پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 23
کد خبر: ۱۲۳۸۴۹
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۵
در این گزارش سعی کرده‌ایم با انتخاب روایت‌هایی از فعالان دانشجویی آن زمان تصویر صحیحی از انقلاب فرهنگی را به خوانندگان عرضه کنیم.

شعار سال: چند سالی از انقلاب اسلامی در ایران نگذشته و کشور در تقلای رتق و فتق امور است. در آستانه یک‌سالگی انقلاب اسلامی، سفارت آمریکا از سوی جمعی از انجمن‌های اسلامی تسخیر می‌شود. در همین ماه‌ها اما دانشگاه‌ها وضع خوبی ندارند. گروه‌های مختلفی در دانشگاه‌ها فعالیت می‌کنند و هر روز خبری مبنی‌بر درگیری در یکی از دانشگاه‌ها به گوش می‌رسد. در این شرایط جمعی از انجمن‌های اسلامی تصمیم می‌گیرند کاری اساسی در دانشگاه‌ها انجام دهند که بعدها به عنوان انقلاب فرهنگی مشهور می‌شود. شاید عدم‌آگاهی از جزئیات این اقدام دانشجویان سوالات بسیاری را در اذهان ایجاد کرده باشد که مرور تاریخ می‌تواند راهگشا باشد.

در این گزارش سعی کرده‌ایم با انتخاب روایت‌هایی از فعالان دانشجویی آن زمان تصویر صحیحی از انقلاب فرهنگی را به خوانندگان عرضه کنیم.

محسن میردامادی، دانشجوی وقت دانشگاه امیرکبیر و از اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت و از فعالان تسخیر لانه جاسوسی، سیدعباس نبوی دانشجوی وقت دانشگاه تهران و از اعضای شورای مرکزی دوم دفتر تحکیم، وحید احمدی از اعضای دفتر تحکیم وحدت،‌ محمد ملکی رئیس وقت دانشگاه تهران در دولت موقت و از فعالان سازمان مجاهدین انقلاب، علیرضا علی‌احمدی دانشجوی وقت دانشگاه علم و صنعت و عضو شورای دوم دفتر تحکیم، قاسم قنبری دانشجوی وقت دانشگاه مشهد و همدوره‌ای شهید دیالمه و ... روایت‌کننده آن روزهای دانشگاه‌ها در این صفحه هستند.

نمایی از وضعیت دانشگاه‌ها پیش از انقلاب فرهنگی

مجموعه‌ای از رخدادها و حوادث در سال‌های اولیه انقلاب اسلامی اعضای انجمن‌های اسلامی را به این نتیجه رساند که دانشگاه‌ها نیازمند تغییراتی اساسی هستند. درباره وضعیت جاری دانشگاه‌ها روایت‌های شفاهی دانشجویان و اساتید وقت دانشگاه‌ها خواندنی است.

علیرضا علی‌احمدی/

انبار اسلحه در کولر خوابگاه

وضع کشور در ایران در مقطعی به‌گونه‌ای بود که عده‌ای از کسانی که از زندان آزاد شده یا از خارج کشور آمده بودند، دگراندیشان یعنی طرفداران منافقین، مارکسیست‌ها، کمونیست‌ها، مائوئیست‌ها و غربی‌ها بودند. این افراد از آزادی بی‌حد و حصر اوایل انقلاب استفاده کردند و در دانشگاه‌ها از میان دانشجویان بارگیری و سپس در کردستان، ترکمن‌صحرا، سیستان و بلوچستان و در خوزستان غائله ایجاد می‌کردند. در دانشگاه علم و صنعت جلسات زیادی برگزار می‌شد که در آنها بحث خلق عرب مطرح می‌شد و دانشجویان را تحریک می‌کردند تا در خوزستان علیه نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی بجنگند. برای جریان ترکمن‌صحرا عده‌ای از طرفداران جریانات انحرافی نظیر چریک‌های فدایی‌خلق و پیکاری‌ها، جنگ داخلی راه انداخته بودند و از دانشگاه‌ها هم برای کمک به آنها آدم می‌بردند. برای کردستان بارگیری می‌کردند و دانشجویان را به آنجا می‌بردند. جریانات خلق کرد مسلمان، خلق مسلمان کرد و پیشمرگان مسلمان کرد در دانشگاه داشتیم. در اتاق‌های دانشگاه علم و صنعت، کانال کولر ساختمان پانزده خرداد و خوابگاه اسلحه مخفی کرده بودند که ما به چشم خودمان دیدیم.

جای درس نبود

فعالیت‌های جاری دانشگاه‌ها حتی نمی‌توانست مثل زمان شاه ادامه یابد. در زمان شاه هم دانشگاه‌ها محل مبارزه علیه شاه بود و بخش عمده‌ای از دانشگاهیان طرفدار انقلاب اسلامی بودند، در عین حال کلاس درس وجود داشت و عده‌ای درس می‌خواندند؛ تربیت نیروی انسانی البته با جهت‌گیری‌های متفاوت انجام می‌شد اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا قبل از انقلاب فرهنگی، گروهک‌ها در دانشگاه‌ها، هر کس که از خارج برگشته یا از زندان آزاد شده بود، در صحنه حضور داشتند.

عامل ترور شهید مطهری دانشجوی علم و صنعت بود

گروهک فرقان به دست یکی از دانشجویان همین دانشگاه علم و صنعت شهید مطهری را ترور کرده بودند. عامل ترورشان در سلف‌سرویس دانشگاه علم و صنعت کار دانشجویی می‌کرد (عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، جواد کلاهی هم از دانشجویان علم و صنعت بود.) تصور کنید سال ۵۸ است و شهید مطهری ترور شده است و ما می‌خواهیم در دانشگاه مراسم هفتمین روز شهادت شهید مطهری را برگزار کنیم. خدا را گواه می‌گیرم، به قدری وضع فرهنگی و فضای سیاسی دانشگاه خراب بود که نگذاشتند این اطلاعیه را روی ساختمانی که آن موقع در اشغال چریک‌های فدایی خلق بود، نصب کنیم. در آنجا مرا تهدید کردند و گفتند: «اگر این اطلاعیه را از اینجا نکنی جسدت هم در این دانشگاه پیدا نمی‌شود!»

مثلا می‌خواستیم سر کلاس برویم و درس بخوانیم، ناگهان یک نفر در کلاس را باز می‌کرد و می‌گفت: «تعطیل!» حالا موضوع چه بود؟ مثلا می‌خواستند به حمایت از خلق ترکمن یا منافقین تظاهرات کنند.

علیرضا علی‌احمدی/

دموکراسی نبود!

گروه‌های منافق و مارکسیست‌ها آمدند در دانشکده و اتاق‌ها را بین خود تقسیم کردند. منافقان دربست دفتر گارد دانشگاه مشهد را که در خیابان بهشت بود، گرفتند. مثلا در تهران بنیاد فرح دیبا را گرفتند، جای بسیار بزرگ و مجهز دیگری را هم همین‌طور. اتاق‌ هم در دانشکده تقسیم شده بود، یعنی درنهایت برای کلاس اتاق کم می‌آوردند. به تشکل ما که می‌شد گفت دوسوم از دانشجویان هماهنگ با آن بودند یک اتاق می‌دادند. از آن طرف انواع و اقسام چریک‌فدایی بعد هم اقلیت، اکثریت، پیشرو، پیشگام و رنجبران، طرفداران نمی‌دانم فلان و بهمان، همه هرکدام یک اتاق گرفته بودند و کنار هم بودند. یک قسمت اداری دانشکده هم امور دانشجویی بود که آن را دربست منافقین و چریک‌های فدایی گرفتند. اسلحه وارد آنجا می‌کردند؛ اعم از اسلحه سردوگرم. در روز تجمع هم، درگیری بود و سخنرانان زیادی را دعوت می‌کردند، مثل زرافشان و تقی شهرام را که یادم هست دعوت کردند. تقی شهرام را در آمفی‌تئاتر دانشکده پزشکی آوردند که علنا به مبارزه مسلحانه علیه نظام دعوت کرد. ما هفت، هشت نفر نشسته بودیم وسط جمعیت، که من بلند شدم و گفتم سوال دارم. آنها هم600 نفر بودند که یکی گفت بنشین و یکی گفت خفه! یکی از دوستان گفت مگر دموکراسی نیست، بگذارید حرف بزند که این طرف و آن طرف، جلسه شد و ما هم رفتیم بالای سن و کتک‌کاری شروع شد.

بهترین موقعیت بود که بکشند و بگویند از بیرون کشتند

رسما کلاس‌ها را تعطیل و علنا علیه نظام میتینگ برگزار می‌کردند و طوری بود که دیگر آسایشی در کار نبود و تفکیکی بین جامعه و دانشکده ایجاد شده بود. همراه مردم حرکت کردیم و رفتیم طرف گارد دانشگاه در خیابان بهشت و آنجا تجمع کردیم. آنها به در فشار می‌آوردند. سنگ از دو طرف پرت می‌کردند که یک مرتبه صدای گلوله‌ای از درون شنیده شد. مردم دیگر در را شکسته بودند. وقتی وارد شدیم. یکی از اعضای‌شان به نام مشکین‌فام را از پشت، خودشان گلوله زده بودند که بعدها مشخص شد یک تصفیه درون‌سازمانی بوده است. بهترین موقعیت بود که بکشند و بگویند از بیرون کشتند. بعد هم یک تشییع‌جنازه‌ای برایش برگزار کردند و متاسفانه شیخ علی تهرانی هم به‌عنوان جلودار اینها بود که مسائلی را ایجاد کرد.

به دیالمه گفتند اگر صحبت کنی ترورت می‌کنیم

دانشگاه‌مان داشت از دست می‌رفت و شاید اگر تداوم پیدا می‌کرد به یک جنگ مسلحانه با منافقین در مشهد منجر می‌شد. می‌دانید قوی‌ترین پایگاه را بعد از تهران در مشهد داشتند. جلال گنجه، آن شیخ بی‌سواد، در دانشکده پزشکی مقر ثابت زده بود و به‌عنوان یک روحانی، بسیار رفت و آمد داشتند و با مرکزیت بودند، با امکانات بیت‌المال و وسایلی که در اختیارشان بود، شدیدا علیه انقلاب کادرگیری و کادرسازی می‌کردند. به یاد دارم شبی که فردای آن قرار بود دیالمه در دانشکده علوم پزشکی سخنرانی کند، از منافقین به او تلفن و تهدیدش کردند که اگر این مبحث را شروع کنی ترورت می‌کنیم. ایشان هم وقتی بحث را شروع کرد، گفت که دیشب تلفنی به من زدند و تهدیدی کردند. من به آنها گفتم نهایت کاری که شما می‌توانید بکنید، نهایت آرزوی ماست که شهید کنید. اصل و اساس اشاعه تفکر حضرت امام بود.

محمد ملکی/

وضعیت دانشگاه تهران

ما هنگامی که به اصرار برادر مهندس بازرگان این مسئولیت را پذیرفتیم (3/12/57) دانشگاه مثل غالب سازمان‌های مملکتی وضع کاملا استثنایی داشت و در اختیار گروه‌های سیاسی بود. چند تانک عظیم چیفتن در محوطه دانشگاه پارک شده بود و دو سازمان چریکی مجاهدین خلق و فداییان خلق یکی در دانشکده علوم و دیگری در دانشکده فنی به مردم تعلیمات نظامی می‌دادند و مسجد دانشگاه مرکز کمیته و انباشته از اسلحه و وسایلی بود که از خانه طاغوتیان که به دست مردم فتح می‌شد، به غنیمت گرفته می‌شد و به آنجا می‌آوردند. پس از چند روز اکثر کلاس‌ها دایر و درس‌ها شروع شد. اما به این حقیقت ایمان داشتیم و داریم که ادامه وضع سابق به هیچ وجه به مصلحت انقلاب نیست، زیرا با تمام وجود معتقد بودیم باید یک دگرگونی اساسی در آموزش به وجود ‌آید و پیش از هرکار لازم است برای اجرای انقلاب در آموزش عالی و اسلامی دانشگاه‌ها نخست به اصل پایه که زیربنای هر تغییر بنیادی است، رجوع کنیم یعنی تزکیه و پاکسازی، آزادی اندیشه و ابراز عقیده و اداره دانشگاه‌ها را از طریق شوراها پیاده کنیم.

اخراج 70 استاد دانشگاه

پس از پیروزی انقلاب و قبول مسئولیت اداره دانشگاه به امر طالقانی نخستین اقدام‌مان انجام این مهم بود. بلافاصله کمیته پاکسازی مرکب از استادان و دانشجویان و کارمندان شروع به کار کرد و در مرحله نخست بیش از هفتاد نفر از سرشناس‌ترین عوامل وابسته به دربار کثیف پهلوی و صهیونیسم بین‌المللی ازجمله هوشنگ نهاوندی، سیدحسین نصر، محمد باهری، رضا علومی، احمدهوشنگ شریفی، کاظم ودیعی، رضا مظلومان، احسان نراقی، حمید ثابتی، شموئل رهبر، ایرج لاله‌زاری، نصرا... مقتدرمژدهی، قاسم معتمدی، شاهرخ امیرارجمند، داریوش شیروانی‌نژاد، هادی هدایتی و... را از دانشگاه اخراج کردیم.

500
ساواکی را از دانشگاه اخراج کردیم

گروهی از این آقایان با تشکیل جمعیتی به نام «دفاع از حرمت دانشگاهیان» مرتب با مقامات مهم مملکت ملاقات و از دست مسئولان دانشگاه‌ها شکایت می‌کردند و آنها هم گاهی با کاربرد کلماتی ازقبیل ما هم با این قبیل اعمال مخالفیم به آنان دلداری می‌دادند و امیدوارشان می‌کردند که به‌زودی به دانشگاه بازخواهند گشت و از خدمات علمی! آنان استفاده خواهد شد. این گروه آنقدر وقیح هستند که... خواهند گفت پس از اخراج ما از دانشگاه کمر علم شکست و اگر می‌خواهید دانشگاهی صددرصد اسلامی ساخته شود باید حتما از وجود ما استفاده کنید. اینها که از عوامل بزرگ انحطاط دانشگاه‌ها و پیاده کردن استعمار فرهنگی یعنی بزرگ‌ترین خواست امپریالیسم و صهیونیسم در دانشگاه‌ها بودند همیشه در نوشته‌ها و گفته‌هایشان می‌گویند ما را طبق چه قانونی اخراج کرده‌اند، غافل از آنکه انقلاب قانون ویژه‌ای دارد که به دنبال خود می‌آورد و مرجع تصویب آن مردمی هستند که انقلاب کرده‌اند. و اما درباره ساواکی‌ها و شناسایی آنها اگر بخواهم ماجرا را شرح دهم که با چه گرفتاری‌ها و رنج‌ها پس از ماه‌ها تلاش توانستیم لیست ناقص آنها را به دست آوریم، مثنوی هفتاد‌من کاغذ می‌شود. در هر حال به یاری ا... و کمک و معاضدت دانشگاهیان متعهد و مسئول حدود 500 نفر از ساواکی‌ها را از محیط مقدس دانشگاه و سنگر آزادی اخراج کردیم.

جریان‌های دفتر تحکیم و چالش نظر امام

در شرایطی که توصیف آن گفته شد جمعی از دانشجویان به این نتیجه می‌رسند که باید دانشگاه‌ها دستخوش تغییراتی شود؛ اما موضوع آسان نیست. مهم‌ترین مساله نظر امام خمینی(ره) درباره آن است. هرچند امام در سخنرانی‌های مختلف بر اهمیت این موضوع تاکید دارد؛ اما تجربه تسخیر لانه جاسوسی،‌ اهمیت نظر امام را دو‌چندان کرده است.

پس از تسخیر لانه، دانشجویان پیرو خط امام(ره) در لانه جاسوسی مستقر شدند، یک تقسیم کاری صورت گرفت و به دو دسته تقسیم شدند.

دانشجویانی که محوریت کارشان لانه جاسوسی و بحث‌های مرتبط با آن بود؛ از جمله محسن میردامادی، حبیب‌ا... بیطرف، مرحوم دادمان و... . عمدتا این افراد از اعضای شورای اول دفتر تحکیم بودند و در داخل لانه جاسوسی ماندند. این ترکیب به جناح چپ دفتر تحکیم معروف شدند.

دسته دوم، دانشجویانی چون علی مقاری، فتح‌ا... امامی، علی فتایی، حسین رحیمی، مجتبی هاشمی‌ثمره، میرفضل‌ا... موسوی، سیدعباس نبوی، هاشم آغاجری و... بودند. آنان از آنجا بیرون آمدند تا مجددا فعالیت‌های دفتر تحکیم را از سر بگیرند و به تحکیم و تثبیت تشکیلاتی آن بپردازند، که شورای دوم تحکیم را تشکیل دادند. عموم این دانشجویان از دانشگاه‌های تربیت معلم و علم و صنعت تهران بودند که به جناح راست تحکیم مشهور شدند.

برخی زمزمه‌ها در بین دانشجویان مبنی‌بر تعطیل کردن دانشگاه‌ها برای سروسامان دادن به آنها و تسویه‌شان از نیروهای ضد‌انقلاب به گوش می‌رسید، ولی به خاطر عدم‌آگاهی از نظر امام(ره) و ترس از مخالفت ایشان، عملیاتی نمی‌شود.

محسن میردامادی/

دوبار از امام پرسیدیم موسوی‌خوئینی‌ها گفت امام مخالف است

‌بچه‌ها در بیرون سفارت کار می‌کردند. نزدیکی‌های عید جلسه را در سفارت آمریکا گذاشتند. (از فعالان آنها مهرداد کوکبی بود) آقای عباس نبوی از شورای دوم تحکیم بود. آقای علی مقاری و مهرداد کوکبی نیز در سفارت پیش من بودند. جمع‌بندی این‌گونه شد که دانشگاه‌ها را مدتی تعطیل کنیم؛ وضعیت ناجور شده است و می‌خواهیم نظر امام(ره) را بدانیم. از امام(ره) توسط موسوی‌خوئینی‌ها که آن موقع در سفارت بود، سوال شد. جوابی را از امام(ره) آوردند مبنی‌بر اینکه امام فرموده‌اند من مخالف تعطیلی دانشگاه‌ها هستم. ما گفتیم امام مخالف است و نباید دانشگاه‌ها را تعطیل کرد. رفتند و یک جلسه‌ای آمدند مجددا در ساختمان شورای خط امام(ره) در ویلای اول که مقر استقرار شورا بود. آنجا بودیم که آقای مقاری و کوکبی آمدند و گفتند ما شک داریم این حرف امام(ره) باشد. این سوال دوباره از امام(ره) پرسیده شد. تلفن زدیم به واسطه احمدآقا، گفتم بچه‌های دانشگاهی اینجا هستند، راجع به تعطیلی دانشگاه‌ها مجددا سوال دارند، نظر امام چیست؟ ایشان گفت: «اگر اینها نظر امام را می‌خواهند، امام مخالف است

سیدعباس نبوی/

امام گفت ولو با خون این کار باید انجام شود

نوروز سال ۱۳۵۹ فرا رسید و امام خمینی(ره) پیام خویش را به مناسبت سال جدید منتشر کرد. در بخشی از این پیام آمده بود: «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه‌های ایران به وجود‌ آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غربند تصفیه شوند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی. باید از بدآموزی‌های رژیم سابق در دانشگاه‌های سراسر ایران شدیدا جلوگیری کرد، زیرا تمام بدبختی جامعه ایران در طول سلطنت این پدر و پسر از این بدآموزی‌ها به وجود آمده است...

هاشمی به نقل از حاج احمدآقا گفت، امام می‌گوید این کار باید انجام شود

بچه‌ها می‌گفتند، امام(ره) بی‌مورد این بندها را قرار نداده است. مشورت‌های فراوانی صورت گرفت. ساعت شش صبح با آقای هاشمی‌رفسنجانی دیداری داشتیم، که ایشان در ابتدا به‌شدت موضع گرفت. در این دیدارها و معمول دیدارهای دیگر، همین پنج نفر، یعنی آقای دکتر رحیمی، فضل‌ا... موسوی، صادق واعظ‌زاده، من (سیدعباس نبوی) و على مقاری بودیم. آقای هاشمی در ابتدا موضع گرفت و گفت ما تازه داریم مملکت را آرام می‌کنیم. تازه قانون اساسی مرتب می‌شود. شما یک شلوغی دیگر راه بیندازید، به جایی نمی‌رسد. گفتیم که از دفتر امام سوال کنید. ایشان با حاج‌احمد آقا تماس گرفت و خواست که از امام(ره) بپرسد منظور شما از این بند در پیام چیست؟ اینها می‌خواهند شلوغ کنند و دانشگاه را تعطیل کنند. آقای هاشمی بعد از گرفتن جواب از حاج‌احمد آقا گوشی را گذاشت و گفت حاج احمد آقا می‌گوید امام گفته این حرکت باید انجام شود ولو اینکه برای آن خون داده شود.

آقای هاشمی گفت البته شما آن را خیلی به ما نچسبانید. دعواهای سیاسی نهضت آزادی و موارد دیگر هم هست. دیداری با آیت‌ا... خامنه‌ای داشتیم. ایشان در آن موقع کفیل وزارت دفاع هم بود. موضوع را با ایشان مطرح کردیم. ایشان گفتند این کار خیلی لازم است، ولی مشکل اینجاست که بنی‌صدر فکر می‌کند او هر کاری می‌خواهد برای اصلاح امور انجام دهد، ما پوست خربزه می‌اندازیم جلوی پایش... .

لو رفتن طرح و سوءاستفاده منافقین

به دلیلی که شاید هیچ‌وقت به‌طور کامل و واضح مشخص نشد، طرح انحلال و تعطیلی دانشگاه‌ها که در جلسه دفتر تحکیم وحدت تصویب شده بود، لو رفت و طرح به دست طرفداران مجاهدین رسید و قبل از اینکه بچه‌های انجمن‌های اسلامی بتوانند تصمیم جامع و کامل بگیرند، خبر این طرح در تابلوهای دانشگاه‌ها نصب شد و به این سبب بچه‌های انجمن‌های اسلامی در مقابل کار انجام‌شده قرار گرفتند. سازمان مجاهدین فکر می‌کرد دیگر کار انجام نخواهد شد و بچه‌های انجمن‌های اسلامی منصرف شده‌اند. آنها گفتند عده‌ای قصد دارند در روزهای آینده با انجام یک رشته عملیات به اشغال دانشگاه‌ها و سپس تعطیلی آنها مبادرت ورزند.

سیدعباس نبوی/

منافقین فکر کردند طرح منتفی شده است

سریع بچه‌ها را بعدازظهر جمع کردیم تا یا بحث را تعطیل کنیم یا سریع انجام دهیم. آنچه برای منافقین مایه تعجب بود همین بود که چون لو رفته بود دیگر انجام نمی‌شود. تحلیل آنها این بود که چون حزب جمهوری اسلامی و اینها پشت قضیه است با لو رفتن، منتفی می‌شود، در حالی که این حرکت دانشجویی بود. همه نیروها آماده بود. قرار شد فردا صبح ساعت هفت صبح آغاز شود. ساعت شش بعدازظهر همان روز در ساختمان پشت لانه جاسوسی بودیم که ساختمان و ستاد پنهان تحکیم وحدت به نوعی در آنجا بود. کمیته‌های فنی مختلفی هم کار می‌کردند و با تماس تلفنی به تمام دانشگاه‌ها اطلاع می‌دادند و در اکثر آنها این حرکت صورت گرفت. به هر حال، منافقین و مارکسیست‌ها وارد حرکت نظامی می‌شدند. تا اینکه سی‌ام فروردین ماه اطلاعیه شورای انقلاب مبنی‌بر تعطیلی دانشگاه‌ها انتشار یافت که براساس این اطلاعیه، دانشگاه‌ها حداکثر فرصت مجاز فعالیت‌شان تا پانزدهم خرداد ماه است و باید طوری برنامه‌ریزی شود که حداکثر امتحانات‌شان تا چهاردهم خرداد ماه تمام شود.

شکل انجام کار

با تمام فراز و فرودها اما بالاخره انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها رخ داد. دانشگاه‌های علم و صنعت (با پیشتازی جناح راست تحکیم) و فردوسی مشهد (با پیشتازی شهید دیالمه) اولین دانشگاه‌ها بودند. در این‌باره روایت دانشجویان موثر خواندنی است.

علیرضا علی‌احمدی/

خون از دماغ کسی نریخت

وقتی می‌خواستیم گروهک‌ها را از دانشگاه بیرون کنیم، گروهک‌ها هواداران‌شان را از بیرون آورده بودند. طوری که دانشگاه خیلی شلوغ بود، اگر تدبیری اندیشیده نمی‌شد می‌توانست حمام خونی به راه بیفتد، چون تعدادی از آنها مسلح بودند، به فکر افتادیم و مساجد اطراف و روحانیون را خبر کردیم، یادم هست گروه‌گروه جمعیت از مسجد احمدیه نارمک به همراه آقای جلالی خمینی و بقیه پیش‌نمازهایی که از مساجد اطراف بودند، به دانشگاه آمدند و اعلام حمایت و طرفداری از ما کردند و ما را تقویت می‌کردند تا توانستیم به خوبی دانشگاه را تحت‌کنترل خود بگیریم. بین ساختمان‌های مختلفی که آنها تعدادی را اشغال کرده بودند صف‌های انسانی تشکیل می‌دادیم تا آنها فقط بتوانند از میان ما رد شوند و از دانشگاه بیرون بروند. البته گروه‌هایی هم برای مذاکره با آنها فرستادیم و با آنها صحبت کردیم، چون بالاخره آنها از همکلاسی‌هایمان بودند با زنجیرهای انسانی طویل، وقتی مردم به دانشگاه ریختند و آنها جمعیت را دیدند یکی‌یکی از دانشگاه بیرون رفتند و بدین‌ترتیب بعد از چند شبانه‌روز خرده‌خرده آنها را از دانشگاه بیرون کردیم.

