پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۸۶۵۱
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۹
در اقتصاد مبتنی بر بازار که در قیاس با اقتصاد برنامه‌ای ظاهرا کور و غیرعاقلانه است، سازوکارهای کنترلی متعددی وجود دارد که مستقل از اراده افراد زنگ خطر را به ‌صدا درآورده و باعث تداوم تولید می‌شود.

شعار سال: وقتی تولیدکننده کالا یا خدمت، دیگر از فروش نیروی کار خود سر باز می‌زند، سرمایه از طریق اعتصاب، هشداری را دریافت می‌کند مبنی بر اینکه تداوم تولید و اساس سود و سرمایه در خطر افتاده است و از این رهگذر بازار به اطلاعی‌ گران‌بها دست می‌یابد که هیچ راه دیگری برای دستیابی به آن وجود ندارد و آن هم چیزی جز هزینه و نرخ دقیق تجدید حیات

نیروی کار نیست!
بی‌جهت نیست که در هیچ‌کدام از اقتصادهای سرمایه‌داری معاصر اعتصاب نیروی کار به‌طور مطلق غیرقانونی نیست و اتحادیه‌های اصناف مختلف تنها قدرت‌شان چانه‌زنی درباره اجرت نیروی کار با حربه اعتصاب است (که در عمل به‌ندرت اتفاق می‌افتد)؛ معامله و چانه‌زنی دائمی‌ای که نقشی مهم در تعیین دستمزد نیروی کار و در نتیجه نرخ کالا و چرخش امور دارد.
مدعای این یادداشت این است که در نظامِ سلامت کشور ما، نیروی کار سلامت در وجوه و ابعاد گوناگون به دلایل کاملا اقتصادی (یعنی عدم کفاف دستمزد) از تولید و فروش خدمت سر باز می‌زند و به‌طور روزافزونی این پدیده در حال گسترش است. اگرچه این موضوع پدیده‌ای جمعی و حتی توده‌ا‌ی بوده است، ولی چون نام اعتصاب بر آن نهاده نشده و خود این نیروی کار هم نه آن را اعتصاب می‌دانست و نه این طور اعلام می‌کرد، خسارت این کم‌کاری را جامعه احساس کرد اما منفعت معمول اعتصاب، به ترتیبی که گفته شد، حاصل نشد.
اگر مجموعه‌ای از پزشکان متخصص داخلی، استادان باسابقه این رشته‌ها که عمده کارشان ویزیت بیماران است، اعلام می‌کردند که پس از این در بیمارستان‌های خصوصی کار نخواهند کرد (چراکه اجرت کار در این بیمارستان‌ها و ویزیت بیماران بدحال و اضطراری، کفاف این کار را نمی‌دهد) شاید با اصلاح تعرفه ویزیت در این بیمارستان‌ها قدم مثبتی در جهت تعیین ما‌با‌زای اقتصادی سلامت در کشور ما به‌دست می‌آمد. ولی این استادان چنین نکردند، هریک به‌طریقی فقط به کار سرپایی روی آوردند و چون آنجا هم تعرفه‌ها واقعی نبود، به‌جای تلاش در اصلاح آن به استفاده فراوان از دستگاهی تشخیصی یا درمانی که تعرفه مناسب‌تری داشت، رو آوردند یا در نهایت به سمت رشته‌ای رفتند که شامل این امکانات هم می‌شد. حال آنکه در صورت وقت و مجال کافی برای ویزیت بیماران، به این حجم از اسکوپی و ‌گرافی مختلف اصلا لازم نبود. بسیاری هم کار پرمخاطره و پرمسئولیت ویزیت بیماران بستری را برای همیشه ترک کردند و به کارهای اقتصادی دیگر روی آوردند.
یکی از فلسفه‌های وجودی بخش‌های خصوصی جذب سرمایه‌های اندوخته پزشکان به نظام سلامت است. بی‌تردید برای آن زمان که کار بالینی با بالارفتن سن دشوار می‌شود، چنین سرمایه‌گذاری‌ای از طریق خرید سهام و شرکت در تصمیم‌گیری‌های پزشکی به عنوان سهام‌دار و عضو هیئت‌مدیره که خود نوعی کار پزشکی است، بسیار اخلاقی‌تر است تا سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی دیگر.
