شعار سال: افشين وليخاني،
پدر جوان زنجاني که پسر هشتسالهاش سرطان دارد، اين حرفها را جلوي دوربين
صداوسيما ميزند؛ با بغض غمناکي در گلو که همين هم باعث شد ويدئوي 50 ثانيهاي
گفتههاي او پربيننده شود. در روزهايي که دلار کاهش قيمت محسوس داشت و عده زيادي
از مردم خوشحال بودند، افشين آمده بود تا کاهش قيمت دلار از اوج 18، 19 هزارتومانياش
را در بازار زنجان تماشا کند و دلش از خوشحالي بلرزد. اين جملات که با بغض و صداي
لرزان از افشين در فضاي مجازي منتشر شد، دوباره عده زيادي از مردم را به ياد تحريمها
و دارو انداخت و ادعاي سخيفي که ميگويد ايران تحريم دارويي ندارد. سال گذشته بود
که مرحوم فروه فاموري، هنرمند و گرافيست مبتلا به سرطان، درباره اثرات تحريم روي
زندگي بيماران سرطاني نوشت؛ درست همان زماني که عدهاي در آمريکا بيانيهاي را
براي تحريم ايران امضا کرده و مدعي بودند ايران تحريم دارويي نميشود و تنها دولت
ايران در تنگنا قرار خواهد گرفت. حالا هم صحبتهاي اين پدر جوان، تأييد ديگري بر
تأثير مستقيم تحريم روي داروي بيماران است. وليخاني توانسته بود به کمک يکي از
معاونان وزير بهداشت داروي موردنيازش را به سختي پيدا کند. او در معرفي خودش ميگويد:
من افشين وليخاني هستم، اهل زنجان. پسرم سرطان دارد، سرطان لنفاوي بدخيم و چهار
سال است که براي تهيه داروهايش مشکل دارم و با گرانشدن دلار مشکلاتم بيشتر شد.
وليخاني کارش پخش غذاي آماده است، همسرش غذاها را ميپزد و او در
خيابانهاي زنجان پخش ميکند. يک دختر 14 ساله به اسم شيوا دارد و پسر هشتسالهاش،
علي، چهار سال است که سرطان دارد. هرچند پسرش تحت پوشش بيمارستان محک است، اما محک
هم براي نسخههاي آزاد کاري از دستش ساخته نيست. او ميگويد: پسرم «سرطان لنفوم
هوچکين» بدخيم از نوع پيشرفته دارد. تا
الان هم با کمک محک بهترين پزشکان و پرستاران او را تحت نظر دارند و براي داروهاي
او به ما کمک ميکنند، اما دارويي را که آزاد باشد هيچ ارگاني از ما قبول نميکند.
براي اينکه بايد اين داروها را از ناصرخسرو تهيه کرد و آنجا هم کسي به ما فاکتوري
نميدهد که بتوانيم پولش را از بيمه بگيريم، حتي دستگاه کارتخوان ندارند و ميگويند
فقط بايد به آنها پول نقد تحويل بدهيم.
او ميگويد هرچند بعد از انتشار فيلم، همه هوايش را داشتهاند، اما
مسئله او تنها پسرش نيست. وليخاني ميگويد: من دلم نميخواهد فقط هواي بچه من را
داشته باشند. از خدا ميخواهم همه بچهها تحت حمايت دکترها باشند. وزير بهداشت هم
همتي بکند تا کمبود دارو در شهرستانها را رفع کند، البته اين قول را به من دادند
و من هم همين الان با معاونشان صحبت کردم و گفتند که حتما حل ميشود. از او درباره
قيمت دارو و مشکلات تهيه آن سؤال ميکنيم و او پاسخ ميدهد: از سال 94 داروهايي
که آزاد ميخريديم گران بود. من تنها درباره پسرم نميگويم؛ سه، چهار بيمار سرطاني
ساکن زنجان هستند که داروي آنها را هم من از تهران تهيه ميکنم. در اين مدت آمپولي
که قبل از گراني دلار ميگرفتم، قيمتش دو ميليون فرق کرده بود. حالا هم خدا را
شاکرم که قيمت دلار پايين آمده و احساس ميکنم مشکلاتمان حل ميشود.
افشين وليخاني، روز گذشته ميهمان وزارت بهداشت بود. مسئولان وزارت
بهداشت با جستوجو توانستهاند دارويي را که او نياز داشته تأمين کنند. او ميگويد:
حداقل چهار، پنج نفر بودند؛ هم معاونان وزير و هم مسئولان داروخانه. من دفترچه
بيمهام را دادم تا آمپول را تهيه کنند. آنها با داروخانهها تماس گرفتند و از هر
داروخانهاي که دارو را خواستند، داروخانهها نداشتند. در آخر قرار شد موضوع حل
شود، اينطور که دکتر چگاني، مسئول داروخانه 13 آبان، اعلام کرد که دارو ساعت يك
به دستش خواهد رسيد و من ميتوانم دارو را بگيرم. اين اتفاق افتاد و من از همه
تشکر ميکنم. آنها داروي من را داخل يخ گذاشتند و دادند تا به زنجان ببرم و به دست
مريضم برسانم.
از وليخاني درباره فيلم کوتاه مصاحبه او و دليل بغضش سؤال ميکنيم؛ او
ميگويد خيلي فشار رويم بود، به اندازه چهار سال رويم فشار احساس ميکردم.... به
بهانه خريد ليمو به بازار رفتم تا با چشمان خودم از پايينآمدن قيمت دلار مطمئن
شوم. من نميدانم؛ شايد کار خدا بود تا به بازار بروم و دوربين و مصاحبهکننده را
ببينم، اما حالا احساس ميکنم حالم بهتر است، احساس ميکنم صدايم را شنيدهاند و
ميتوانم به آينده اميدوار باشم... .
حالا صداي وليخاني ميخندد. او ميگويد: الان خواستهام از مسئولان
اين است که با هم اتحاد داشته باشند و اگر کسي نميتواند کاري کند خودش کنار بکشد
و جايش فرد درستي بيايد تا مشکلات مردم ايران حل شود. اينهمه مريض در ايران
داريم، مشکلات دارو زياد داريم، طرف در شهرش دارو ندارد، 13 ساعت تا تهران ميآيد
تا دارو پيدا کند و اين انصاف نيست. آدمي که مريض دارد، به اندازه کافي دردسر دارد
و اگر دارو پيدا نکند، شرايط برايش سختتر ميشود. در اين شرايط و گراني دلار، من آرزو ميکنم دلار برسد
به هزار تومان تا بفهمم مسئولان ميتوانند کاري براي ما بکنند؟ همه فشارها را
کشيدهايم و ديگر بس است... تصور کنيد بچهتان جلوي چشمتان پرپر بزند... هر
هزارتوماني که روي قيمت دلار بيايد، من فکر ميکنم بچهام هزار پله از من دور ميشود. تو را به خدا بگذاريد پدر خوبي
باشم. اين خوشبختي را از ما نگيريد... .
من از مردم ميخواهم دلارهايشان را در خانه نگه ندارند تا قيمتش بالا
برود و کمر ما براي تهيه دارو خم شود و شرمنده بچه مريضمان بشويم. از شما خواهش ميکنم،
جنسها را احتکار نکنيد، نگذاريد مردم براي خريدن پوشک بچه به ترس و هراس بيفتند،
شما را به خدا به ما فکر کنيد، ما هموطن شما هستيم، ما بچه مريض داريم که با هر
آهي که ميکشد، يک روز از عمر مادرش کم ميشود. هربار که بچهام دارويش نيست، فکر
ميکنم شايد اين آخرينباري باشد که بغلش ميکنم. اين پسر را با خوندل بزرگ کردم،
بگذاريد دامادياش را ببينم، بگذاريد دانشگاهرفتنش را ببينم... فکر نکنيد او خوب
نميشود، علي ميتواند مثل همه شما طولاني زندگي کند اگر دارو داشته باشد. فرصت
زندگيکردن را از پسر کوچک من دريغ نکنيد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 16 مهر97، شماره: 3262