پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۰۶۹۱۵
تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۳:۰۲
نشست‌های بین‌المللی بسیاری در کشور برگزار می‌شود، نشست‌هایی که چهره‌های آشنا و ناآشنای خارجی با همتایان ایرانی خود بحث و گفت‌وگو می‌کنند. هدف از این نشست‌ها چیست؟ اساساً چند نوع نشست بین‌المللی در کشور برگزار می‌شود؟ میهمانان چگونه انتخاب می‌شوند و اهداف این نشست‌ها چیست؟ این پرسش‌ها را از ابوذر ابراهیمی ترکمان، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پرسیدیم.

شعار سال: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به تازگی اجلاس گفت‌وگوهای فرهنگی ایران و آسیا را با حضور اندیشمندان ایرانی و آسیایی برگزار کرده است. سال گذشته نیز اجلاس گفت‌وگوهای ایران و جهان عرب برگزار شد. آقای ابراهیمی ترکمان معتقد است این گفت‌وگوها، زمینه‌ساز همدلی بیشتر ایران و کشورهای هدف و نیز آشنایی بیشتر با فرهنگ ایران خواهد شد. او درعین حال معتقد است که در دیپلماسی فرهنگی، فرهنگ ایرانی سهم بسزایی دارد و این گونه نیست که تنها درپی عرضه فرهنگ دینی ایران باشند. این گفت‌وگو را بخوانید.

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به تازگی اجلاس گفت‌وگوهای آسیایی را برگزار کرده و سال گذشته هم اجلاس گفت‌وگو با جهان عرب برگزار شد. هدف شما از برگزاری این اجلاس‌ها و گفت‌وگوها چیست و اساساً چه ضرورتی برای این برنامه‌ها احساس می‌شد؟
در حوزه گفت‌وگوهای فرهنگی با دنیا خلأیی را احساس می‌کردیم. زیرا مزیت‌های بسیاری در حوزه فرهنگ داریم، اما این مزیت‌ها در قالب گفت‌وگوی فرهنگی با نخبگان کشورهای دیگر، معرفی نشده بود یا درباره مباحث مشترک جهانی گفت‌وگویی صورت نگرفته بود. درحالی که گفت‌وگو می‌تواند انسان‌ها را به هم نزدیک کند. بر این اساس تصمیم گرفتیم در کنار گفت‌وگوهای دینی که به طور مرتب برگزار می‌شود، بستر مناسبی را ایجاد کنیم تا گفت‌وگوهای فرهنگی هم با جهان آغاز شود. تقسیم‌بندی اولیه انجام شد، به این معنی که کارها را به صورت گفت‌وگو با آفریقا، اروپا، آسیا و کشورهای جهان عرب تقسیم‌بندی کردیم. برای این منظور پیش نشست‌هایی در تونس، قطر، لبنان و عراق و چند کشور دیگر برگزار شد، ایده خود را به طرف‌های خارجی اعلام کردیم که به خوبی استقبال شد و در پی آن، همزمان با اجلاس «مشهد 2017» توانستیم بیش از 80 میهمان از جهان عرب را دعوت و گفت‌وگوهای ایران و جهان عرب را برگزار کنیم. امسال هم اولین اجلاس گفت‌وگوهای آسیایی با حضور بیش از 70 اندیشمند از 20 کشور برگزار شد.

هدف از برگزاری این اجلاس‌ها و گفت‌وگوها چیست؟ آیا صرف معرفی مزیت‌های فرهنگی ما مدنظر است یا اهداف دیگری را دنبال می‌کنید؟
هدف اولیه ما پایدارسازی این گفت‌وگوها است، به این معنی که این گفت‌وگوها تداوم یابد تا با این کشورها در مسائل فرهنگی به یک فهم مشترک برسیم. اکنون با جهانی شدن، ضرورت گفت‌وگو بیش از پیش احساس می‌شود، زیرا در این شرایط، از طریق گفت‌وگو است که می‌توانیم از فرهنگ بومی خود حفاظت کنیم. ضمن اینکه در غیاب و خلأ گفت‌وگو، افکار افراطی و تکفیری نیز رشد خواهد کرد. ما باید تلاش کنیم بفهمیم که در گذشته از چه ناحیه‌ای آسیب دیدیم؟ معتقدم آسیب اصلی ناشی از این بود که فهم درست به افراد منتقل نشده و مسلمانان فهم درستی از هم نداشتند و این سوء تفاهم‌ها و نداشتن فهم درست، در نهایت زمینه شکل‌گیری گروه‌های تکفیری را فراهم کرد. به عبارت دیگر، نتایج سوء نبود گفت‌وگوهای فرهنگی آنقدری هست که امروز برای ضرورت گفت‌وگوهای فرهنگی نیازی به ارائه دلیل نباشد.
اساساً منظور شما از گفت‌وگو چیست و برای آن از چه ابزارهایی استفاده می‌کنید؟
برای پاسخ به این سؤال باید به گذشته نگاه کنیم. پدران ما از ابزارها و امکانات امروز ما برخوردار نبودند، باوجود این، در گذشته گفت‌وگوهای فرهنگی به صورت بسیار قوی در جریان بود. به عنوان مثال، مولانا در قالب مثنوی با مردم جهان گفت‌وگو می‌کند و می‌بینیم که در زمان اندکی این گفت‌وگو در همه جا منتشر می‌شود.
داستان حافظ و سعدی هم به همین ترتیب است. اما ما با داشتن ابزارهای فراوان، از گفت‌وگو غافل هستیم. معتقدم شیوه گفت‌وگو باید تعاملی باشد، نه یکسویه. به این معنی که هم چیزی می‌دهیم و هم چیزی می‌ستانیم و تنها درپی تأثیر گذاشتن بر طرف مقابل نیستیم. گاهی از فهم خوب دیگران تأثیر می‌پذیریم و دیگران هم به همین ترتیب. اما مسأله این است که این تأثیر، اختیاری است. باید تلاش کنیم که در گفت‌وگوها شناگر باشیم، نه شناور. دغدغه رهبر معظم انقلاب درباره نفوذ، تهاجم و شبیخون فرهنگی وقتی زمینه پیدا می‌کند که ما در فرهنگ دیگران شناور باشیم. اما وقتی شناگر باشیم، به این معنی است که ما به اختیار خودمان آنچه که خوب است را در فرهنگ دیگران اقتباس می‌کنیم و آنچه بد است را رها می‌کنیم. این اتفاق در صورتی خواهد افتاد که در یک تعامل دوجانبه قرار بگیریم. ضمن اینکه زبان گفت‌وگوهای فرهنگی هم متفاوت است. زبان گفت‌وگوی فرهنگی، زبان علم نیست، بلکه زبان معرفت است.
به عنوان مثال، وقتی می‌گوییم مساحت این اتاق 50 مترمربع است، این یعنی زبان علم. همه انسان‌ها در همه جای دنیا می‌دانند که مساحت چیست، 50 مترمربع چیست و اتاق چیست. اما زبان معرفت وقتی است که به عنوان مثال می‌گوییم امروز چه روز زیبایی است که در این صورت فهم هرکس از زیبایی متفاوت است. به همین ترتیب، زبان گفت‌وگوی فرهنگی زبان معرفت است و نه زبان علم. ما باید دنبال این باشیم که دل‌ها را به هم نزدیک کنیم. به قول مولانا «می رود از سینه‌ها در سینه‌ها، از ره پنهان صلاح و کینه‌ها»
ضمن اینکه در گفت‌وگو درعین پایبندی به فرهنگ خود، می‌توانیم از فرهنگ دیگران هم بهره بگیریم، به این معنی که اگر شما هم می‌پذیرید که فرهنگ ما مناسب است، می‌توانید از فرهنگ ما بهره بگیرید. به عبارت دیگر، هر کسی داشته‌های فرهنگی خود را عرضه می‌کند و از برتری‌های فرهنگی دیگری اقتباس می‌کند. مسأله مهم این است که در این فرایند این دو فرهنگ یا چهره‌های حاضر در گفت‌وگو به هم نزدیک می‌شوند و این بسیاری از مشکلات را از بین می‌برد.
انگیزه اصلی آغاز این گفت‌وگوها، معضلات منطقه همچون رشد تکفیری‌ها و معضلات کشورهایی چون سوریه و لیبی بود؟
ما احساس می‌کردیم داشته‌های فرهنگی ما به قدری هست که بتوانیم در عرضه آنها به دنیا موفق باشیم و فرصتی را ایجاد کنیم تا دنیا داشته‌های فرهنگی ما را بیشتر درک کند. دنیا تاریخ گذشته ما را می‌داند و می‌داند ما گذشته درخشانی در حوزه فرهنگ و ادب داشتیم، اما باوجود پیدایش وسایل ارتباط جمعی فراوان، از امروز ما غافل است. شناختی که از امروز فرهنگی ما وجود دارد، شناخت دقیق و روزآمدی نیست، دنبال این بودیم تا امروز فرهنگ خود را عرضه کنیم و بگوییم ما هنوز ملت حافظ و سعدی و مولانا هستیم.
امروز فرهنگ ما دارای چه مختصاتی است و در بیرون از مرزها، چه تصویری از ما وجود دارد؟
در بیرون، ما با یک خلأ تصویری رو‌به‌رو هستیم و این ناشی از مسائلی بود که بعد از انقلاب با آن رو به رو بودیم. پس از انقلاب، ابتدا با جنگ و بعد با مشکلات اقتصادی و دیگر مسائل درگیر بودیم که باعث شد در ارتباط با دنیا، کمتر به مسائل فرهنگی بپردازیم و اساساً خود را در عرصه فرهنگی آن‌طور که باید و شاید معرفی نکنیم. امروز می‌خواهیم این نقص را برطرف کنیم. اکنون مشاهیر و مؤلفه‌های فرهنگی ما به اسم دیگر کشورها عرضه می‌شود.
به عنوان مثال، سندباد ریشه ایرانی دارد، اما در دنیا فیلم‌ها و داستان‌های زیادی براساس آن ساخته و نوشته شد، اما هیچ جا به ایرانی بودن این داستان اشاره نمی شود. خدمت تشیع به فلسفه، ادبیات عرفانی و فلسفی غیر‌قابل چشم پوشی است. یا هنر مینیاتور، صنایع دستی، قالیبافی و معماری، سبک‌هایی هستند که در دنیا مورد توجه قرار دارند، اما ما نتوانستیم این عناصر فرهنگی را به بیرون از مرزهای خود منتقل کنیم، ما هم به نوبه خود بسیاری از داشته‌های فرهنگی دیگران را نمی شناسیم. این گفت‌وگوها، بهترین راه و دریچه برای ارتباطات و داد و ستد فرهنگی خواهد بود.
در دو اجلاس گفت‌وگوهای عرب و آسیایی که پارسال و امسال برگزار شد، میهمانان یا مخاطبان شما چه تصوری از ایران داشتند و شما تا چه اندازه در انتقال فرهنگ اصیل ایران توفیق داشتید؟
پیش از پاسخ باید تأکید کنم که ما با گفت‌وگو از نفرت به سمت عشق حرکت خواهیم کرد، از اردوی خشم به اردوی عطوفت خواهیم رفت. اما در این اجلاس‌ها، وقتی شرکت کنندگان با ما دور یک میز می‌نشینند، حرف می‌زنند و حتی غذا می‌خورند، اینها به مبلغان ایران تبدیل می‌شوند و هنگام بازگشت به کشور خود، به سادگی هر مطلبی درباره ایران را نمی پذیرند. ما در همه همایش‌ها و گفت‌وگوهای دینی که تاکنون برگزار کردیم، تأثیر این نشست‌ها را به عینه دیده‌ایم. البته متأسفانه نمی توان تأثیر مسائل فرهنگی را از کیفی به کمّی تبدیل کرد و به دیگران نمایش داد. زیرا عمدتاً درک ما از تأثیرات فرهنگی، حسی است و باید طرف حس کند. فکر می‌کنید چگونه شد که جمهوری اسلامی ایران در دنیا این همه علاقه مند دارد؟ ریشه این را چه می‌دانید؟ درست است که نمی توان کمّی کرد، اما باید شواهدی باشد که این امر را تأیید کند.
وقتی شرکت کنندگان از ما می‌خواهند که گفت‌وگوهای بعدی در کشور خودشان برگزار شود و آنان میزبان شوند، آیا این نشانه تأثیرپذیری آنان و مؤثر بودن این نشست‌ها نیست؟ حتماً از اجلاس تأثیر پذیرفته و حتماً آن را مفید تشخیص داده‌اند که می‌خواهند میزبان دور بعدی اجلاس باشند. بسیاری هم درخواست کردند که گفت‌وگوها پایدار شود. ما با آسیایی‌ها، مشترکات فرهنگی بسیاری داریم. آنها هم مانند ما نوروز را جشن می‌گیرند و بسیاری از آداب و رسوم ما در آنجا هم دیده می‌شود.
ما در تاجیکستان دچار مشکلاتی شدیم و نسبت به ایران و هرچه به آن مرتبط است، رفتارهای ناشایستی انجام می‌شود. آیا این ناشی از این نیست که حوزه و رویکردهای سیاسی ما با حوزه فرهنگی همپوشانی ندارد؟
این اتفاق‌ها را گذرا می‌دانم. شعری داریم که «آب اگر صد پاره گردد باز با هم آشنا است.» ما و ملت تاجیکستان و آسیای مرکزی همچون آب هستیم. اگر صد پاره هم شویم، آشنایی‌های دیرین ما باعث می‌شود که بسیار زود بار دیگر به هم متصل شویم. شوروی سابق 70 سال تلاش کرد تاجیکستان را از ما دور کند، آیا توانست؟ اگر قرار بود این حرکات تأثیر بگذارد، در آن 70سال مخوف می‌توانست مؤثر باشد، اما اتفاق نیفتاد. بنابراین، مسائل سیاسی زودگذر است، زیرا نمی‌توانند حلقه اتصالی به نام سعدی، حافظ و فردوسی را از میان ما بردارند. نمی‌توان ریشه‌های تاریخی را از بین برد. مگر ما هشت سال با عراق نجنگیدیم، اکنون دو کشور و دو ملت چه رابطه‌ای با هم دارند؟ ممکن است در جایی به این ریشه‌ها زخمی وارد شود، اما این زخم‌ها نمی‌تواند ریشه‌ها را از بین ببرد.
در تبلیغات رسمی، وزن اصلی پیامی که باید به بیرون از مرزها منتقل شود، روی ظرفیت‌های فرهنگی نهاده نمی‌شود، بلکه روی ظرفیت‌های سیاسی و امنیتی قرار داده می‌شود، درصورتی که وقتی شما از ریشه‌ها صحبت می‌کنید، به ریشه‌های تاریخی و فرهنگی اشاره می‌کنید.
این نکته درست است. ما در تعاملات با دنیا، نقش فرهنگ را کم تلقی می‌کنیم. متوجه نیستیم که این فرهنگ تا چه اندازه می‌تواند میان ما و دنیا اثر بگذارد. زمانی در دوره وزارت خارجه آقای ولایتی، وابسته فرهنگی ایران در ترکمنستان بودم. آقای ولایتی در یک سفر به ترکمنستان، کتابی از «جرجانی» را به رئیس جمهوری ترکمنستان هدیه کرد. رئیس جمهوری ترکمنستان بارها این را اعلام و به‌عنوان یک افتخار از این هدیه نام می‌برد. این مثال، نشان می‌دهد فرهنگ می‌تواند تأثیر عمیقی در این کشورها بگذارد. من قبول دارم که در مذاکرات سیاسی و اقتصادی گاهی به داشته‌های فرهنگی بی‌توجه هستیم و از آن غفلت می‌کنیم و فکر نمی‌کنیم این‌ها بتوانند زمینه ساز تسهیل روابط سیاسی
ما بشوند.
حتی در تبلیغات رسمی هم به نشست‌ها و همایش‌های مذهبی بیشتر بها داده می‌شود تا نشست‌های مربوط به حوزه‌های فرهنگی.
اینکه آمدید مصاحبه کنید یعنی غفلت نکردید. گذشته از این، ما از پوشش برنامه‌های خود در صدا و سیما رضایت داریم. احساس می‌کنیم صدا و سیما این مسأله را بخوبی درک کرده و درک ما در این موضوع با هم مشترک است. اما بالاخره باید تلاش کنیم تا اینها را نهادینه کنیم و این ارتباطات بسیار می‌تواند مؤثر باشد.
سال گذشته اجلاس گفت‌و‌گوهای فرهنگی ایران و جهان عرب همزمان با شدت گرفتن تبلیغات منفی عربستان علیه ما برگزار شده بود. این اجلاس چه تأثیری در تقویت دیپلماسی رسمی داشت؟
متأسفانه عربستان با داشتن امکانات مادی و تطمیع بسیاری از کشورها، افکار و ایده‌های ایران هراسی را تبلیغ می‌کند. اما وقتی اندیشمندان این کشورها در ایران با مهر و محبت مردم مواجه می‌شوند، یا صحبت‌ها و نکته‌سنجی‌های دقیق دانشمندان ما را با آنچه از رسانه‌های این کشور شنیده‌اند، مقایسه می‌کنند، خودشان به نتیجه می‌رسند، هدف ما این نیست که آنان را به این نتیجه برسانیم، خودشان به این نتیجه می‌رسند. بالاخره ملتی که چنین فرهنگ با عظمتی را پشت سر خود دارد، بسیاری از مسائل برایش حل می‌شود. اساساً نتیجه رفت‌و‌آمدها و تعاملات فرهنگی جز سود نیست. در حوزه مسائل علمی نیز در همین رفت و آمدها جرقه کارهای مشترک علمی یا ساخت فیلم مشترک، کارگاه‌های مشترک هنری و ترجمه کتاب می‌خورد. نمی‌توانید با نامه‌ای به یک کشور خارجی از آنان بخواهید که یک کتاب را ترجمه کنند. این اتفاق در اثر گفت‌و‌گوها و شناختی که طرفین از هم پیدا می‌کنند، حاصل می‌شود. ما باید این حداقل‌ها را ایجاد کنیم تا پایه‌های بعدی روی این حداقل‌ها گذاشته شود.
نخبه‌های خارجی را چطور شناسایی می‌کنید و اساساً از چه ابزارهایی استفاده می‌کنید؟
اکنون در 63 کشور 85 رایزنی فرهنگی وجود دارد که این نمایندگی‌ها با نخبگان آن کشورها ارتباط دارند و آشنا هستند. بنابراین، هنگام برگزاری اجلاس، همکاران ما، نخبگان فرهنگی را که از یپش می‌شناسند معرفی می‌کنند. اگر هم دستگاه‌های دیگر بخواهند همایشی را برگزار کنند، از نمایندگان سازمان در رایزنی‌های فرهنگی برای شناسایی میهمانان خود استفاده می‌کنند. ضمن اینکه این گفت‌و‌گوها، دبیرخانه دارد، عضویت می‌پذیریم و به‌دنبال این هستیم تا دفاتر این دبیرخانه را در کشورهای دیگر، البته با خواست طرف مقابل، ایجاد کنیم تا گفت‌و‌گوها را تداوم بخشیم. کشورهای رقیب ما درحرکت فرهنگی هم، از همین شیوه‌ها استفاده می‌کنند. اکنون ما در برخی زمینه‌های فرهنگی داشته‌های بیشتری داریم. البته ما در قالب ارائه، قدری ضعیف هستیم اما در محتوا ضعیف نیستیم. اکنون سریال‌های ساخت ترکیه که البته محتوا هم ندارند، در بسیاری از کشورها نمایش داده می‌شوند، درحالی که سینمای ایران با ارزش فوق‌العاده و جهانی خود چنین امکانی ندارد. ما هم تولیدکننده آثار فرهنگی نیستیم، بلکه از تولیدات فاخر کشور استفاده می‌کنیم. بنابراین هرچه تولیدات فرهنگی فاخر بیشتر باشد، ما در خارج از کشور، ارائه دهنده بهتری برای ارتباطات خواهیم بود.
