شعار سال: جوان داعشی، اعتراف میکند که بر اثر فقر و نیاز به برآورده شدن سریع خواستههای خود به سمت ایدئولوژی داعش کشیده شده است. نوعی بنیادگرایی بر وی القا شده که دشمنان شما، خارج از دین بوده و کشتن و غارت انها جزو واجبات دین است. بر آنها القا شده که سکس آزاد و مکرر با خارج شدگان از دین میتوانند داشته باشند و مجاز به غارت همه چیز آنها هستند.
معترف است که به ۵۰-۶۰ دختر و حدود ۳۰۰ زن تجاوز کرده است و حتی میگوید که مجبور بوده، چرا که اگر انجام نمیداد، فرمانده او، وی را میکشت (نظم سلسله مراتبی).
برای درک و تحلیل این اتفاقات، باید در ابتدا بنیادگرایی را تعریف نمود. در برداشتی حداقل گرا، بنیادگرایی را میتوان به معنای محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین یا یک ایدئولوژی در تمام شئون اندیشه و سبک زندگی دانست. بنیادگرایی میتواند دینی و غیر دینی باشد (مثل انواع اقدامات نژاد پرستانه یا وابسته به سرزمین).
سه ویژگی مهم در بنیادگرایی (مثلا بنیادگرایی دینی) شامل واکنش نسبت به حاشیه شدن دین (نگرانی این گروهها از به حاشیه رانده شدن دین و غلبه نظام سکولار و اندیشههای غیرمذهبی)، گزینشگری (بنیادگرایان در مواجهه با متن مقدس کل آن را در نظر نمیگیرند و از متن مقدس به زعم و به نفع خودشان گزینشهایی انجام میدهند. حتی از تکنولوژی و مدرنیته نیز به نفع خودشان گزینشگری میکنند) و ایجاد ثنویت و دوگانگی (خود را جبهه حق تصور میکنند و غیر را جبهه باطل) میباشد. نیروی محرک اعضای جنبشهای بنیادگرای دینی، ریشه در ایمان و اعتقادات ایشان دارد. من به این دلیل شما را میکشم، چون ایمانم به من چنین دستوری میدهد؛ نه به دلیل خصومت شخصی با شما. این مسئله که جنبه اعتقادی و ایمانی موجب این عمل میشود در اکثر جنبشهای بنیادگرای خشونت طلب کاملا واضح است.
بنیادگرایان بدلیل کم توجهی به تقویت توان آغازگری از درون و مهندسی و مدیریت لذت و درد و همچنین بدلیل کم توجهی به عقل مجبور (ضرورت مدیریت و سیاست ورزی)، با کمترین حمله حساب شده به حوزههای ایمانی و تقوایی شان، دچار فروپاشی از درون میشوند.
با توجه به وجود چنین پاشنه آشیلی، جنبشهای بنیادگرا (نظیر داعش)، صرفا از توان بنیادگرایی افراد بهره برداری نکرده، بلکه با حاکم سازی نوع نظم سلسله مراتبی، کنترل مستمر نیروها را نیز در دست گرفته و افراد وادار به نوعی تابعیت تام مینمایند.
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال