شعار سال: شماري از هموطنان عزيز زحمتكش ما جان از كف داده (تا 25 فروردين 1398، 76 نفر) و شمار بسياری نيز حاصل عمري تلاش جانکاه خود را بهطور کامل از دست دادهاند. اينک بسیاری از همميهنان با غمي بزرگ همراه با گلايههايي دردناك، بيسرپناه و بدون امكانات با شرايط روحي و رواني نابسامان و با اضطرابي جانسوز براي آيندهاي نامشخص و بسياري از آنان بدون شغل و درآمد، در انتظار نشستهاند تا دستي از آستين برآيد و كاري بكند. خوشبختانه سيل ويرانگر به ناگاه جنبش مردمي لحظهاي را شكل داده است و نازنين مردمي دوستدار هموطنان عزيز خود، با درك غم و رنج جانكاه همميهنان خويش، استوار و هدفمند به پا خاسته و به ياري شتافتهاند كه ارزشي وصفنشدنی دارد. چنين حركت مردمي كه گوياي نيمه پر ليوان در شرايط مصيبت جمعي است، معمولا با شور و اشتياق فراوان آغاز و گاه به كاري كارستان ختم ميشود؛ اما تجارب متعدد گذشته نشان داده است حركت يادشده پايدار نميماند. ازاينرو، شكلگيري جنبش اجتماعي مشاركتمحور سازمانيافته براي بازسازي مناطق مصيبتديده، ضرورتي فوري و حياتي است. نوشته حاضر كوششي است در اين مسير ارزشمند. نگارنده به علت درگيري طولاني با مصائب جمعي و سالها تدريس درسي در باب بلاياي همگاني و بهعنوان قطره بسيار كوچكي از اقيانوس عظيم مردم شرافتمند، نجيب و ياريرسان ايرانزمين، آرزومند است با عرضه تجارب خود در شكلگيري جنبش يادشده سهيم شود و كنار عزيزان پرافتخاري كه در اين مدت كوتاه از آغاز سيل ويرانگر به پا خاسته و از هيچ چيز دريغ نکردهاند، اقدامي ناچيز كرده و دين خود را به ايرانخانم عزيز پرغصه و گلايهدار ادا كند؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
نگاهي گذرا به مصائب جمعي
مصائب جمعي، بدآمدهاي همگاني، بلاياي گروهي يا سوانح به دو بخش تقسيم ميشوند؛ بخش اول را مصائب جمعيای ميگويند كه زاده طبيعتاند؛ مصيبتهايي ناشي از زلزله، سيل، توفانهاي عظيم، گردبادهاي ويرانگر، آتشفشان، رانش زمين، سونامي يا توفانهاي عظيم ساحلشكن ناشي از زلزله در اقيانوسها. گروه دوم مصيبتهاي جمعي نیز به دلیل اشتباهها، بيتوجهيها، ندانمكاريها، نبود دانش و تجربه كافي، زيادهخواهي، فساد، رعايتنكردن ضوابط، دستورالعملها يا بههيچانگاشتن قوانين، زدوبند، رانتخواري، حقهبازي و دزدي و اشكال گوناگون مشابهي پديد ميآيند. گاه تصادف، بدبياري، فرسودهبودن زيرساختهای عظيم، پيربودن وسايل و ماشينآلات، نگهداري نادرست، ناكافيبودن امكانات، نبود شايستهسالاري و پارتيبازي نيز ممكن است در پيشآمدن مصائب جمعي انسانساز يا مصائب جمعي طبيعي دخالت داشته و مسبب آنها به حساب آيند. علاوه بر موارد يادشده، جنگ، شورشهاي گسترده به خشونت كشيدهشدهاي كه با مرگ گروهي و تخريب بسيار گسترده همراه شوند نيز از مصائب جمعي انسانساخت به شمار ميروند. سقوط هواپيما، خارجشدن قطار با مسافر بسيار، تصادفهاي زنجيرهاي در اتوبانها با آثاري جدي از نظر مرگ، زخميشدن و خسارت مادي، ريختن استاديومها يا بهطوركلي سازههاي عظيم و ساختمانهاي چندينطبقه، نشت گازهاي سمي و انفجار كارخانهها، نشست راديواكتيو از نيروگاههاي اتمي (مانند چرنوبيل شوروي سابق) نيز گاه از مصائب انسانساخت جمعي به حساب ميآيند.
از دهه 1980 ميلادي كوشش شده است برخي از موارد يادشده را فلاكت يا بدبختي گروهي يا فردي بخوانند و آنها را از مصائب جمعي مجزا کنند. به سخن ديگر، مقياس و شدت بهعنوان شاخصي براي شناخت مصائب جمعي مطرح شده است. در نتيجه، بدآمدها يا مصائبي كه فردي، گروهي يا سازماني بوده، حتي اگر شديد نيز به حساب آيند، ازجمله مصائب جمعي تلقي نميشوند. بههرحال گستردگي مصداقها سبب شده است مفهوم مصائب جمعي از گنگي و كاستيهايي رنج ببرد. در نتيجه مصائب جمعي به رخدادهاي بسيار منفي با صدمههاي جاني و تخريب گسترده محدود شده است. بحث نوشته حاضر به سيل اخير محدود است.
آنچه رخ داده است: شرايط حال يا وضعيت كنوني مصيبت جمعي
از نيمه دوم اسفند 1397، هشدارهايي درباره بارندگي و شدت آن مطرح شد. نداشتن رسانه ملي كارآمد، با نداشتن يا ناچيزبودن سرمايه اجتماعي آن كه بر اعتماد همگاني استوار است و اعتماد مهمترين شاخص سرمايه اجتماعي است، سبب شد كارايي هشدارها محدود شود. اين موضوع اگرچه به دليل اهميت بسيار بالاي آن، به بررسي جامع با ضرورتي حياتي نيازمند است، بهناچار بايد به فرصتي ديگر محول شود.
با شروع بارشها و با توجه به دگرگوني آبوهوايي ناشي از تخريب گسترده كره زمين، اين تنها خانه مشترك ساكنان آن، در كنار جنگلزدايي گسترده در ميهن عزيزمان و دستاندازي بيرحمانه به حريم رودخانهها و مسيلها در طول خشكسالي سالهاي اخير، آنهم بدون توجه به آينده و مصالح ملي که ظاهرا فراموش شده است، فاجعه سيل ويرانگر را رقم زدند. دستاندازيهاي يادشده در شيراز، گلستان و لرستان مشهود است؛ در نتيجه بارشهايي كه مردمان نجيب و عزيز كشور آن را آرزو كرده و در انتظار آن بودند و نعمتي بيهمتا به شمار ميرود، به مصيبت جمعي ويرانگري بدل شد. استان گلستان و در حد كمتري مازندران و گيلان، استان لرستان و استان خوزستان، بسيار وسيعتر دچار آبگرفتگي گسترده، به ويژه در بخشهايي شدند. كمي بعد استانهاي کرمان، هرمزگان، خراسان جنوبي، مناطق مختلفي از فارس بهويژه شيراز و سپس سيستانوبلوچستان و در حد بسيار كمتري همدان و كرمانشاه نيز درگير شدند. تفاوت عمده سيل با ساير مصائب جمعي از جمله زلزله به گستردگي جغرافيايي آن مربوط است. براي مثال زلزله ويرانگر بم حدود 30 هزار نفر كشته، 35 هزار زخمي و تخريب گسترده بم و روستاهاي اطراف آن را درپی داشت. در زلزله مركز آن (اپيسنتر) و محورهاي پيراموني خسارت شديدي را تجربه ميكنند. ولي حيطه جغرافيايي زلزله، حتي مخربترين آن، محدود است. در مقابل، سيل مانند سيل ويرانگر كنوني، گستردگي جغرافيايي عظيمي را دربر ميگيرد و آثار آن بسيار متعدد و ادامهدار است؛ ازجمله تخريب شديد زيرساختها، بهويژه پل و راه (بنا به اعلام مسئولان 725 پل كاملا تخريب شده است) كه بررسي آن گواه مسائل عديدهاي از جمله فساددر ساختوساز است.
آسيبديدن 11 هزار ابنيه فني حداقل آسيبديدن 150 هزار واحد مسكوني، نياز به ساخت مجدد 50 هزار واحد تعمير 100 هزار واحد ساختماني) آسيب بسيار گسترده در بخش كشاورزي و بهخطرافتادن امنيت غذايي در آينده نزديک، ميلياردها تومان خسارت مالي در بخشهاي زراعت، باغباني، دامپروري، مرغداري، زنبورداري و شبكههاي گسترده آبياري تخريبي است كه تاكنون مشخص شده و با بررسي دقيقتر در آينده افزايش چشمگيري خواهد داشت. اساسا حيطههاي تبعي يا تأثيرپذير سيل متعدد و رو به افزايش است. به همين دليل سيل ويرانگر را به مصيبت جمعي بيمانندي در تاريخ كشور تبدیل خواهد كرد. خوزستان، استان زرخيز ايران كه حداقل در بخش كشاورزي از ساخت سدي بدون مطالعه دقيق (سد گتوند) اما با هياهوي فراوان به نمكزار تبديل شده است، اينك با مسائل عديدهاي روبهرو هست و خواهد شد. يكي از حيطههاي مهم در خوزستان به جامعهشناسي رمز و راز مربوط است كه فرصت پرداختن به آن در نوشته حاضر وجود ندارد و نگارنده نيز تمايلي به ورود در آن حيطه ندارد. بيكاري گسترده ناشي از سيل در شرايطي كه هماکنون خيل عظيمی بيكار وجود دارد، نداشتن سرپناه درصد بالايي از خانوادهها و تلفات پرشمار دام فقط موارد محدود و كوچكي در مقايسه با آثار بعدي سيل ويرانگر است.
با تأسف بسيار تجربه نشان داده است كه مصائب جمعي زمينهاي است كه عدهاي سودجو به قصد سوءاستفاده از آن با پشتكاري باورنكردني و با زيرپاگذاشتن تمام ارزشها به سرعت فعال ميشوند تا از رنج جانكاه هموطنان خود جيبهاي خويش را پر كنند. مشاهدات نگارنده در زلزله بم آنچنان دردناك است كه زبان از بيان آن شرم ميكند.