سازمان‌ها و نهادهای دیگری مانند «جامعه المصطفی العالمیه» یا «مجمع جهانی تقریب مذاهب» هم فعّال هستند. تفاوت یا مشابهت‌های فعالیت‌های شما با این نهادها چیست؟
نخست اینکه رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی عضو هیأت امنای «جامعه المصطفی العالمیه» «مجمع جهانی تقریب مذاهب»، «مجمع جهانی اهل بیت(ع)» و «بنیاد سعدی» است، رؤسای این سازمان‌ها هم عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی هستند. همه این نهادها در رأس با هم پیوند دارند. ضمن اینکه همه ما در شورای سیاستگذاری فرهنگی بین‌المللی دفتر رهبر معظم انقلاب عضو هستیم. اما به طور کلی، آنان وظایف دیگری دارند که مطابق آن عمل می‌کنند و در حوزه کاری ما دخالت نمی‌کنند. به‌عنوان مثال مجمع تقریب در حوزه ادیان توحیدی وارد نمی‌شود، زیرا مرکزی به نام گفت‌و‌گوی ادیان در سازمان وجود دارد که در بخش گفت‌و‌گوی ادیان با ادیان فعالیت می‌کند. مجمع اهل بیت(ع) هم صرفاً در کشورهایی که پیروان اهل بیت(ع) حضور دارند، فعال است و با این جمعیت‌ها ارتباط دارد. وظیفه بنیاد سعدی هم صرفاً زبان فارسی است. اما سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، اولاً مسئول اصلی اجرای موافقتنامه‌های فرهنگی میان ایران و سایر کشورها است، ثانیاً بجز جامعه المصطفی، هم مجمع جهانی تقریب، هم مجمع اهل بیت(ع) و هم بنیاد سعدی از داشتن دفاتر مستقل در خارج منع شده‌اند و اگر کاری در خارج از ایران داشته باشند، باید از طریق رایزنی‌های فرهنگی انجام دهند. یعنی رایزن فرهنگی ضمن اینکه مأموریت سازمانی‌اش از سوی سازمان است، عهده دار کارهای فرهنگی بخش‌های دیگر هم هست.
سؤال من هم همین است. همه این دستگاه‌ها حامل کلیتی به نام فرهنگ جمهوری اسلامی ایران هستند. مسئولیت هماهنگی این دستگاه‌ها با کیست؟
مسئولیت هماهنگی این دستگاه‌ها در خارج از کشور با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است. ما هماهنگی بسیار خوبی داریم و هیچ موردی نداریم که با هم تداخل مسئولیت داشته باشیم.
شما به داشته‌های فرهنگی اشاره کردید، اما به نظر می‌رسد به داشته‌های فرهنگی کمتر بها داده می‌شود و وجه دینی پررنگ‌تر جلوه داده می‌شود.
حجم و وسعت داشته‌های فرهنگی ما در دنیا بی‌نظیر است و این حجم از داشته‌های فرهنگی در هیچ کشوری وجود ندارد. به‌عنوان مثال، روسیه در حوزه نثر نویسندگان قوی دارد، درحالی که ما هم در نثر و هم در نظم، بزرگان بسیاری داریم. مهم‌تر اینکه در نثر و نظم، اندیشه‌های بزرگ و مهم نهاده شده است. وجود یک اندیشه در نظم و نثر در زبان فارسی قوت فوق‌العاده‌ای دارد. به‌عنوان مثال آیه قرآن «کلّ من علیها فان» یعنی «هرچیزی غیر از خدا فانی است» سعدی می‌گوید «آنچه نپاید دلبستگی را نشاید» می‌بینیم که سعدی با ظرافتی مثال زدنی، همان آیه را معنا می‌کند. اما اینکه ما چقدر به این داشته‌ها بها می‌دهیم، مسأله دیگری است. قبول دارم که ما در ارائه داشته‌های فرهنگی خود ضعف داریم و باید توجه جدی بکنیم. در این حوزه غفلت داریم و باید اراده جمعی پیدا کنیم تا نسبت به معرفی فرهنگ خود تلاش کنیم.
