳۹۴، هزینههای دو منطقهی ۳ و ۱۰شهرداری فردیس بیشتر از درآمدهای اینها بوده و بالغ بر صد میلیارد تومان در اینجا، مدیریت مرکزی شهری کرج هزینه کرده است. اگر شهر فردیس از کرج جدا شود، فردیس دچار مشکلات عدیدهی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خواهد شد.»
متخصص برنامهریزی شهری و منطقهای تبيين كرد: «شهر جدید و شهرداری جدید باید حدود ۸سازمان وابسته مانند حملو نقل، زیباسازی و آتشنشانی و... ایجاد کند. و در کنار اینها باید ساختمانها و پرسنل جديد شكل بگيرند. هزینهی اینها را تخمین زدهاند؟ توان پرداخت این هزینه در شهرداری تازه تأسیس فردیس نخواهد بود. فردیس اگر بخواهد فقط هزینههای خدمات شهریاش را پوشش دهد باید درآمد داشته باشد، با این کمبود درآمد به تراکمفروشی رجوع خواهد کرد، رجوع میکند به ساخت و سازهای غیرمجاز و پیشبینی من این است که اگر جداسازی اتفاق بیفتد نوعی حاشیهنشینی، سکونتگاههای غیررسمی، تراکمهای غیراصولی، بدقوارهگی و سیمای نامناسب شهری در فردیس به وجود میآید.»
مؤلف ۳۲جلد کتاب و بیش از ۳۰۰ مقاله، ضمن هشدار نسبت به هجوم مهاجران به فرديس درصورت استقلال، خاطرنشان كرد: «در صورت جداسازي فرديس از كرج، مدیریت شهری توان مديریت را باتوجه به بودجهی مالی از دست خواهد داد و دو سیما و منظر شهری متفاوتی نسبت به کرج در فردیس ایجاد خواهد شد و مشکلات عدیدهی اقتصادی و ناکجاآبادی شکل میگیرد. بنابر استقرار گروههای فقیری هم که به آنجا میآیند، بیم آن میرود که به مشکلات و آسیبهای اجتماعی دامن زده شود.»
مجری ۴۰طرح جامع توسعه و عمران با ذكر معضلات ترافیک، اجتماعی، اقتصادی، سیما و منظر بیقوارهی شهری، تراکمفروشی و شکلگیری گروههای اجتماعی خاص درصورت استقلال فرديس، تصريح كرد: «نتایج مطالعات نشان میدهد که جدایی سیاسی-اداری فردیس از کرج به لحاظ اجتماعی، کالبدی، زیرساختی، خدمات شهری و اقتصادی مطلوب نیست و شهر کرج نیز بهعنوان یک کلانشهر در ساختار ایران، باید بهصورت یکپارچه دیده شود زیرا هزینهها کاهش پیدا میکند و سرشکن میشود، مدیریت مطلوبتر خواهد شد و درواقع تخصصیتر میگردد.»
استاد دانشگاه تهران و متخصص برنامهريزي شهري در بخش ديگري از سخنان خود با نامطلوب ارزيابي كردن وضعيت امروز شهرهاي تابعه عنوان كرد: «کمالشهر و محمدشهر از کرج جدا شدند و حالا وضعیت امروز اینها را ببینید. فردیس هم به این وضعیت مبتلا خواهد شد. آلونکنشینی، حاشیهنشینی، سکونتگاههاي غیررسمی، وضعیت نامطلوب خدمات شهری، کیفیت زندگی پایین. من بعنوان كسي كه سالها در رابطه با برنامهريزي شهري، تحقيق و پژوهش داشتهام نگرانم فردیس به سرنوشت محمدشهر و کمالشهر دچار شود. بهینهترین راه، یکپارچهسازی و شکلگیری مدیریت یکپارچهی کلانشهر است و بدترین حالت، جداسازی فردیس از کرج. باید هستههاي شهری در کلانشهر کرج، یکپارچه باشند. از هر زاویهای که نگاه کنیم، نفع یکپارچهسازی بیشتر است.»
افزایش جمعیت روزافزون زاغهنشینان، کنترلناپذیری اینمناطق در ظهور خرده فرهنگ زاغهای، کثرت جرائم مختلف، وضعیت پزشکی و بهداشتی نامساعد، بافت شهری ابتدایی و نامنظم و محرومیت از خدمات جامعهی مدنی، این مناطق را بیش از هر لکهی دیگری در جغرافیای شهری، ناهمگون با بافت مدرن زندگی امروزی نمود میدهد. فاصلهی طبقاتیِ اقتصادی، فرهنگی و منزلت اجتماعی حاشیهنشینان نسبت به زندگی شهری، آپارتماننشینهای کرج و زاغهنشینهای حاشیه را دو روی نابرابر یک سکه کرده است؛ امری که زنگ خطرش در گوش آیندهی البرز نیز خواهد پیچید و رؤیای روزی روشن در آتیه، برخواهد آشفت.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از شبکه خبری البرز، تاریخ انتشار: 21 آذر 1395، کدخبر: 50964 ، www.khabar31.com