آينده: چه بايد كرد
با توجه به نكاتي كه عنوان شد، مسئله برنامهريزي برای بازسازي آن هم بازسازي جامع در بخشهاي بسيار متنوعي را در دستور كار قرار ميدهد. سيل ويرانگر مورد بحث نيازمند بهراهافتادن جنبش عظيم و مردمي بازسازي است. هموطنان عزيز با درك فوريت و اهميت موضوع و تبعات ملي سيل با تأکيد ويژه بر خوزستان عزيز، بايد به سازماندهي پايداري مبادرت كنند تا بتوان با ياري آنان از پس اين فاجعه عظيم برآمد و بر زخمهاي عميق و رنجآور مصيبتزدگان مرهمي نهاد. ازاينرو، نكاتي به شكلي گذرا يادآوري شده و خطوط كلي بهراهافتادن جنبش اجتماعي بازسازي مناطق سيلزده بازگو میشود.
اميد است با مساعي عزيزان فرهيخته بحث حاضر مورد گفتوگوي جمعي و استفاده از خرد همگان قرار گیرد و بر آن تأكيد و تأييد شود تا عزيزان دلسوز ايرانخانم پرغصه پيگير ماجرا شوند و دستدردست يكديگر گذارند و ميهن آسيبديده را آباد كنند كه چنين بادا.
پيش از پرداختن به خطوط كلي برنامه بهراهانداختن جنبش اجتماعي بازسازي مناطق آسيبديده از سيل، مدل زير تقديم ميشود تا مشخص شود در بعد عملياتي، ميداني و اجرائي بايد به چه مباحثي توجه كرد و چگونه با بههم مرتبطکردن مباحث مورد اشاره خطوط كلي برنامهريزي بازسازي و سازماندهی لازم براي راهاندازي و پايدارسازي آن را نهايي کرد و شکلي درخور بخشيد. بديهي است در مدل عرضهشده بسياري از موارد به گذشته محيطهاي آسيبديده مربوط است که در دوره عاديسازي براي آمادگي بيشتر در برابر مصيبتهاي احتمالي بعدي به کار ميآيد؛ به ديگر سخن، سعي شده است تا مدل از هر نظر کامل ارائه شود تا پيوستگان به جنبش اجتماعي- مردمي بازسازي مناطق آسيبديده از سيل ويرانگر دركي بهتر و كاملتر بهدست آورند. با چنان درک و شناختي از مصائب جمعي، حيطههاي درگير و بخشهاي قابل مطالعه برنامهريزي جامع آگاهي در آينده از هر حيث ژرفتر و کاملتر خواهد شد.
چنانکه ملاحظه ميشود در اولين بخش مدل يا نمودار شماره يك از عوامل ايجادكننده مصيبت ياد شده است؛ بنابراین لازم است مختصات آن از جهات گوناگون شناخته شده و اطلاعات ضروري گردآوري شود. در اين بخش ميزان وقفه ايجادشده در نظم اجتماعي و روال عادي روزمره اهميتي اساسي دارد. پرداختن به اين موضوع و گردآوري اطلاعات لازم گرهگاههاي برنامهريزي در مرحله شناختي را مشخص ميكند. سپس بخشهاي دو، سه، و چهار ويژگيهاي محيطهاي آسيبديده را معلوم ميکند. با تكميل بخشهاي دو، سه و چهار توانهاي محيطي ميزان کارآمدي و بالفعلبودن آنها و عوامل اثرگذار مثبت و منفي، بهويژه در فرايند برنامهريزي و بازسازي آشكار ميشود.
در بخش شماره 5 ويژگيهاي رواني و فرهنگي و سطح آگاهي ساكنان بررسي ميشود تا راهبردها و راهكارهاي تجربهشده در برنامه و فرايند بازسازي مشخص شود. در واقع اقدامات لازم با توجه به متن يا اجتماعات هدف به فرجام رسد.
بخشهاي 6، 7 و 8 به چند موضوع اساسي ميپردازد. اولين موضوع عوامل تخفيفدهنده صدمات وارده است (درسآموزي براي آينده) براي مثال نوع ساخت زيرساختهاي سالم و كمترصدمهديده، نوع ساختوساز ويرانشده و علل هر يک، امكانات و خدمات تخفيفدهنده مانند بيمه مسكن محل كار، اتومبيل و...، اقدامات مقابلهاي براي مشكلات اجتماعي، روحي و رواني مسئله PTSD يا فشارهاي روحي- رواني و بينظميهاي ناشي از مصيبت يا رخداد تروماتيک (تروماتيک رخدادي است که با وقوع مصيبت يا تجربهاي بسيار منفي حاوي احتمال مرگ خود يا مرگ عزيزان و صدمهديدن خود، عزيزان و ازدستدادن امكانات زندگي، زمينهساز شکلگرفتن مسائل روحي و رواني جدي ميشود. مواردي مانند انواع بينظمي در زندگي روزمره، بيعلاقگي مفرط و جدي، کابوس، بيخوابي، افسردگي شديد و پايدار، اضطراب، بيماريهاي روانتني و بيماريهاي روحي گوناگون و...). مسئله بعدي سرمايه اجتماعي افراد و نهادهاي درگير، ميزان آمادگي آنها، اعتماد آسيبديدگان به سازمانها، نهادهاي حكومتي و مردمي را که بسيار مهم است بررسي ميكند. مسئله مهم بعدي الزامات قانوني، نياز به وضع قوانين جديد فوري، تصويبنامهها، دستورالعملها و نظاير آنهاست. بالاخره در بخش شماره 9 از نظام برنامهريزي واكنشهاي فوري اورژانسي، مديريت بحران، منابع فيزيكي بازسازي و حمايتهاي اجتماعي به صورت فردي، سازماني، نهادي و شبكههاي مرتبط سخن به ميان ميآيد.
چرخه مصائب جمعي
نكته بعدي آشنايي با چرخه كامل مصائب جمعي (سيل) است. چرخه يادشده داراي پنج بخش است كه عبارتاند از: مرحله انتظار و پيشبيني. انجام اين مرحله نشان ميدهد كه كشور عزيزمان به عنوان كشوري مستعد مصائب جمعي بهويژه زلزله و سيل چه بايد ميكرد و در انتظار چه بايد ميبود و چه پيشبينيهايي ضروري تلقي ميشد يا براي آينده تلقي ميشود. در مرحله 2 كه به اعلام خطر وقوع مصائب جمعي مربوط است، باز هم از آنچه بايد به سرانجام ميرسيد، ياد ميكند و آشنايي با آن نوعي درسآموزي براي آينده است. مرحله 3، 4 و 5 مستقيما به سيل ويرانگر رخداده مربوط است و به نوعي اقدامات لازم را يادآوري و برنامههاي جامعي را كه بايد تدوين شود، مشخص ميكند.
چرخه مديريت مصائب جمعي و اجزاي آن )سيل ويرانگر كنوني(
1- مرحله انتظار و پيشبيني شامل:
- شناخت دقيق مصائب جمعي محتمل و نقشه جغرافيايي مناطق درخطر به تفكيك نوع مصيبت محتمل، شدت، دامنه و احتمال وقوع
- تدوين دستورالعملهاي پيشگيرانه درباره سازهها (خصوصي- عمومي) تأسيسات شهري، تأسيسات زيربنايي، و ثروتهاي ملي (برخي دستورالعملها مانند آيين نامه ۲۸۰۰ وجود دارد اما هيهات از اجرا و نظارت)
- شناخت راههاي فني پيشبيني و ابزار و وسايل لازم براي پيشبيني انواع مصائب جمعي
- تعليمات همگاني براي بالابردن دانش همگاني نسبت به مصائب جمعي محتمل و رفتارهاي فردي مناسب هنگام وقوع مصيبت. رسانههاي جمعي به ويژه تلويزيون در اين زمينه نقشي انکارناپذير دارند
- تعليم كادرهاي ويژه ملي و محلي درخصوص نوع مصيبت محتمل براساس امكانات و نيازهاي محلي
- تهيه وسايل لازم براي نجات امداد و احداث پايگاههاي نجات و امداد دائمي درون مرزهاي ملي
- تدوين برنامه اقدامات احتياطي و پيشگيرانه دائمي در سطح ملي
- تماس دائمي با مؤسسات پژوهشي سراسر جهان و انجام پژوهشهاي مداوم در سطح ملي
- تدوين برنامههاي تخليه اجباري درصورت لزوم و پيشبيني مكان، تأسيسات و ابزار و وسايل لازم پس از تخليه جمعيت
- مطالعه پيگير در زمينه امكان تخليه مناطق پرخطر و تغيير كاربري زمين درخصوص نوع مصائب جمعي محتمل (متأسفانه شاهد تغيير کاربريها با زدوبند بوده و مناطق ممنوعه هر روز اشغال شده و ساختوساز در آنها رواجي چشمگير دارد).
-مطالعه ممتد در باب مديريت بحران و تصميمگيري در شرايط بحراني و عمليكردن دستورالعملهاي مديريت بحران.
2- مرحله اعلام خطر وقوع مصائب جمعي
- راههاي اعلام بهموقع خطر وقوع مصائب جمعي
- تهيه ابزار اعلام خطر
- تعليم همگاني آثار و علائم وقوع مصائب جمعي
-دستورالعمل نجات و مصونماندن از مصائب جمعي هنگام وقوع آنها.
3- مرحله نجات
- مشخصكردن محل وقوع مصيبت، شدت و دامنه آن
- اعلام بسيج عمومي با توجه به شدت و دامنه مصيبت جمعي
- اعزام امدادگران ويژه با وسايل لازم و ابزار كار
- حفاظت فوري مناطق آسيبديده از نظر بهداشتي و كنترلهاي اجتماعي و قانوني به ويژه دزدي وسايل سالممانده
- انتقال سريع مصدومان به مراكز آمادهشده قبلي
- عمليات جستوجو و نجات
- تخليه اجساد و دفن آنان و اقدامات بهداشتي لازم
- تخليه بازماندگان به نقاط از پيش طراحيشده در مرحله انتظار و پيشبيني
- تشكيل اردوگاههاي موقت و ثابت.
(ايرانيان در مواقع وقوع زلزله مايل به رفتن به اردوگاه نيستند و ميخواهند کنار سرپناه ويرانشده بمانند. در زلزله بم با وجود هشدار آگاهان، ايجاد اردوگاه به مسائل عديدهاي منجر شد و مدتها بعد تخليه برخي از کانکسهايي که محل آسيبهاي اجتماعي شده بود با مسائلي جدي روبهرو شد).
- تأمين ساكنان اردوگاه از نظر نيازهاي روزمره و تأسيسات ضروري
- تخليه اموال و تفكيك داراييها
- بازگشايي سريع راهها و احداث باندهاي موقت فرود هليكوپتر و هواپيما
- تشكيل بيمارستانهاي صحرايي
- مددكاري وسيع اجتماعي، رواني و رفتاري
- انجام مطالعات ارزيابي نجات و شناخت كاستيها و تنگناها
4- مرحله عاديسازي و رهاسازي
- كمكهاي امدادي كوتاهمدت
- كمكهاي رواني رفتاري
- كمكهاي امدادي ميانمدت
- محاسبه خسارات و صدمات مالي و انساني
- بازرسي تمام سازهها، تأسيسات شهري، تأسيسات زيربنايي و ثروتهاي ملي به لحاظ ميزان خسارات وارده به آنها و همچنين درنظرگرفتن احتمال تشديد خسارت در آينده و راههاي مرمت و نوسازي
- پژوهشهاي ارزيابي خسارات و نحوه عاديسازي
5- مرحله نوتواني و بازسازي
- مطالعه درباره امكان انتقال شهر و روستا از مناطق در خطر
- بازسازي تأسيسات شهري و زيربنايي (راهاندازي آب و برق و گاز و تلفن و ...)
- بازسازي درست سازهها
- كمكهاي امدادي بلندمدت
- انجام پژوهشهاي مداوم در زمينه نوتواني و بازسازي و تجربهاندوزي از مصائب جمعي
با نگاهي به مراحل پنجگانه چرخه مديريت مصائب جمعي و اجزاي آن از سويي و با توجه به نوع مصيبت موردنظر (سيل ويرانگر) به راحتي ميتوان حيطههاي ياريرساني مردمي را مشخص کرد و ساير بخشهايي را كه برعهده حكومت است نيز در نظر داشت و براي انجام درست، سريع و سالم (از جهات گوناگون) آنها به آگاهسازي عمومي دست زد.
برخي نکات ضروري محلي
الف) پيش از هر چيز همان گونه كه نگارنده در موارد گوناگون مرتبط با مشاركتهاي شهروندي و جنبشهاي اجتماعي مردمي يادآور شده است، غيرسياسي تلقيشدن و غيرسياسي باقيماندن چنان كوششهايي است، زيرا مردمي كه در چنان اقدامات برجسته و تحسينبرانگيزي مشاركت ميكنند، داراي گرايشهاي گوناگون بوده و در نتيجه بحثهاي سياسي سبب تجزيه مردم بر اساس گرايشهاي آنان شده و سازمان مشاركتمحور و جنبشهاي اجتماعي مردمي نابود ميشود. از آغاز تمامي شركتكنندگان با هر ويژگي فردي و هر نوع عقيده و گرايش بايد كاملا بپذيرند كه هدف مشترك تمامي شركتكنندگان، بازسازي مناطق آسيبديده از سيل است و بس. بنابراین به مجرد درگيرشدن هر فرد در جريان مشاركت با مسائل سياسي بايد شخص يادشده بدون کمترين ملاحظهاي فورا از همكاري معاف شود. نكته مهم بعدي آن است كه برپايه تجارب بسيار گوناگون و نوع مصائب جمعي با ورود اجتماعات يا مكانهاي آسيبديده به مرحله بازسازي و خروج از بحران، معضلات و مسائل مكانهاي يادشده به مراتب پيچيدهتر ميشود. نكته مهم بعدي؛ بايد توجه داشت كه افراد صدمهديده، بهويژه كساني كه عزيزان خود را از دست دادهاند، با موارد ضعيف يا شديد PTSD يا فشارهاي روحي، رواني پس از تجربه تراماتيك روبهرو هستند و بنابراین برخورد و همكاري با آنان نيازمند توجه به شرايط خاص روحي، رواني يكايك آنان است. معمولا زنان پيش از مردان از فشارهاي يادشده آسيب ميبينند و دچار مشكلات متعددي ميشوند. کودکان از ديگران وضعيت بدتري دارند. ازاينروي ارسال اسباببازي حتما نو با توجه به سن و جنس کودکان و ارسال وسايل سرگرمي مناسب براي نوجوانان و جوانان بسيار مهم است. نكته ديگر به افراد علاقهمندي مربوط است كه به ياري ميشتابند، ولي تاكنون تجربه مشاركت در برنامه جامع بازسازي اجتماعات آسيبديده را نداشتهاند. در چنين موقعيتي جنبش اجتماعي مردمي بازسازي مناطق آسيبديده از سيل ويرانگر نيازمند برنامه فشرده آموزش چنين افرادي است، زيرا تجربه نشان داده است آموزش كساني كه تجربه قبلي برخورد با مصيبتهاي جمعي را ندارند بسيار حياتي است. چنین آموزشي از اشكالات گوناگوني كه در ميدان عمل رخ ميدهد به نحو گستردهاي ميكاهد. نكته مهم ديگر اطلاعرساني به افراد علاقهمندي است كه مايل به ارسال وسايل موردنياز، از جمله لباس و وسايل منزل هستند. باز هم بر اساس تجربههاي متعدد افراد بايد از ارسال لباس كهنه اكيدا خودداري كنند تا به كرامت انساني آسيبديدگان صدمه نزند. اسباببازي شكسته يا ازكارافتاده، غذاهايي كه نيازمند يخچالند، فرشهاي پاره و مستعمل و نظاير آنها نيز نبايد ارسال شود. افرادي كه در ميدان حاضر ميشوند بايد با حداقل وسايل لازم كه به دقت و با توجه به شرايط مكاني که به آنجا خواهند رفت انتخاب شدهاند، حركت كنند. ترجيحا بايد كيسهخواب مناسب و چادر يكنفره سبك همراه داشته باشند تا مزاحمتي براي آسيبديدگان فراهم نكنند. تعدادي از افراد بدون سابقه حضور در مكانهاي آسيبديده بايد زير نظر افرادي كه تجربه قبلي دارند در قالب گروههاي کوچک، ولي متعدد اقدامات خود را آغاز كنند. گروههايي كه تشكيل ميشود، نبايد حداكثر از 15 نفر تجاوز كند، اما تعداد گروهها به شرط برنامه دقيق و هماهنگشدن محدوديتي ندارد. رعايت آداب و رسوم محلي و ساكنان امري بدون بحث است. ضمنا از كنجكاوي در مورد افراد، محل زندگي و محيط پيراموني حتما پرهيز شود.
به اعتقادات آسيبديدگان احترام وافر گذاشته شود، بدترين كار ممكن كه ضمنا با روحيه ما ايرانيان نيز سازگار است، قول و وعده و وعيدهاي بيهوده است كه بعدا فراموش ميشود و خاطرهاي منفي باقي ميگذارد. افرادي كه در ميدان حاضر ميشوند، بايد مدتي را كه در محل اقامت پيدا ميكنند، به نحوي واقعگرايانه و دقيق محاسبه كنند تا با اتمام زماني که در اختيار بازسازي گذاشتهاند، فورا جايگزين آناني شوند كه از پيش مشخصشده باید ادامه کار را برعهده گيرند و وقفهاي در ياريرساني پديد نيايد. هرگز احساسات را در هيچ زمينه و مرحلهاي نبايد جايگزين تصميم دقيق و عملي كرد. برخورد غيرواقعي با ارزيابيهاي احساساتمحور در زمينه توان انجام كارها بهشدت آسيبرسان است. ياريرساني بايد به گامهاي كوچك و سهلالوصول تقسيم شود و وظايف به دقت براساس توان و تخصص افراد تقسيم و محول شود. بلندپروازي زهري كشنده در ياريرساني به افراد آسيبديده از مصائب جمعي است. در خاتمه تأكيد شديد ميشود كه متأسفانه اهريمنان باورنكردني وجود دارند كه كارشان سوءاستفاده از رنج مردم است. پس شفافيت كامل اطلاعرساني مداوم و بهروز ولي بسيار دقيق مخصوصا اگر بحث جمعآوري كمكهاي مالي در ميان آيد، بسيار حياتي و الزامي است. تمامي موارد دريافت انواع کمکها عينا و كاملا شفاف اعلام و محل دقيق هزينهكردن هر ريال با امكان پيگيري همگاني اطلاعرساني شود. تشكيل گروه بسيار پاكدست با وسواس بيپايان براي نگهداري و هزينهكردن منابع مالي نيازي حياتي و بدون چونوچرا است. راندن سوءاستفادهچيان به مجرد احساس كمترين خطا و تمايلي به خطا نيز بدون قيد و شرط و هرگونه ملاحظهكاري اهميتی حياتي و بدون جايگزين داشته و از فوريت غيرقابل وصف برخوردار است.
ب: ساختار برنامه شكلدهي و اقدام جنبش اجتماعي مردمي بازسازي مناطق آسيبديده از سيل
جنبش اجتماعي مردمي بازسازي مناطق آسيبديده از سيل ويرانگر در عصر ارتباطات مجازي جنبشي ارتباطاتي است. به اين دليل توان برنامهريزي و اقدام چنين جنبشهايي كه ازجمله جنبشهاي اجتماعي نوين به حساب ميآيند، فوقالعاده بالاست. ساختار و سازمان جنبش موردبحث چون تمامي جنبشهاي اجتماعي بايد فوقالعاده منعطف تلقي شود. فرايندهاي جنبش نيز از پايين به بالاست؛ يعني برعكس برنامهريزي سنتي که فرايندي از بالا به پايين و متخصصمحور دارد و معمولا نقش مردم و گروههاي هدف در آنها ناچيز يا بهطورکلي هيچ است. در نتيجه آنچه در اين نوشته تقديم ميشود، صرفا براي آغاز فرايندهاي جنبش و راهاندازي آن تدوين شده است. زيرا جنبشهاي اجتماعي مردمي بهويژه از نوع ارتباطاتي، زندگي خود را خود تعريف كرده و به پيش ميبرند. البته به دليل جمعيبودن چنين جنبشهايي و محدوديت شديد آثار معرفيکننده درباره آنها بهويژه در زبان پارسي طرح نمونهها و الگوهاي برنامهريزي ميتواند سودمند به حساب آيد. اضافه ميكنم كه شكلگيري و ادامه حيات چنين جنبشهايي بهويژه آنهايي که در قالب مشاركت مردمي پديد ميآيند و ادامه پيدا ميكند، بههيچروي هدف نيستند. هدف اصلي موضوعي است كه بايد به اجرا درآيد و تحقق يابد. در بحث حاضر هدف، بازسازي مناطق آسيبديده از سيل است. در ضمن جنبشهاي يادشده كه قادر به انجام اقدامات بزرگ نيستند، مواردي مانند بازسازي زيرساختها و توليد انبوه سرپناه براي مردم عزيزي كه خانه و كاشانه خود را از دست دادهاند، بايد به فعاليتهاي دولتي و سازمانهاي وابسته پيوند خورده و مددكار آنها شوند. در نتيجه حلقههاي اتصال جنبش به دستگاههاي حكومتي البته با حفظ استقلال و هويت جنبش بازسازي، ضروري است که بايد تشكيل و كار هماهنگي را برعهده گيرند. انتقال منابع مالي كه جنبش گردميآورد، در صورت قابلملاحظهبودن و لزوم انتقال منابع براي پروژههاي بزرگمقياس برعهده حلقههاي اتصال بسيار هماهنگ باهم و با دستگاههاي دولتي است. البته اين كار بايد به نحوي صورت گيرد كه منابع به هيچ شكلي حيفوميل نشود. با توجه به موارد بالا اكنون نوبت بحث از ساختار و سازمان منعطف و مردمي جنبش بازسازي مناطق آسيبديده است. ساختار و سازمان يادشده درهرحال و شرايطي بايد به مردم محلي پيوند خورده و در بهترين حالت ساكنان نيز به جزئي از جنبش بازسازي تبديل شود كه به كار آموزشي غيررسمي وسيعي نياز دارد.
ساختار اوليه جنبش
الف: مرحله شكلگيري در فضاي مجازي
درحالحاضر بسيج مردمي براي ياريرساندن به هموطنان عزيزِ صدمهخورده و به مناطق آسيبديده صورت گرفته است. ازاينروي اولين هدف سازماندهي جنبش اجتماعي گردهمآمدن كنشگران حاضر که به شكل فردي و گروهي به ياري شتافتهاند يا مايل هستند در مرحله بازسازي شريك شوند، در درون جنبشي است که شکل ميگيرد. از ديگر سو نهادها و سازمانهاي مردمنهاد ياريرسان نيز بهتر است با حفظ هويت خود به تشكل فراگير يا جنبش مردمي بپيوندند تا شبکهاي گسترده و داري همافزايي چشمگير شکل گيرد. خوشبختانه با وجود دنياي مجازي شكلگيري چنين تشكلي را ساده كرده است؛ از اينرو ايجاد شبكه فراگير اولين گام محسوب ميشود. تمامي افراد سازمانها و نهادهاي ياريرسان با حفظ هويت و ويژگيهاي خود به عضويت اين شبكه درآمده و به شكل مداوم با يكديگر ارتباط ميگيرند. اهميت چنين شبكهاي در كنار همافزايي توان آنها از دوبارهكاري عادتشده در ايران و هدردادن توان و نيروي انساني و امكانات جلوگيري ميکند. افراد، گروهها و سازمانهاي مردمنهادي كه به شبكه بازسازي مردمي مناطق آسيبديده متصل ميشوند، بهطور مداوم به معرفي شبكه پرداخته و از افراد، گروهها، سازمانهاي مردمنهاد ديگر و حاميان آنها براي وصلشدن به شبكه دعوت به عمل ميآورند. اين فعاليت گسترش دائمي شبكه بازسازي مردمي را به واقعيت بدل ميكند. با شكلگيري شبكه بازسازي مردمي گام بعدي باز هم در دنياي مجازي ايجاد بانک امكانات جنبش بازسازي مردمي است. در بانك يادشده تمامي امكانات موجود در شبكه بازسازي مردمي با تأكيد بر نيروي انساني، تخصصهاي گوناگون آن به ويژه توانمنديهاي فردي، تجارب مشاركت در گذشته و انواع آن تجارب و دانش تجربي فني، تحصيلات، امكانات مادي، تكنولوژي، منابع مالي و... به دقت ثبت و نحوه فعالسازي هر توان و امكان موجود با مشخصكردن چارچوب زماني فعالشدن و عمليكردن از سويي و محلهاي دسترسي به امكانات قيد ميشود. بديهي است پس از تشكيل بانك امكانات جنبش بازسازي مردمي سايت اطلاعرساني و آموزش شبكه مداوم بازسازي مردمي نيز تأسيس ميشود.
راهاندازي داوطلبانه شبكه با امكانات و سايت اطلاعرساني و آموزش مداوم كاملا بنا بر ماهيت جنبش بسان تمام فعاليتهاي داوطلبانه خواهد بود. بديهي است افرادي كه داراي توان و دانش راهاندازي شبکه و سايت و ساير جنبههاي فني در دنياي مجازياند، در گروه فعاليتهاي مجازي ثبت ميشوند تا با اختصاص زماني داوطلبانه از نيمساعت به بالا اجزاي ديگري که لازماند تأسيس شوند و فعاليت شبكه هرگز متوقف نشود. گام مهم ديگر تدوين نقشه پراكندگي اعضا، توانمنديها و امكانات شبكه در سراسر سرزمين عزيز و گرانقدر «ايران خانم ما» است.
با انجام اقدامات بالا همزمان با دنياي مجازي افراد و سازمانهاي مردمنهاد حاضر در ميدان عمل نيز سازماندهي شده و امكانات، تخصصها و دانش و تجربه ايشان نيز به عنوان بخش عمليات ميداني جنبش به همراه ساعاتي كه در طول هفته يا ماه قادر به همكارياند معرفي ميشوند. به اين شکل ساختار سازماني جنبش كه كاملا غيررسمي، غيرسلسلهمراتبي، غيرسياسي، غيردولتي و كاملا فردي و فقط معطوف به بازسازي مناطق آسيبديده از سيل ويرانگر است، در دنياي مجازي و در ميدان عمل تا حدودي شكل ميگيرد و آماده فعاليت ميشود. از اين مرحله كه به مرحله راهاندازي جنبش معروف است، به بعد مرحله ميداني آغاز ميشود.
ب- مرحله راهاندازي ميداني
با توجه به حضور گسترده مردم در مناطق سيلزده و با راهافتادن جنبش اجتماعي مردمي بازسازي و پيوستن افراد و گروهها به جنبش اطلاعرساني گسترده مردمي كه به دست پرتوان افراد، گروهها و سازمانهاي مردمنهاد صورت خواهد گرفت، به تدريج بر تعداد آنان افزوده خواهد شد. اطلاعات ذيقيمت افراد، گروهها و سازمانهاي يادشده امكان شناسايي معتمدان محلي، افراد مورد اعتماد و امتحانداده به ويژه در پاكدستي كه براي هر حركت مردمي رمز بقاست، از سويي شناسايي و با ياري آنان ياريرسانان محلي جذب جنبش مردمي بازسازي ميشوند. در ميدان عمل نيز داوطلب حاضر مردمي به هر تعداد و براي هر مدت در قالب هستههاي درجا شكلگرفته به فعاليت آزاد و داوطلبانه ميپردازند. اساسا بايد توجه داشت كه به علت جلوگيري احتمالي عدهاي سوءاستفادهكننده در نوشته حاضر برخي از ويژگيهاي جنبش اجتماعي مردمي رعايت نشده است. زيرا در حالت ايدئال جنبشهاي اجتماعي مردمي كاملا غيرساختمند، كاملا منعطف و غيرمتمرکز شكل گرفته و فعاليت ميكنند و بسياري از فرايندها، اركان ، اجزا و حتي مديريت آن غيررسمي حين عمل پديدآمده ميبالند و ساخته ميشوند. زيرا هرچه سازماندهي شكل رسمي به خود بگيرد، جنبش اجتماعي مردمي شبيه سازمانهاي رسمي ميشود که پرهيز از آن حياتي است.
با جذب افراد محلي گام مهم بعدي جمعآوري فهرست جامع خدمات و نيازهاي هر نقطه آسيبديده در هر جاي ميهن گرانقدر و صدمهديده است. با فهرستشدن جامع صدمات و نيازها نوع ياريرساني جنبش تا حدودي مشخص ميشود. در گام اول ميداني ياريرساني، اقلام و وسايلي كه جمعآوري شدهاند بايد به نقاط موردنياز ارسال شوند. همواره بايد كوشيد تا اقلام كمكشده مردم بدون معطلي و پس از فهرستكردن بسيار دقيق و ثبتنام ياريرسانان در صورت تمايل آنان به محلهاي نيازمند ارسال شود.
جنبش اجتماعي مردمي بازسازي به هيچ وجه ساختار متمركز ندارد و صدها گروه، فرد و سازمان مردمنهاد مستقلا به ياريرساني مشغول ميشوند. تنها مسئله مهم ثبت تمامي رخدادها و اقدامات در شبكه و در سايت اطلاعرساني و ثبت موارد و اقلام كمك در بانك امكانات جنبش است تا از دوبارهكاري و بينظمي بسيار رايج در مواقع وقوع مصائب جمعي جلوگيري شود و نيازها به شكلي سازمانيافته و منظم به محلهاي مورد درخواست ارسال شود. در واقع جنبش اجتماعي مردمي بازسازي از تعداد بيشماري هسته مستقل تشكيل ميشود. گرهگاه اصلي جنبش ارتباط هستهها در محلهاي گوناگون و يككاسهكردن فهرست كمكها و فهرست نيازها و محل نيازهاست. در گام بعدي افراد، گروهها و سازمانهاي مردمنهاد مكان گردآوري بسيار موقت و نگهداري باز هم بسيار موقت را به ياري مردمي كه چنين مكانهايي را موقتا در اختيار ميگذارند، سامان داده و توسط افراد، گروهها و سازمانهاي مردمنهادي كه وسيله نقليه از هر نوع لازم را در اختيار هستهها با اعلام همزمان به شبكه و سايت اطلاعرساني قرار دادهاند، به مكانهاي درخواست گروه ميفرستند. آنچه در اين نوشته در قالب سازمان غيرمتمركز و منعطف جنبش اجتماعي مردمي بازسازي مناطق آسيبديده از سيل ويرانگر تقديم شده، صرفا بايد به عنوان دستگرمي و پيشنويسي براي همانديشي و تكميل تلقي شود. گامهاي مطرحشده بايد به اجزاي ريزتري در قالب وظايف (مجموعه اقدامهاي مشخص) و كنشهاي مشخص تجزيه شوند. جنبشهاي اجتماعي مردمي در عمل پالايش مييابند، امري كه هرگز متوقف نميشود
و تا زندهبودن جنبش ادامه پيدا ميكند.
تو کز محنت ديگران بيغمي
نشايد که نامت نهند آدمي
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق ، تاریخ انتشار 14اردیبهشت 98، کد خبر: 220086، www.sharghdaily.ir