این نقیصه متوجه مردم هم هست. به این معنی که در خارج از کشور چقدر مردم ما حامل فرهنگ ما هستند و معرّف سعدی، مولانا و حافظ هستند؟ درحالی که هندی‌ها هرجا می‌روند، حامل فرهنگ خود هستند. ما به مردم آموزش ندادیم که هرجا می‌روند حامل فرهنگ خود باشند.
شما عضو شورای عالی انقلاب فـرهنگی هـم هستیـد. در شـــورا جهت‌گیری‌های فرهنگی چطور تدوین می‌شود؟ کفه داشته‌های فرهنگی ما سنگین‌تر است یا داشته‌های مذهبی؟
در شورای عالی انقلاب فرهنگی عمدتاً برای سیاست‌های کلی یا قانون‌نویسی وقت می‌گذاریم و قوانین خوبی هم نوشته می‌شود، اما این سیاست‌های کلی و بسیار هم خوب، باید در اجرا جریان‌سازی کند. در لحظه جریان‌سازی ما باید نظارت بیشتری داشته باشیم و باید سعی کنیم دقیقاً آن سیاست‌ها را اجرا کنیم.
یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی به «ایران فرهنگی» توجه دارد؟
در این شورا کمیته تمدن اسلامی و کمیته تمدن ایرانی وجود دارد. تصورم این نیست که ما در مرحله قانون مشکل داریم، مشکل ما در مرحله اجرا است. برای رفع این مشکل هم، باید نظارت خود را از مرحله قانون‌نویسی تا آخرین مرحله اجرا سرایت بدهیم و مرتب و مستمر نظارت کنیم، در این صورت می‌توانیم موفق باشیم.

نیم نگاه
مزیت‌های بسیاری در حوزه فرهنگ داریم، اما این مزیت‌ها در قالب گفت‌وگوی فرهنگی با نخبگان کشورهای دیگر، معرفی نشده بود یا درباره مباحث مشترک جهانی گفت‌وگویی صورت نگرفته بود. درحالی که گفت‌وگو می‌تواند انسان‌ها را به هم نزدیک کند. بر این اساس تصمیم گرفتیم در کنار گفت‌وگوهای دینی که به طور مرتب برگزار می‌شود، بستر مناسبی را ایجاد کنیم تا گفت‌وگوهای فرهنگی هم با جهان آغاز شود
اکنون با جهانی شدن، ضرورت گفت‌وگو بیش از پیش احساس می‌شود، زیرا در این شرایط، از طریق گفت‌وگو است که می‌توانیم از فرهنگ بومی خود حفاظت کنیم. ضمن اینکه در غیاب و خلأ گفت‌وگو، افکار افراطی و تکفیری نیز رشد خواهد کرد. ما باید تلاش کنیم بفهمیم که در گذشته از چه ناحیه‌ای آسیب دیدیم؟ معتقدم آسیب اصلی ناشی از این بود که فهم درست به افراد منتقل نشده و مسلمانان فهم درستی
از هم نداشتند
مولانا در قالب مثنوی با مردم جهان گفت‌وگو می‌کند و می‌بینیم که در زمان اندکی این گفت‌وگو در همه جا منتشر می‌شود. داستان حافظ و سعدی هم به همین ترتیب است. اما ما با داشتن ابزارهای فراوان، از گفت‌وگو غافل هستیم. معتقدم شیوه گفت‌وگو باید تعاملی باشد، نه یکسویه. به این معنی که هم چیزی می‌دهیم و هم چیزی می‌ستانیم و تنها درپی تأثیر گذاشتن بر طرف مقابل نیستیم

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه جام جم، تاریخ انتشار -، شماره: 455750


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین