شعار سال: امام على (ع) انگیزه خود را از پذیرفتن حکومت، برقرارى قسط و عدل و امنیت و دفاع از مظلومان و ستمدیدگان و مقابله با ظالمان و ستمگران و تقسیم عادلانه بیت المال در میان مسلمانان و ایجاد زمینه هاى لازم براى رشد و پویایى و عزت و سربلندى جامعه اسلامى و ... عنوان کرده و شهادتش نیز براى تحقق چنین اهداف بلندى بوده است.در فرهنگ علوی، گناهان و گناهکاران به دو دسته گناهان و گناهکاران فردی، «حق الله»؛ و گناهان و گناهکاران اجتماعی، «حق الناس» تقسیم میشوند. در میان گناهان و گناهکاران اجتماعی، شاخهای وجود دارد به نام گناهان و گناهکاران حکومتی- دولتی. رویکرد امام با این گروه ها، گناه شان و عقاب کردن شان بسیار درس آموز است.
مقایسه تطبیقی الگوی اقتصادی پیامبر، ابوبکر، عمر، عثمان و علی در رفتار با مردم و خواص:
بیشتر لغزش های مالی کارگزاران عصر حکومت امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) در مسامحه و چشمپوشی حاکمان قبلی، ریشه داشته و سیره امیرالمؤمنین در مواجهه با آنها، عدم اغماض با هدف هدایتگری بوده است. بدین معنا که امام در راستای وظایف صیانت از اموال مسلمانان و هدایت گری مردمان، ضمن نادیده نگرفتن لغزشها و برخورد تنبیهی مناسب با آن، آگاهیبخشی دینی و بازنهادن مسیر اصلاح را دنبال میکردند.
برای شناخت بیشتر و پرداختن به نحوه موضعگیری و مواجهه امیرالمومنین حضرت علی با مفاسد اقتصادی، ابتدا باید شیوه و سیاست اقتصادی خلفای پیش از آن حضرت را شناخت و سپس شیوههای اقتصادی امام را با شیوههای پیش از ایشان مقایسه کرد. شیوه رسول خدا (ص) به این صورت بود که وقتی غنائمی به دست میآمد آن را بر اساس مساوات بین مسلمانان تقسیم میکردند. به نظر میرسد خلیفه اول نیز تقریباً همین شیوه را در پیش گرفته است. اما وقتی نوبت به خلیفه دوم رسید، او برای مسلمانان طبقاتی را در نظر گرفت. از جمله ملاکهای طبقهبندی او تقدم در اسلام آوردن افراد بود، مانند اینکه او مهاجرین را بر سایرین مقدم میداشت و سهم بیشتری از غنایم به آنها میبخشید. از دیگر ملاکهای خلیفه دوم شرکت در جنگ بدر و جنگ احد، وابستگی به پیامبر (ص) مانند همسران آن حضرت، عرب بودن و مانند آن بود و از این طریق در دوران خلیفه دوم مساواتی که در زمان پیامبر (ص) و خلیفه اول وجود داشت، از بین رفت. شیوه اقتصادی خلیفه دوم باعث شد، مال و ثروت افرادی که سهم بیشتری از بیت المال دریافت میکردند آرام آرام بیشتر شود و فاصله طبقاتی در جامعه مسلمین به وجود بیاید. نحوه برخورد خلیفه دوم با کارگزارانش نیز به این صورت بود که گویی او همه کارگزاران را به نوعی خائن میدانست به همین دلیل پس از مدتی که آنها در مسئولیت قرار میگرفتند همه اموال شان را تقسیم بر دو میکرد، نصفی از آن را به خزانه بیتالمال و نصف دیگر را به خودشان برمیگرداند. در اصطلاح به این روش مشاطره میگویند. ابوموسی اشعری، حارث بن کعب، عتبه بن ابوسیفان، ابوحریره از جمله افرادی بودند که عمر پس از مدتی اموال شان را گرفت و نصف کرد (اسماعیل اثباتی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی).
اما شیوه عثمان به این صورت بود که او در ابتدا بیشتر کارگزارانش را از بنیامیه استخدام و آنها را بر سایر مسلمانان مسلط کرد. از نگاه عثمان اموالی که به عنوان خمس، وجوهات و غنائمی که از نقاط مختلف به دست میآمد جز اموال خلیفه محسوب میشدند و خلیفه این اجازه را داشت که بر هر شکلی که میپسندد در آنها تصرف کند. به همین دلیل بسیاری از اموال بیتالمال را به کارگزارانش که عمدتاً از بنیامیه بودند میبخشید، آنها نیز عادت کرده بودند که وقتی اموالی به دستشان میرسید بخشی از آن را برای خود بردارند.
حضرت علی به محض رسیدن به خلافت، تمام امتیازات و رانتهایی را که برخی از سرشناسان (به ظاهر به صورت قانونی) در دوران خلفای پیشین برخوردار بودند، گرفت و نه تنها اینگونه موارد را قطع کرد بلکه فرمود هر آنچه که خلفای پیشین به ناحق از اموال خدا و مردم به شما دادند، من باز پس میگیرم و به بیت المال برمیگردانم. این یک شعار نبود و در مقام عمل هم اجرایی شد. حضرت علی (ع) به اصطلاح حقوقهای نجومی آن زمان را قطع کردند و در صدد بازگرداندن آنها بود. گروهی از اصحاب با سابقه پیامبراکرم (ص) که اسم و رسمی داشتند و جزء نخبگان و خواص جامعه و آلوده به فساد شده بودند، در برابر حضرت علی (ع) موضع گرفتند و فتنه جمل را به پا کردند.
شیوه عدالت محوری در اندیشه و عمل امیرالمومنین (ع) باعث شد رنجشهایی به وجود بیاید و به طور طبیعی افراد صاحب نفوذی که به شیوههای قبلی عادت کرده بودند، به مخالفت با امام برخاستند. هر چند عامه مردم از این شیوه بسیار خوشحال بودند. در دورهای امام علی (ع) به عبدالله بن ابی رافع که خزانهدار امام بود دستور دادند به هر فردی از مسلمانان سه دینار پرداخت کند. سهل بن ابی حنیفه انصاری که از بزرگان انصار بود وقتی برای دریافت سهمش از بیتالمال مراجعه کرد و دید غلامی که او دیروز آزاد کرده نیز مانند او سه دینار میگیرد، بسیار ناراحت شد و اعتراض کرد. مثال دیگر ولید بن عقبه است که نزد امام آمد و به شیوه پرداختی حضرت اعتراض کرد و گفت حداقل آن اموالی را که عثمان به ما بخشیده از ما پس نگیر که امام او را رد و درخواستش را قبول نکرد. تعدادی از بزرگان مانند طلحه و زبیر نیز بودند که برای خود کسر شأن میدانستند بروند و سه دینار را بگیرند و میگفتند دریافتی ما از بیتالمال هزار دینار و میلیونی بوده حال چطور برویم و سه دینار بگیریم. همین مسائل زمزمههایی را بین مردم ایجاد و نخستین جرقههای مخالفت با امام را زد.
الگوهای مقابله ای علی با فساد اقتصادی، رانت خواهی و خود ویزه پنداری خواص و کارگزاران:
علاوه بر این حضرت علی (ع) با روحیه اشرافیگری و رانتخواری و فرهنگ فساد و ضد اسلامی که در نخبگان و خواص جامعه که از زمان قبل از ایشان به وجود آمده و در جامعه نهادینه و قانونی شده بود، مقابله کرد و البته هزینههای فراوانی در این راه متحمل شد.
همچنین ایشان مدیران و مسئولینی را منصوب کرد که آلودگی به مسائل مالی و اقتصادی و دنیاطلبی نداشته باشند؛ و در نهایت به این ویژگیها اکتفا نکردند و روش بسیار دقیق و موثری برای تحت نظر قرار دادن مدیران و مسئولان خود ابلاغ کردند که متاسفانه ما از جزئیات آن اطلاعی نداریم، اما میدانیم که حضرت علی (ع) «عیونی» را منصوب کرده بود. «عیون» به معنی چشمهاست و این اصطلاح به ماموران مخفی اطلاق می شد. ایشان ماموران مخفی برای نظارت بر عملکرد مدیران، مسئولان، فرماندهان و فرمانروایان منصوب کرده بود ( نه مردم و شهروندان) و بسیاری از آنها نمیدانستند که تحت نظر هستند.
آنها به محض اینکه حتی در معرض تخلف مالی و اقتصادی یا کوتاهی در رفتار با مردم یا ضعف در مدیریت از خود نشان میدادند، عیون و ماموران مخفی به حضرت علی (ع) گزارش میدادند و حضرت فوراً و قاطعانه برخورد میکرد.
در ابتدای بسیاری از نامههای حضرت علی (ع) به فرمانروایان و کارگزاران آمده است «بلغتُ بلغنی» یعنی به تحقیق به من خبر رسیده است که تو این کار را کردی یا میخواهی این کار را انجام دهی و حتی اگر در معرض فساد باشد و هنوز مرتکب فسادی نشده باشد، حضرت علی (ع) متوجه میشد و میگویند اگر ثابت شود تو کاری کردی، با تو برخوردی سخت و پشیمانکننده خواهم داشت.
این روش حضرت علی (ع) در برخورد با فساد است. معدودی از مدیرانی که به فساد اقتصادی کشیده شده بودند، تصور میکردند ایشان گرفتار بحرانها و فتنههاست و متوجه کار آنها نمیشود، اما وقتی دیدند حضرت در اوج مشکلات حکومت بازهم آنها را زیر نظر داشته است از خوف این که ایشان برخورد قاطع و سخت داشته باشد، فرار میکردند.
حضرت در برابر فرار آنها یا دستور به مصادره اموال آنها یا دستور به تخریب خانههای آنها میدادند و اگر چیزی از آنها در دسترس نبود، آنها را لعن و نفرین میکرد و آنها هیچ سنخیتی با حکومت علوی نداشته و نخواهند داشت.
در عهدنامه مالک اشتر نسبت به کارگزاران خائن چنین دستور میدهند: «.. اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش بازرسان تو هم آن خیانت را تأیید کردند، به همین مقدار گواهی قناعت کرده، او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه را که از اموال در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار و خیانت کار بشمار و قلاده بدنامی به گردنش بیفکن.»
«یزید بن حجیه» حاکم ری بود و در بیتالمال این شهر اختلاس کرده بود. وقتی حضرت علی (ع) متوجه شدند او را احضار کردند. او در آغاز نمیدانست که احضارش از چه بابت است و وقتی به کوفه آمد و حضرت او را بازخواست کرد، تازه آنجا متوجه شد برای چه احضار شده است، اما از آنجایی که دفاعی از خود نداشت، حضرت او را زندانی کرد. اینکه میگویند حضرت علی (ع) در دوران حکومتش زندانی نداشت اشتباه است، و ایشان برای مجرمان زندان داشتند. در نهایت حجیه موفق شد زندانبان را فریب دهد و فرار کند و حضرت علی (ع) او را لعن و نفرین کرد.
یا فردی به نام «جبیره شیبانی» که ۵۰۰ هزار درهم به بیت المال بدهکار بود درحالیکه فرمانده منطقهای به نام «اردشیر خره» در فارس بود. وقتی دید حضرت علی (ع) متوجه بدهی او شده ، به سوی معاویه گریخت و امیرالمومنین (ع) وقتی متوجه فرا او شدند، خانهای را که در کوفه داشت، ویران کرد.
هنگامى که امیر مومنان علی علیه السلام از خیانت ابن هَرمَه (مأمور بازار اهواز) اطلاع پیدا کرد، به رفاعه (حاکم اهواز) نوشت: وقتى که نامه ام به دستت رسید، فورا ابن هرمه را از مسئولیت بازار عزل کن، به خاطر حقوق مردم، او را زندانى کن و همه را از این کار با خبر نما تا اگر شکایتى دارند، بگویند. این حکم را به همه کارمندان زیر دستت، گزارش کن تا نظر مرا بدانند. در این کار، نسبت به ابن هرمه نباید غفلت و کوتاه شود و الاّ نزد خدا هلاک خواهى شد و من هم به بدترین وجه تو را از کار برکنار مى کنم، و تو را به خدا پناه مى دهم از این که در این کار، کوتاهى کنى.اى رفاعه! همه زندانیان را براى تفریح به حیاط زندان بیاور غیر از ابن هرمه را، مگر آن که براى جانش، بیمناک باشى که در این صورت او را با زندانیان دیگر به صحن زندان مى آورى، اگر قدرت بدنى دارد هر سى روز، سى و پنج شلاّق بر بدنش مى زنى و قضیه را براى من بنویس و نام جانشین او را هم گزارش کن و حقوقش را قطع کن. همان طور که ملاحظه میشود، علی علیه السلام، بر خلاف زندانیان دیگر که افرادی عادی بوده اند، بر کارگزار متخلف خود محدودیتهایی جدی حتی در زندان اعمال میکند، زیرا وقتی مسوولان نظام به حقوق مردم تعدی میکنند، تنها یک مجرم معمولی نیستند بلکه علیه کلیت جامعه مرتکب جنایت شده اند و باید به گونهای مجازات شوند که دیگر مسوولان جرأت خیانت و اختلاس و سوء استفاده نداشته باشند.
در اینفوگرافی زیر می توانید نمونه هایی از مجازات های امیرالمومنین برای مسئولان فاسد را اینفوگرافی زیر ملاحظه می کنید؛
تجمل گرایی مقامات نظام نیز از مسائلی بود حضرت علی بدان حساس بودند. پس از آنکه عثمان بن حنیف فرماندار بصره از ارزش ها فاصله گرفته و به اشراف و سفره رنگین شان روی آورده بود و از طبقات محروم دور ماند امام نامه توبیخ آمیز به وی می نویسد تاعبرت همه قرارگیرد: اى پسر حُنيف ، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه داران بصره ، تو را به مهمانى خويش فراخواند و تو به سرعت به سوىش شتافتى ، خوردني هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو مى نهادند، گمان نمى كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندان شان با ستم محروم شده ، و ثروتمندان شان بر سر سفره دعوت شده اند، انديشه كن در كجايى؟و بر سر كدام سفره مى خورى؟
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال،برگرفته از منابع گوناگون
دومین نکته جالب متن این بود که جاسوسان با مردم کار نداشتند و متمرکز روی مدیران بودند.