غیبت این استادان رفته‌رفته این بیمارستان‌ها را به مراکز جراحی تبدیل کرد، درحالی‌که بخش خصوصی ترکیه، با همان مدیریت و سرمایه‌گذاری‌ای که بیان کردم، بازار سلامت باکو را که ابتدا تمایل بیشتری به تهران و تبریز داشت، به تصرف خود درآورد و کلینیک‌های مدرن و روزآمد برای کار پزشکان جوان غیرسهام‌دار در شهرهای خود (به‌‌ویژه استانبول) ساخت. اما در شرایط ما، در غیاب متخصصان، حتی تعرفه ویزیت‌های مختلف به‌‌ویژه در شرایط اورژانس و بسیار حیاتی هم نامعلوم ماند. یک مثال ملموس اینکه وقتی درمان سکته مغزی حاد فقط در سه ساعت اول امکان‌پذیر می‌شود و کم‌کم به صورت مؤثرترین اما پرمخاطره‌ترین درمان پزشکی درمی‌آید، حتی زمانی که همه تمهیدات کشوری اندیشیده ‌شده، با این معضل مواجه می‌شوید که ویزیت چنین بیماری‌ای در هر ساعت شبانه‌روز با صرف وقت و انرژی قابل‌توجه، تعرفه‌ای بیشتر از یک ویزیت ساده ندارد.
بنابراین درحالی‌که همه مدیران، علمای اقتصاد و اخلاق در حال خواندن موعظه‌هایشان در انکار اقتصاد سلامت هستند، این درمان به‌خصوص در جاهایی که دستیاران آموزشی حضور ندارند، یا انجام نمی‌شود یا فقط پزشکان جوان علاقه‌مند آن را با همت عالی انجام می‌دهند. درمانی با این درجه از اهمیت که فلسفه وجودی خدمات پزشکی است روی زمین می‌ماند، اما پزشکان هر روز بر سر کار هستند و آن فعل «تابوشده» اعتصاب هم که حتی نمی‌توان نامش را بر زبان آورد، انجام نشده است. اگر پزشکان عمومی از طریق انجمن‌هایشان می‌توانستند اعلام کنند که تعرفه‌های موجود ویزیت کفاف ادامه حیات مستقل به عنوان پزشک عمومی را در شهر‌های بزرگ نمی‌دهد و نام اعتصاب به آن می‌دادند، شاید با اصلاح تعرفه ویزیت پزشک عمومی این شغل بسیار ضروری رو به انقراض نمی‌گذاشت، معیار مناسبی برای تعرفه‌های تخصصی هم به‌وجود می‌آمد و مبنای درستی برای سیستم ارجاع پدید می‌آمد.
اما ما چه کردیم؟ برخلاف اعتصاب که دوره‌ محدودی دارد، برای همیشه کار پزشکی عمومی را ترک کردیم، به دنبال کارهای غیرپزشکی رفتیم، از کشور خارج شدیم، به زالو و بادکش سقوط کردیم یا در بهترین حالت، به ‌کار زیبایی پرداختیم. بله بخش‌های وسیعی از پزشکان در حال ‌حاضر به ‌دلایل مختلف به کاری که برای آن آموزش دیده‌اند، نمی‌پردازند. بدتر از آن بخشی از کارهای پزشکی مثل کار مستقل داخلی و سرمایه‌گذاری در نظام خصوصی در نظرگاه ایشان به ‌کاری تحقیرآمیز تبدیل شده است و برخی با افتخار اعلام می‌کنند که به این کار نمی‌پردازند. این را می‌توان به نوعی اعتصاب خاموش، اعتصاب اعلام‌نشده و اعتصاب شناخته‌نشده هم خواند؛ یعنی همان چیزی که حضور دارد، اما بردن نامش جايز نيست.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 21 آبان 97، شماره: 3289


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین