شعار سال: در هر کسبوکار کشاورزی مهمترین و اساسیترین موضوع موفقیت در دستیابی به هدف یا اهداف تعیینشده است. مهمترین مؤلفه دستیابی به موفقیت کسبوکار کشاورزی، نیروی انسانی و به¬ویژه مدیر(ان) آن است که تأثیرگذاری خود را در فعالیتهای مختلف کشاورزی در طول زنجیره تأمین نشان میدهد. مدير عضو حياتي، محوری و کلیدی کسبوکارهای کشاورزی محسوب میشود که آن را مدیریت مي-كند بهگونهای که مي¬توان گفت موفقيت مدير، موفقيت کسبوکارهای کشاورزی و شكست مدير، شكست کسبوکارهای کشاورزی است. به همین دلیل موضوع موفقیت مدیران و اینکه عوامل مؤثر بر آن کداماند همواره موردنظر کسبوکارهای کشاورزی و مدیران آنها بوده و هست.
نگارنده معتقد است موفقیت مدیر بهطور مستقیم وابسته به 5 مؤلفه محوری دانایی، توانایی، تمایل به مدیریت، هوشمندی و عملکرد گذشته آن¬ها است. باید مسائل رصد شوند و از فرصتها در حداقل زمان استفاده شود. هرکدام از سه اصل مدیریت دانایی، توانایی و تمایل ناقص باشد مدیریت با شکست مواجه خواهد شد. دانایی الزاماً داشتن مدرک بالا نیست، دانایی یعنی فرد قدرت تشخیص داشته باشد. یک گروه یا شبکهای از مشاوران باتجربه داشته باشد که برای مدیر فکر کنند. هنگامیکه تصویرسازی می¬شود باید بتواند تشخیص دهد و با توجه به مشاورهها تصمیم بگیرد. توانایی یعنی توان انجام کار را داشته باشد که شجاعت جزئی از توانایی است. مدیر باید شجاعت تصمیمگیری داشته باشد و کارهای بزرگ انجام دهد. اگر مدیر دانا و توانا باشد اما تمایل نداشته باشد و یا هوشمندی لازم و سرعت در تصمیمگیری نداشته باشد، موفقیت در کار حاصل نمیشود. سرعت در تصمیمگیریهای مهم بخشی از موفقیت مدیریت را رقم میزند و میتواند از بسیاری از هزینهها جلوگیری کند. عملکرد گذشته مدیر واحد کشاورزی یا کسبوکارهای کشاورزی نیز در موفقیت مدیر نقش فزایندهای دارد بهگونهای که مدیرانی که دارای عملکرد گذشته مطلوبی باشند این عملکرد بهصورت یک کاتالیزور عمل کرده و عملکردهای آتی آن را بهشدت بهصورت تکاثری تحت تأثیر قرار میدهد.
با توجه به آنچه بیان شد مشخص است که نقش مدیران بیشتر تصمیمگیری برای حل مشکلات و چالشهای فراروی کشاورزی و مدیریت کلان بخش کشاورزی است تا تفکر راجعبه موضوعات ودارا بودن نقش روابط عمومی؛ زیرا مدیران به دلیل مشغله کاری فرصت لازم برای تفکر را ندارند تا جایی که یکی از مدیران کشور در زمانی میگفت مدیران فرصت تفکر و تأمل در ارتباط با موضوعات را ندارند. لذا پرداختهایی را انجام میدهند تا شبکه فکری- مشاورهای راجعبه چالشها و ارائه راهحلهای جدید فکر کنند تا در عمل اتفاقهای مثبت رقم بخورد.
ارزیابیها نشان میدهد که شبکه پشتیبان فکری- مشاورهای خدمات لازم را به مدیران ارائه نمیدهد زیرا بسیاری از مطالبی که توسط مدیران بیان میشود و اتفاقهایی که در بخش کشاورزی رقم میخورد اولاً خارج از سازوکار سند توسعه کشاورزی و مبتنی بر افق برنامهای خاص است، ثانیاً در آن واحد و بدون پشتوانه نظری و عملی بیان میشوند که خود بازگوکننده آن است که این شبکه بسیار ضعیف عمل میکند بهگونهای که این رفتار سرمایه اجتماعی بخش را تحلیل میبرد و عملاً حمایتهای لازم در سطح مزرعه از بسیاری از برنامهها و سیاستها نخواهد شد و ثالثاً برخی از کارکردهای روابط عمومیها را بر عهده گرفته و عملاً از حوزه مأموریت اصلی خود دور شدهاند که برای بخش کشاورزی مفید نیست.
به نظر میرسد چند رویکرد مهم در ساختار نهاد عالی کشاورزی باید مورد توجه جدی قرار گیرد: اول، شبکه پشتیبان فکری- مشاورهای قوی متشکل از خبرگان، متخصصین و نهادهای خصوصی بخش کشاورزی هم برای ارائه خدمات مشاورهای و هم ترسیم افقهای جدید برای بخش کشاورزی، دوم، مرکز هماهنگی امور تصمیمگیری برای کاهش تضادها و تزاحمها در راستای همافزایی، سوم، معاونت برنامهریزی و سیاستگذاری کشاورزی بهعنوان رکن اصلی تحول در بخش کشاورزی و عبور از چالشهای فراروی کشاورزی و برنامهریزیکننده منافع عادلانه برای همه ذینفعان کشاورزی، چهارم، مرکز پایش و ارزیابی تصمیمهای کشاورزی برای کنترل کارکردهای تصمیمهای کشاورزی در راستای سند توسعه کشاورزی و پنجم، بخش مدیریت ریسکهای تصمیم در کشاورزی تا تصمیمها با حداکثر اثربخشی و حداقل هزینه به اهداف مورد نظر دستیابد.
امید اینکه نهاد عالی کشاورزی بتواند کارکردهای مطلوب را در بخش کشاورزی داشته باشد بهگونهای که همه امور با روانی کافی و بر روی ریل سند توسعه کشاورزی حرکت رو به رشد خود را برای تأمین منافع همه ذینفعان کشاورزی داشته باشد.
*محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
پایگاه خبری-تحلیلی شعار سال، برگرفته از فضای مجازی