اساتیدی که الان دوم خردادی هستند با خانواده کمک می‌کردند

حتی شب‌ها و کلا شبانه‌روز در دانشگاه بودیم و پاسداری می‌دادیم، برخی از اساتیدی که الان دوم‌خردادی هم تلقی می‌شوند و جزء سران دوم خرداد هستند، حتی همراه خانواده‌شان به ما کمک و با ما همراهی می‌کردند. آقای دکتر اظهری نمونه بارز این حرکت بود. در کارگاه الکترونیک دانشگاه که دست ایشان بود، بنده به ایشان کمک می‌کردم. ایشان با خانواده‌شان برای حرکت انقلاب فرهنکی پلاکارد می‌نوشتند و همگی کمک می‌کردیم تا این کار پیش برود. حتی در آن مقطع از شهید آیت و آقای دکتر اسرافیلیان چیزی یادم نمی‌آید که شب‌ها در دانشگاه حضور یافته باشند. با اینکه خانه دکتر اسرافیلیان یک کوچه با دانشگاه فاصله داشت، ولی به خاطر ندارم که ایشان بودند یا نبودند، اما در مورد آقای دکتر اظهری و دکتر غلامی به خوبی یادم هست که حضور داشتند و کمک‌مان می‌کردند.

قاسم قنبری/

تحکیم اصلا در مشهد دفتر نداشت

خودمان با شهید دیالمه بحث‌هایی را داشتیم و گفتند که دیگر باید کار را یک‌سره کرد و این بود که یک روز صبح آمدیم، همه نیروها را بسیج کردیم و شروع کردیم به تخلیه اتاق‌ها و درگیری شدیدی شد. تقریبا تا یک و دو نیمه شب طول کشید و کتک شدیدی هم خوردیم و همه را بیرون کردیم. این اولین جرقه انقلاب فرهنگی دانشجویان بود و از بیرون متدینین و بازاری‌ها و دانش‌آموزانی مثل آقای وکیلی کمک کردند.

بعد از اینکه دانشگاه آرام شد، دانشگاه را تحویل دادیم و رفتیم برای استراحت. یکی، دو روز گذشت چون تعطیل هم شد، دانشگاه که آمدیم، دیدیم یک پارچه‌ای زدند به طول 20 متر جلوی دانشکده علوم که رویش نوشته بود: «دانش‌آموختگان دانشگاه دفتر تحکیم». یکی از دوستان گفت اینها کی‌اند؟ کی آمده‌اند؟

یک آقایی بود آنجا که نگهبانی می‌داد و از افرادی بود که چند بار در درگیری‌ها از ما کتک خورده بود. یکی از بچه‌ها رفت از ایشان پرسید تو اینجا چه کار می‌کنی؟ درگیر شدیم و فهمیدیم در این مدتی که ما رفته بودیم استراحت، دفتر تحکیمی‌ها اصلا در مشهد نه دفتری داشتند و نه سمپاتی، ترکیبی از همان عناصر مجاهدین انقلاب و حرکتی اسلامی آمده بودند و به‌عنوان دفتر تحکیم آنجا را گرفته بودند. ما آمدیم یک چند جایی صحبت کردیم که اینها ناجورند. این مجاهدین انقلاب وضع‌شان این است سابقه‌شان این‌طوری است. آنهایی که ما در مشهد می‌شناختیم، در تهران هم به بهزاد نبوی وصل بودند و مشکل ایجاد می‌کردند، گفتیم جلوی اینها را بگیرند. احساس کردیم یک مقداری بعضی دوستان نمی‌خواهند این را بپذیرند و می‌گویند اینها آدم‌های خوبی هستند. با بعضی از آقایان علما مشورت کردیم که چه کنیم؟ گفتند شما از نظر شرعی تکلیف‌تان را انجام دادید. تحویل حاکمیت هم که دادید. چون حکومت، حکومتی اسلامی است شما باید دیگر تسلیم شوید و کاری نکنید.

آغاز مخالفت‌های جناح چپ تحکیم با جناح راست

دانشجویان موثر در تسخیر لانه جاسوسی که نسبتا شاخه چپ دفتر تحکیم وحدت بودند، با ‌انگیزه دیگری به مخالفت با طرح پرداختند و آن را حرکت جدیدی خواندند که ممکن بود اهمیت انقلاب دوم (تسخیر لانه جاسوسی) را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.

مسعود رضوی/

هرچه در تصرف سفارت داشته‌ایم پنبه می‌کنید

من به سفارت رفتم و با آقای اصغرزاده یک ساعتی صحبت کردم، گزارشی دادم و گفتم انقلاب فرهنگی یک ضرورت است و برای انجام آن هم باید دانشگاه‌ها تعطیل شوند. آقای اصغرزاده خیلی روشن گفت من صددرصد مخالف هستم چون هرچه ما در تصرف سفارت داشته‌ایم شما پنبه خواهید کرد.

علیرضا علی‌احمدی/

فکر می‌کردند بچه‌های علم و صنعت حامی دولت موقت هستند!

اختلاف‌نظری بین نمایندگان تعدادی از انجمن‌های اسلامی دانشجویان وقت در دانشگاه‌های تهران وجود داشت. این اختلاف بر سر دفاع از شورای انقلاب بود که عده‌ای وظیفه خود می‌دانستند از شورا حمایت کنند و آن را حمایت از خط امام می‌دانستند، ازجمله؛ شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و انجمن اسلامی بعضی از دانشگاه‌های دیگر در تهران. عده دیگر به دلیل ضعف‌های دولت موقت و شناخت بیشتری که از عملکرد دولت موقت داشتند، خودشان را مکلف نمی‌دانستند که از دولت موقت حمایت کنند، لذا بین اینها اختلاف پیش آمده بود. چون شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت اولیه احتمال می‌دادند بچه‌های انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های علم و صنعت و تربیت معلم و... طرفدار دولت موقت باشند و دولت موقت هم مخالف اشغال لانه جاسوسی به‌عنوان اعتراض به حرکت آمریکا در حمایت از شاه باشد، لذا موقعی که می‌خواستند در مورد اشغال سفارت آمریکا بحث کنند از مسئولان انجمن اسلامی دانشجویان علم و صنعت و تربیت معلم و امثال اینها دعوت نکردند بلکه خودشان با هم در این باره بحث و طرح اولیه‌ای را تهیه کردند.

دانشجویان پیرو خط امام که در لانه جاسوسی آمریکا مشغول رتق و فتق امور سفارتخانه بودند، گفتند حرکت شما در این شرایط حرکت دانشجویان پیرو خط امام که لانه را اشغال کردند تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. باید مساله اول کشور تسخیر لانه جاسوسی باشد، در ضمن چون تعدادی از دانشگاه‌ها حضور نداشتند، نگران این بودند که دوستان‌شان نتوانند غلبه کنند... اما دانشگاه علم و صنعت پیشتاز و این حرکت در دانشگاه‌های مختلف؛ دانشگاه تربیت معلم، تبریز و... انجام شد و چند روز هم طول کشید و مردم هم کمک کردند.

قاسم قنبری/

اول چپ بودند بعد لیبرال شدند

در آن زمان در کل فضای دانشگاهی، فضای چپ بود. گفتم فضای جهانی این بود که شوروی بهتر است و انقلابی تلقی می‌شد به همین دلیل بحث عدالت اجتماعی‌ای که مطرح می‌کردند به بحث‌‌های انقلاب شباهت داشت و می‌گفتند که ماهم می‌گوییم عدالت، شوروی هم می‌گوید عدالت. ما می‌گوییم شورایی، شوروی هم شورایی است. اینها بحث‌های خیلی جدی بود. به همین دلیل در آن زمان تفکر غالب بین جوان‌های ما تفکر چپ بود، برای اینکه از نظر چپ نظام بین‌الملل، آمریکا و دموکراسی بد تلقی می‌شد و همه ‌می‌گفتند آمریکا و سرمایه‌داری درحال فروپاشی است؛ یعنی در دهه شصت همه منتظر فروپاشی نظام سرمایه‌داری بودند. چون دولت از چپ حمایت می‌کرد قدرت بیشتری داشتند و به آنها امکانات و اطلاعات می‌دادند. آنها اطلاعاتی داشتند که ما نداشتیم. به همین دلیل این‌طرفی‌ها دنبال این بودند که با رئیس‌جمهور ارتباط داشته باشند و بعضی از اطلاعات را بگیرند، بنابراین اختلافات مبنای فکری و نظری داشت و اوج آن در سال 1367 بود که با انشعاب در جامعه روحانیت، دو جناح کاملا از هم جدا شدند. سازمان مجاهدین انقلاب آن شکلی شد، دفتر تحکیم به این صورت درآمد. سال 1370 وقتی شوروی فروپاشید، تفکر چپ به‌طور کلی از بین رفت و آنهایی که منتظر سقوط نظام سرمایه‌داری بودند، دیدند نظام مارکسیستی فروپاشید و بعد هم فوکویاما آن مقاله را نوشت که پایان دنیای دموکراسی است. خلاصه فضای جامعه به سمت لیبرالیسم چرخید.

نظر عبدالکریم سروش و صادق زیباکلام درباره انقلاب فرهنگی چه بود؟

برخی چهره‌های جناح چپ دفتر تحکیم انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها را به جناح راست دفتر تحکیم وحدت نسبت می‌دهند، جناحی که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی حضور ندارد یا نمی‌خواستند حضور داشته باشند. با این حال حضور یک چهره در میان حامیان و متولیان ستاد انقلاب فرهنگی که اتفاقا مورد‌توجه و اقبال جناح چپ است نشان می‌دهد این ادعا چندان رنگ واقعی ندارد. در خرداد ۱۳۵۹، امام خمینی با صدور فرمانی، ستاد انقلاب فرهنگی را تاسیس کرد.

اعضای اولیه این ستاد جلال‌الدین فارسی، شمس آل‌احمد، علی شریعتمداری، مهدی ربانی‌املشی، محمدجواد باهنر، حسن حبیبی و عبدالکریم سروش بودند. جالب‌توجه اینکه عبدالکریم سروش، مسئول تیم تصفیه استادان منحرف بود که در اوایل انقلاب در مصاحبه‌های خود بر اخراج آنان تاکید می‌کرد.

سروش البته بعدها این تصفیه‌ها را به گردن وزیران علوم و ارشاد انداخت و گفت: «من آخرین‌بار از وزیر علوم سوال کردم که آنها محرمانه گفتند هفتصدنفر از اساتید تصفیه شده‌اند.» این درحالی است که وزیر علوم وقت، در واکنش به این سخنان بلافاصله پاسخ داد: «تیم تصفیه ربطی به وزارت علوم نداشت و اصلا وزرای علوم و فرهنگ و ارشاد سال‌ها بعد از تاسیس شورای انقلاب فرهنگی به عضویت این شورا درآمدند که در آن زمان نیز تصفیه‌ها به‌طور کامل پایان یافته بود

صادق زیباکلام نیز فرد دیگری است که او هم مواضع جالب‌توجهی پیرامون وضعیت دانشگاه‌ها در روزهای اول انقلاب دارد.


عبدالکریم سروش/

قابل‌قبول نیست که یک زائده مسمومیت‌پراکنی مثل دانشگاه‌ها وجود داشته باشد

نشریه «دانشگاه انقلاب» مجله‌ای است که در تیر 61 منتشر شده که با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، بالاخص دکتر عبدالکریم سروش گفت‌وگو کرده است. سروش در وصف انقلاب فرهنگی چنین می‌گوید: «درحقیقت انقلاب فرهنگی در یک کلام خلاصه می‌شد و آن اسلامی کردن دانشگاه‌ها و همگام کردن دانشگاه‌ها با انقلاب بود... انقلاب فرهنگی که در دانشگاه‌ها وقوع یافت، شاخه‌ای بود از درخت تنومند بزرگ انقلاب فرهنگی که در مجموع کشور اتفاق افتاده بود. در حقیقت انقلاب ما که به برانداختن رژیم منحوس گذشته منتهی شد، یکی از میوه‌هایش انقلاب فرهنگی بود که تحول آن در مردم این سرزمین به برکت و توفیق خداوندی رخ داد. امام با حسن‌تدبیر و حسن رهبری و موقع‌شناسی و بهره صحیح جستن از عاطفه قوی دینی و بازگشت به خود و بازیابی هویت و شخصیت تاریخی و اسلامی مردم این مرز و بوم این انقلاب را به خوبی هدایت کردند و همانطور که گفتم اولین میوه‌های آن به صورت انقلاب سیاسی ظاهر شد. انقلاب عمیق فرهنگی که مثل آب‌های نهان زیرزمینی در اعماق ضمایر و ارواح مردم این سرزمین جاری بود، در حقیقت بهترین ضامن رشد و گسترش انقلاب ما بود و هست. دانشگاه‌های ما متاسفانه به خاطر سرمایه‌گذاری‌های ضداخلاقی و ضدانقلابی رژیم گذشته به هیچ وجه از همان ابتدا با این انقلاب همگامی نشان ندادند و راه خود را از مردم جدا کردند. علائم و آثار این عدم‌همگامی بر مردم ظاهر بود، بر دانشجویان و استادان متعهدی که در دانشگاه‌ها خودشان مستقیما با این مسائل مواجه بودند، ظاهرتر بوده و فضای بسیار آزاد و پرهرج و مرج پس از انقلاب هم برکتی که داشت این بود که اجازه داد تا صالح و طالع متاع خودشان را نشان بدهند و به این ترتیب بود که رفته‌رفته این اندیشه در اذهان جوان‌ها و دانشجویان و استادان متعهد قوت گرفت که دانشگاه‌ها به این شیوه نمی‌توانند به راه خودشان ادامه بدهند. برای مردم انقلابی پاک‌باخته کشور ما هم قابل‌قبول نیست که در کنار آنها یک زائده مسمومیت‌پراکنی، مثل دانشگاه‌ها وجود داشته باشد و از نیروی این مردم، از بودجه این مردم تغذیه کند ولی در عوض برای آنها، متاع‌ها و کالاهای سمی تولید کند...

دانشگاه‌ها باید سراپا عطر و بوی اندیشه اسلامی را به خود بگیرند

سروش در گفت‌وگویی تلویزیونی نیز می‌گوید:‌ «از ابتدایی که فریاد انقلاب فرهنگی در کشور برخاست و دانشجویان متعهد خواستار آن شدند که دانشگاه‌ها همگام با انقلاب اسلامی حرکت کنند، آنچه در ذهن، ضمیر و زبان دانشجویان و خواسته همه ملت به شمار می‌رفت، این بود که دانشگاه‌ها باید سراپا عطر و بوی اندیشه اسلامی را به خود بگیرند و این گلستان، گلستان معطری باشد که هرگاه فرد و جوینده‌ای وارد آن می‌شود، از همان ابتدا مشامش به این بوی دلنواز عطرآگین شود، بنابراین از ابتدا که امام امت نیز فرمانی را برای تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر کردند و آنچه ایشان به ما توصیه کردند، این بود که در هرچه اسلامی‌تر کردن فضای دانشگاه و پی‌افکندن یک چنان بنیان الهی بکوشیم... در حقیقت به یک مبنا تمام اقداماتی که ستاد انقلاب فرهنگی انجام داده و انجام می‌دهد همگی در همین چارچوب قرار دارد و محکوم همین حکم اصلی و عمومی است؛ چه آنجا که دانشجو می‌گزینیم، استاد انتخاب می‌کنیم، کتاب ترجمه و تالیف می‌کنیم، رشته‌ای را تعطیل و ایجاد می‌کنیم یا تغییراتی در برنامه‌های درسی می‌دهیم، همچنین ما در زمینه اسلامی کردن دانشگاه‌ها تلاش کردیم نیروی متعهد مدرس برای دانشگاه‌ها نیز تربیت کنیم... بنده و دکتر حبیبی و شریعتمداری تمام امور مربوط به دانشگاه‌ها و موسسات عالی آموزشی اعم از برنامه‌ریزی، ادغام و انحلال، تاسیس برخی موسسات نوین در صورت لزوم و حتی مسائل مربوط به مدیریت و فرم آموزشی و از این قبیل امور را برعهده گرفتیم... انقلاب آموزشی طبعا ارتباط مستقیم با سایر امور فرهنگی در جامعه دارد ولی به دلیل فوریتی که این امور داشته، مجبور هستیم آنها را ساماندهی مقدماتی کنیم تا خیال‌مان از برخی مسائل دست و پا گیر راحت شود و امور دیگر نیز حتما مورد‌نظر است و امیدواریم فراغت لازم را برای انجام آنها پیدا کنیم

صادق زیباکلام/

ولو 200 سال عقب‌تر از مشابه خارجی

صادق زیباکلام نیز درباره وضعیت دانشگاه‌ها و آنچه به‌عنوان صنعت زمان شاه وجود داشته نیز نظرات جالب‌توجهی داشته است. او در یک مصاحبه تلویزیونی در ابتدای انقلاب می‌گوید:‌ «چیزی به‌عنوان طرح و توسعه نداریم؛‌ یک‌سری قطعات را از بیرمنگام انگلیس وارد می‌کنیم و با سوار هم کردن آن پیکان را بیرون می‌دهیم. این صنعتی است که به دانشگاه دیکته می‌کند من چه‌جور فارغ‌التحصیلی را می‌خواهم. اگر شما فارغ‌التحصیلی را بیرون بدهید که بتواند فکر کند و طرح بدهد، ‌وقتی وارد این صنعت مونتاژی وابسته به امپریالیسم ‌شود پژمرده می‌شود چون نمی‌تواند آنجا کار کند و شکوفایی برایش مطرح نیست... از حالا به بعد باید صنعت ما عوض شود و به سمتی برویم که خودمان تولید کنیم. تا حالا پیشرفته‌ترین ماشین‌ها و ‌جدیدترین تکنولوژی‌ها را از خارج می‌آوردیم و با راندمان پایین استفاده می‌کردیم و اگر هم خراب می‌شد برای تعمیرات باید دنبال مستر فلان خارجی می‌رفتیم. اما باید خودمان دنبال سازندگی برویم. لزومی ندارد پیشرفته‌ترین ماشین‌آلات را وارد کنیم، در حالی که خودمان نمی‌دانیم چطور باید با آنها کار کنیم اما حالا ولو اینکه ماشینی که ما می‌سازیم 50 سال، 100 سال یا 200 سال عقب‌تر از آنچه غربی‌ها ساخته‌اند باشد، ‌باید خودمان شروع کنیم. الان صنعت ما وابسته است و اگر متخصصان خارجی نباشند این این صنعت می‌خوابد. ما باید متخصصانی تربیت کنیم که بتواند طرح و ایده بدهند ولو اینکه 200 سال از مشابه غربی عقب‌تر باشد

حسن ثابتی روزنامه‌نگار/

دوم اردیبهشت روز توجه جامعه به دانشگاه

در تقویم رسمی کشور، بسیاری از روزها وجود دارند که به مناسبت‌های مختلف نامگذاری شده‌اند. تولد یا مرگ فرد بزرگی یا یک واقعه اجتماعی حتی سرکوب، تجمع یا کشتار، برخی از این موارد است. به‌عنوان مثال روز کارگر یا روز پزشک یا روز معلم یا روز کارآفرینی. حوادثی که منجر به این نامگذاری‌ها شده در میان بسیاری از مردم و حتی صنف مرتبط چندان مدنظر نیست بلکه موضوع مهم توجه جامعه در آن روز به آن قشر است؛ بهانه‌ای برای تجلیل یا بررسی مسائل و مشکلات. اما سوالی که وجود دارد این است که در تقویم رسمی چه روزهایی برای دانشگاه وجود دارد؟ شاید روز دانشجو، روز معلم، روز وحدت حوزه و دانشگاه روز جهانی علم در خدمت صلح، روز پژوهش و... در نگاه اول به ذهن همه برسد. البته همه این موارد به نوعی به جزئی از دانشگاه مرتبط است اما هیچ‌کدام دانشگاه را به‌عنوان یک کل یکپارچه مدنظر ندارد. اما روزهایی هستند که در ظاهر کمتر به موضوع دانشگاه مرتبطند اما شاید خیلی بیشتر از موارد قبلی به دانشگاه نظر دارند. اولین آنها اول مهر و آغاز سال تحصیلی است. البته این روز هم در اذهان جامعه بیشتر یادآور آغاز سال تحصیلی مدارس است. روز مهم دیگری که به تمام معنا به دانشگاه نظر دارد، دوم اردیبهشت یعنی سالروز اعلام انقلاب فرهنگی است.

این ایام در سال ۵۹ و ماه‌های قبل و بعد از آن ماه‌هایی تاریخی و بزرگ برای دانشگاه ایرانی است؛ چراکه در این ایام دانشگاه مکرر موضوع مباحثات مردم در کوچه و خیابان، تیتر اول بسیاری از روزنامه‌ها و رسانه، دستور جلسات بسیاری از مدیران و مسئولان کشور و محل توجه بسیاری از نخبگان و اندیشمندان است. به‌طور خلاصه کلیت و اصل و اساس دانشگاه، محل توجه جدی عموم جامعه قرار می‌گیرد. شاید اینکه برخی جریانات در مورد اصل دانشگاه تردید کنند از منظر برخی نکته‌ای منفی برای دانشگاه باشد اما دانشگاهیان و اهل علم می‌دانند که مساله شدن یک امر زمانی است که موافقان و مخالفان جدی برای آن موجود باشد. به هرحال اینکه چه اتفاقات سیاسی و اجتماعی منجر به این توجه عمومی شد، این توجه چه زاویه‌دید و کیفیتی و چه نتایجی برای دانشگاه داشت، قطعا سوالاتی قابل‌بررسی است، اما هیچ مورخی در اصل این توجه عمومی تردید ندارد. چیزی که ما به آن خواهیم پرداخت این سوال است که چرا دوم اردیبهشت متاسفانه دیگر روز دانشگاه نیست؟ چرا در این روز رسانه‌ها و جامعه و صاحب‌نظران مانند بقیه مناسبت‌ها به بررسی مسائل دانشگاه یا تقدیر و تجلیل از آن نمی‌پردازند؟ بررسی ساده نشان می‌دهد تقریبا هیچ برنامه مستمر و جدی‌ای در این روز به این منظور اتفاق نمی‌افتد. چرا؟

مهم‌ترین علت جداشدن دانشگاه از دوم اردیبهشت، دوقطبی کاذبی بود که در فضای سیاسی- اجتماعی در سالیان دراز پس از بازگشایی دانشگاه‌ها رخ داد. از یک طرف مخالفان انقلاب فرهنگی در هر ایامی که به نوعی به این موضوع مرتبط می‌شد با حمله به آن و نشان دادن اتفاقات سال ۵۹ ضدیت آن به علم و آزادی و استقلال دانشگاه را به رخ می‌کشند و از طرفی موافقان هم منفعلانه با توجیه اتفاقاتی مانند اینکه دانشگاه‌ها تبدیل به اتاق جنگ شده بود، نشان می‌دهند انقلاب اسلامی مخالف علم و آزادی نیست و تعطیلی دانشگاه‌ها اجتناب‌ناپذیر بوده است. این تقابل سیاسی اینقدر ادامه پیدا می‌کند که اصل پرداختن به دانشگاه و مسائل و دستاوردهای آن تحت‌الشعاع قرار گرفته و کم‌کم تبدیل به کلیشه شده است که دوم اردیبهشت یعنی روز موافقان و مخالفان سیاسی انقلاب فرهنگی است. همین موضوع منجر به فاصله تصور جامعه از دوم اردیبهشت شد. فراموش شد انقلاب فرهنگی برای کجا و چرا و چگونه اتفاق افتاد. خلاصه موضع دانشگاه از انقلاب فرهنگی جدا و انقلاب فرهنگی خود تبدیل به موضع مستقل برای دعواهای سیاسی شد.

راه‌حل این مشکل «احیای دوم اردیبهشت» است. ممکن است برخی این‌گونه برداشت کنند که ما با گفت‌وگو درباره انقلاب فرهنگی مخالفیم و قصد پاک‌کردن صورت‌مساله را داریم. اما اتفاقا ما طرفدار بحث جدی در این خصوص هستیم؛ اما نه جنگ زرگری بین دوگانه‌های کاذب و غیرعلمی. چراکه واقعیت انقلاب فرهنگی ممزوج با دانشگاه است و جدا کردن آن- که توسط موافقان و مخالفان هر دو اتفاق افتاده است- تحریف تاریخ است و دوم اینکه توجه جامعه به دانشگاه امروز از ضروری‌ترین امور است. به هر حال دوم اردیبهشت روز گفت‌وگو درباره دانشگاه و مسائل و دستاوردهای آن است. این گفت‌وگو زمانی در فضای عمومی جامعه احیا خواهد شد که منظرهای جدی و علمی به آن پرداخته شود. ازجمله نکاتی که این گفت‌وگوی علمی می‌طلبد:

عدم‌خلط بین هدف و نتیجه انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌هاست. یعنی برخی وقتی مخالفت می‌کنند گویی درباره وقایع رخ‌داده مثل اخراج اساتید، تعطیلی دانشگاه، گزینش سرفصل‌ها و... صحبت می‌کنند و اما موافقان درباره اهداف و‌ انگیزه‌ها و مقاصد آن مثل اسلامی کردن دانشگاه، استقلال دانشگاه پیوند جامعه و دانشگاه و... . بین هدف و نتیجه تفاوت است. اگر بحث از اهداف و ‌انگیزه‌هاست باید به پیام امام، خطبه‌ها، سخنرانی‌ها و تبیین‌های آن زمان پرداخت و این بحث نظری می‌خواهد که این اهداف مطلوب بوده یا چه ابعادی داشته است. اما اگر بحث از عملکرد و نتایج انقلاب فرهنگی است، به مطالعات تاریخی نیاز است. اگر انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها برای ما مهم است اگر انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها برای ما مهم است، چه در جهت موافق یا مخالف، باید مشخص کنیم بحث سیاسی کلیشه‌ای داریم یا بحث فلسفی و نظری یا بحث تاریخی.

درباره نتیجه و عملکرد نهایی انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها نیز باید به وقایع تاریخی اوایل انقلاب نگاه جامعی داشت. در کنار تعطیلی دانشگاه‌ها، اخراج برخی اساتید، تجدیدنظر در سرفصل‌ها و دروس و زد و خوردها و در‌گیری‌ها، باید به موج بازگشت دانشجویان ایرانی خارج از کشور، نهضت ترجمه رخداده در مرکز نشر دانشگاهی در ایام تعطیلی دانشگاه، فضای بازخوانی و تفکر درباره هویت رشته‌ها و سرفصل‌های آموزشی و نقد آنها، فکر تاسیس نهادهای آموزش عالی با رویکرد جدید مثل دانشگاه تربیت مدرس، امام صادق(ع)، مشارکت دانشجویان و دانشگاهیان در اداره دانشگاه‌ها و انتخاب روسای دانشگاه‌ها، آغاز به کار سازمان‌های علمی مانند جهاددانشگاهی و انتشارات سمت، نزدیکی اندیشمندان غیردانشگاهی به دانشگاه‌ها مثل روشنفکران و حوزویان و امثال آن هم توجه کرد و درباره آن مطالعه داشت.

به هر صورت باید هر سال در دوم اردیبهشت رسانه‌ها و مجموعه‌های دانشجویی با فراهم کردن زمینه گفت‌وگو میان جریانات فکری دانشگاه‌پژوهی بحث‌های جدی در این خصوص را پیگیری کنند و همچنین پژوهشگران و اساتید با مطالعه دقیق و عمیق روی جنبه‌های بیان‌شده در احیای دوم اردیبهشت مشارکت کنند.

انقلاب فرهنگی و دانشگاهی که تعطیل نشد

در لابه‌لای حوادث انقلاب فرهنگی آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته ابعاد سیاسی ماجرا بوده و کمتر به سایر ابعاد آن توجه شده است. مهم‌ترین اثر این انقلاب فرهنگی مشارکت دانشجویان در مسائل اصلی کشور است. از سوی دیگر و برخلاف تصور غالب که دانشگاه‌ها تعطیل شده‌اند اما تعدادی دانشگاه جدید تاسیس می‌شود. در کنار این موضوع تعدادی از اساتید به سمت ترجمه متون دانشگاهی رفته و نشر دانشگاهی ایجاد می‌شود. این اثرات علمی انقلاب فرهنگی معمولا وجه دیده‌نشده از تاریخچه دانشگاهی در ایران پس از انقلاب اسلامی است که در ذیل به برخی از آن اشاره می‌شود.

صادق واعظ‌زاده/

جهاد دانشگاهی ثمره انقلاب فرهنگی

وقتی دانشگاه‌ها تعطیل شد، شورای مرکزی دفتر تحکیم و گروهی از دانشجویان در مرکزیت تحکیم در انجمن‌های اسلامی به‌طور تمام‌وقت مشغول شدند و ارتباط با نهادها و گروه‌ها، تاسیس جهاد دانشگاهی، همکاری و رایزنی با ستاد انقلاب فرهنگی، انتشار نشریه وحدت، برنامه‌ریزی و برگزاری اردوهای عقیدتی - سیاسی، موضع‌گیری‌های سیاسی دفتر تحکیم وحدت و... را برعهده گرفتند و بقیه به‌طور مستقل یا از طریق کمیته جذب نیرو در نهادهای انقلابی، که تازه درحال شکل‌گیری بودند، مشغول شدند و به تناسب توانایی‌ای که داشتند با علت دیگر، خیلی زود در سطوح مختلف تا بالاترین رده‌های مسئولیتی به کار پرداختند.

جهاد سازندگی از مهم‌ترین نهادهایی بود که پذیرای بسیاری از اعضای انجمن‌های اسلامی و دانشجویان دانشگاه‌ها شد. جهاد در آن زمان درحال گسترش بود، در بسیاری از زمینه‌ها و رشته‌ها و در همه شهرستان‌ها احتیاج به نیروهای جوان دانشگاهی داشت، بنابراین کمیته جذب نیرو خیلی از دانشجویان را به جهاد معرفی کرد. در اوایل کار، دفتر تحکیم وحدت در ساختمان جهاد سازندگی که ساختمان شمال‌غربی میدان انقلاب بود، قرار داشت. البته ارتباط انجمن‌های اسلامی با جهاد سازندگی از قبل از انقلاب فرهنگی وجود داشت و بسیاری از دانشجویان در رده‌های مختلف آن از شورای مرکزی گرفته تا شورای استان‌ها و شهرستان‌ها مشغول شده بودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز خیلی از دانشجویان را جذب کرد. اصولا خیلی از فرماندهان و مسئولان سپاه در بدو امر دانشجو بودند و با توجه به فعالیت‌های چندبعدی گسترده‌ای که سپاه داشت گروهی از دانشجویان جذب آن شدند. نهادهای انقلابی دیگر مثل بنیاد شهید انقلاب اسلامی، نهادهای فرهنگی و هنری مثل حوزه هنری هم برخی دانشجویان را در خود جای دادند. از دستگاه‌های سنتی بیش از همه آموزش و پرورش بود که با توجهی که بزرگانی همچون شهید رجایی و شهید باهنر داشتند، دستخوش تغییر و تحول بود و خیلی از دانشجویان را جذب کرد. حتی گروهی از دانشجویان جذب فعالیت‌های هنری در وزارت ارشاد شدند.

عبدالکریم سروش/

دانشگاه تربیت مدرس چگونه تاسیس شد

پالایشی میان اساتید و دانشجویان پیشین دانشگاه‌ها نیز صورت گرفت. برخی اساتید که اعتقاد بر آن بود که «ما با اینها به هیچ‌وجه نمی‌توانیم همکاری کنیم، به هیچ نحو با دانشگاه همگامی ندارند و به دلایل مختلف در آنها انتظار اصلاح و تغییر روحیه نمی‌رود» اخراج شدند و برخی دیگر نیز برای آشنایی و به کارگیری مبانی اسلامی در دوره‌های عقیدتی که عموما توسط اساتید و مدرسان حوزه و به صورت مشخص مدرسان «موسسه در راه حق» تدریس می‌شد، شرکت کردند. در این راستا، مقدمات راه‌اندازی «مدرسه تربیت مدرس» نیز فراهم شد تا از طریق آن اساتید مکتبی و انقلابی پرورش یابند. برخی دانشجویان نیز از دانشگاه اخراج شدند و پس از بازگشایی از تحصیل آنها جلوگیری شد. بازنگری‌ای نیز در متون درسی دانشگاه‌ها، مخصوصا دروس مربوط به علوم انسانی صورت گرفت. سعی شد در پرتو آموزه‌های اسلامی و بر مبنای منطق آن، آن دروس مورد بازنگری قرار گیرند.

علیرضا علی‌احمدی/

فعالیت‌های دانشجویان پس از انقلاب فرهنگی

با اینکه دانشگاه‌ها تعطیل شده بودند، دانشجوها که نمی‌توانستند بیکار بمانند. ما سابقه تشکیل جهاد سازندگی را هم داشتیم، یعنی در ابتدای قضیه، جهاد سازندگی هم ما کار کرده بودیم. اولش هم از درو گندم در ورامین شروع شد. مثلا بعضی جمعه‌ها به ورامین می‌رفتیم و درو و در جاهای دیگر هم کمک می‌کردیم. بعد در تابستان 58 هرکدام به شهرستانی رفتیم و در جهاد سازندگی کار کردیم. مثلا خود من در روستاهای شهرکرد در جهاد سازندگی کار می‌کردم. به این ترتیب چنین تجارتی هم داشتیم. من بیشتر در ستاد انقلاب فرهنگی وقت می‌گذاشتم و به نمایندگان منتخب حضرت امام که ستاد انقلاب فرهنگی را اداره می‌کردند، کمک می‌کردم. عده‌ای از دوستان‌مان هسته جذب نیرو و اشتغال را ساماندهی می‌کردند. آن هسته توسعه یافت و تعدادی نیروی برای صدا و سیما و به‌عنوان مثال برای تولید فیلم فرستادیم. آقای جواد شمقدری کارگردان معروف یکی از آن افرادی است که همان موقع به کمیته هنری جذب نیرو رفت و از مرکز آموزش فیلمسازی سردرآورد و دوره لیسانس مهندسی مکانیک علم و صنعت را هم تمام نکرد.

عده‌ای را هم برای کمک به جهاد سازندگی فرستادیم تا به دامغان، صحنه کرمانشاه و شهرهای مختلف بروند. الان تعدادی از این افراد استادان دانشگاه هستند، اما آن موقع به آنجاها رفتند و کار می‌کردند. عده‌ای را برای کمک به سپاه و بسیج فرستادیم. این عده پادگان‌ها را اداره و به سپاه و بسیج کمک می‌کردند. قرار شد تعدادی هم روی فعالیت‌های تحقیقاتی و علمی وقت بگذارند. در نتیجه اینها که اول هسته علمی و فعالیت‌های آموزشی بودند هسته اولیه شدند که بعدا اسم‌شان جهاد دانشگاهی شد. از این افراد می‌توانم به مهدی آخوندی که دارای دکترای دانشگاه علوم پزشکی‌اند، حسین رحیمی که مدت‌ها رئیس سازمان سنجش و رئیس سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی کشور بود و غلامرضا رحمانی که اتفاقا از دانشگاه علم و صنعت و مدتی معاون دانشگاه امام حسین(ع) بود- ایشان در دانشگاه علم و صنعت الکترونیک می‌خواند و بعدا دکترای مدیریت آموزشی گرفت- اشاره کنم که این افراد در ذهنم مانده‌اند. آن هسته متمرکزی که دوستان‌مان در سطح کشور تشکیل داده بودند، مدیریت دانشگاه‌ها را هم گرفته بود و خرده‌خرده جهاد دانشگاهی از بطن آن متولد شد.

سرفصل‌های خیلی از درس‌ها را اساتید زیرنظر ستاد انقلاب فرهنگی عوض کردند، برخی رشته‌های بسیار جدید تاسیس شد و تعداد واحدها افزایش یافت. برخی دانشگاه‌ها در هم ادغام شدند و مجتمع‌های دانشگاهی شکل گرفت؛ مثلا مجتمع علوم انسانی که الان دانشگاه علامه‌طباطبایی است، تشکیل شد که در تهران هرچه دانشکده‌ علوم انسانی بود، حتی دانشگاه آزاد اسلامی قدیم را ادغام کردند و همه اینها به اصطلاح مجتمع علوم انسانی شد. به مجموعه‌های فنی مهندسی که خودشان دانشگاه بودند کاری نداشتند و آنهایی را که پراکنده بودند ادغام کردند. آنها را جمع کردند که مجتمع فنی مهندسی و بعدا نامش خواجه‌نصیر شد.

تضاد بین جناح چپ تحکیم و حزب جمهوری اسلامی

از جمله مسائلی که در این ایام اتفاق افتاد‌، سخنرانی دکتر آیت بود. در بهار ۵۹ دکتر حسن آیت، مسئول شاخه سیاسی حزب سخنانی ایراد کرد که در مجموع چنین القا می‌شد که انقلاب فرهنگی یک حرکت سیاسی برای برداشتن یک جریان خاص است. در چنین شرایطی دفتر تحکیم علیه سخنان وی، موضع‌گیری کرد که از این اتخاذ موضع، بنی‌صدر اوج بهره‌برداری خودش را انجام داد و غیر‌مستقیم از موضع دفتر تحکیم وحدت حمایت کرد؛ لذا با جوسازی مجاهدین خلق و روزنامه انقلاب اسلامی به یک بحران تبدیل شد. حزب جمهوری اسلامی سخنان شهید آیت را نظر شخصی ایشان می‌دانست اما شاخه چپ و مخالف حزب جمهوری اسلامی در دفتر تحکیم وحدت ضمن انتشار اطلاعیه‌ای موضع خود را اعلام کرد. در قسمتی از این اطلاعیه می‌خوانیم: «آقای آیت از بانیان حزب جمهوری اسلامی و رئیس بخش سیاسی این حزب با یک‌سری تحلیل‌های ذهن‌گرایانه خویش خیال می‌کند می‌تواند نیروهای متعهد و معتقد به خط امام را به بازی گرفته و با بیهوده‌گویی‌های خود ملت را به تمسخر بکشد. ما نسبت به آنچه آقای آیت در مورد انجمن‌های اسلامی گفته اعلام جرم می‌کنیم.

انقلاب فرهنگی که خواسته حتمی امام بوده و هست این‌گونه مورد اهانت قرار می‌گیرد که به خاطر مطالب تخیلی یک فرد ذهن‌گرا به توطئه تعبیر می‌شود... . ما قضاوت روزنامه انقلاب اسلامی را در مورد انقلاب فرهنگی محکوم می‌کنیم. اگر روزنامه انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی بخواهند ما را وارد سیاست‌بازی‌های خود کنند آنها را به محاکمه خواهیم کشید.» اما جناح راست دفتر تحکیم در موارد مختلف با شهید بهشتی و حزب جمهوری اسلامی هماهنگ عمل می‌کردند. محمد‌علی سیدنژاد در این باره می‌گوید: «بنا شد با مدیران ارشد صحبت کنیم و ببینیم آیا با تعطیلی دانشگاه موافقند یا نه. مثلا می‌رفتم و با آقای رجایی، بهشتی و باهنر صحبت کردم. آقای رجایی خیلی محکم بودند و حمایت جدی کردند

سیدعباس نبوی/

می‌گفتند حزب، خط امامی نیست

جلسه‌ای با بهزاد سلطانی، نماینده بچه‌های دانشگاه صنعتی اصفهان و اعضای شاخه دانشجویی حزب گذاشته شد. در این جلسه از نماینده انجمن سوال شد که اعتراض شما به حزب چیست؟ آنها گفتند ما حزب را در خط امام نمی‌دانیم؛ چرا که به منافع خود خیلی فکر می‌کنند. ایشان گفت خب خیلی از اینها منصوبان امام هستند در حزب شما؛ اینها را منصوبان امام نمی‌دانید؟ بچه‌ها گفتند که در موقعیت منصوب بودن از طرف امام به حزب، ما آنها را در خط امام می‌دانیم ولی در قالب حزب بودن اینها می‌گوییم که در خط امام رفتار نمی‌کنند.

بیانیه تحکیم علیه آیت غیابی نوشته شد

منافقین بحثی را روی دکتر آیت اجرا کرده بودند تا ببینند ماهیت انقلاب فرهنگی چیست. افرادی از اینها با آقای آیت ارتباط خوبی برقرار و در صحبتی خصوصی با آقای آیت، مسائلی را مطرح کرده بودند. ایشان گفته بودند که ما حرکت انقلاب فرهنگی را جهت حذف شیطنت‌های دانشگاه انجام دادیم که یکی هم بحث کار روی آقای منتظری جهت رهبری آینده بود. در این اوضاع دعوای بنی‌صدر و حزب جمهوری هم بالا گرفته بود. در این فاصله بچه‌های تحکیم سریع بیانیه‌ای - در غیاب برخی بچه‌ها که در مسافرت بودند- صادر کردند و حالت تلفیقی به خود گرفتند. یعنی هر کس چیزی به آن اضافه کرد و سپس منتشر شد. اصل اعتراض دانشجویان نیز به این بود که اگر این سخنان دکتر آیت درست است، حزب بیاید و نقش خودش را در انقلاب فرهنگی بیان کند و اگر درست نیست این چه نوع انسجام تشکیلاتی است که مسئول شاخه سیاسی حزب حرف خلاف‌نظر حزب را می‌زند؛ بنابراین بیاید و آن را طرد کند. دانشجویان شدیدا به استقلال حرکتشان تاکید داشتند، چون در آن شرایط برخی تهمت‌ها از ناحیه بنی‌صدر، به این حرکت زده می‌شد؛ مبنی‌بر اینکه این حرکت از طرف حزب و عوامل حزب هدایت می‌شود.

علیرضا علی‌احمدی/

حرکت خودجوش بود و ربطی به حزب نداشت

شهید آیت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود و در دانشگاه علم و صنعت تدریس می‌کرد. آقای دکتر اسرافیلیان از دوستان نزدیک و صمیمی شهید آیت بود. آنچه به نوار آیت مشهور است، از نظر مقطع زمانی با این قضیه فاصله دارد. یکی از منافقین به عنوان دانشجو با شهید آیت مصاحبه کرد و ایشان هم از وضع موجود اظهار نارضایتی داشت و دیدگاه خود را نسبت به دولتمردان آن موقع (بنی‌صدر) اعلام کرد. اصلا شهید آیت و آقای اسرافیلیان درگیر مساله انقلاب فرهنگی نبودند، بلکه حرکت خودجوشی بود که دانشجویان تصمیم گرفتند و بعد اساتید را در جریان گذاشتند و البته بعدا اساتید مسلمان حمایت و کمک کردند.

دکتر وحید احمدی/

بنی‌صدر می‌گفت می‌خواهند دولتم را کله پا کنند

در این ایام بنی‌صدر، درگیری‌هایش با حزب شروع شده بود؛ یعنی با مشکلاتی که دولت ایشان با حزب پیدا کرده بود، ایشان تلقی جدی داشت که داستان یک توطئه‌ای است که می‌خواهند دولت ایشان را کله پا کنند. در حالی که بچه‌ها به حالت استقلال تصمیم‌شان اعتقاد داشتند، حرف‌شان این بود که ما نه حزبی هستیم و نه دولتی؛ یعنی تفکر استقلالی در بین دانشجویان وجود داشت. نه باید کسی احساس کند که ما به فرمان کسی این کار را انجام داده‌ایم و نه حزب فکر کند که ما در واقع عوامل آنها هستیم.

صادق واعظ‌زاده/

پیام آیت‌ا.... خامنه‌ای به تحکیم وحدت

پس از ورود منافقین و گروه‌های مارکسیستی به فاز مسلحانه و دورترشدن بسیاری از گروه‌های سیاسی از مسیر انقلاب، گرایش به عدم‌استقلال دفتر تحکیم تقویت شد. دوستان طرفدار این گرایش اعتمادبه‌نفس خود را برای حضور و فعالیت در یک جریان مستقل دانشجویی اسلامی پیرو ولایت فقیه از دست داده بودند و گمان می‌کردند هر نوع تشکل و جریان سیاسی - اجتماعی دانشجویی محکوم به انحراف و سقوط است، مگر آنکه بزرگ‌ترها و چهره‌های شناخته‌شده در راس آن باشند. در مباحثی که با این دوستان داشتیم، موقتی بودن دوره دانشجویی و به تبع آن عضویت در دفتر تحکیم از یک طرف و نامحدود بودن عضویت در احزاب را از طرف دیگر، دلیلی برای عدم‌امکان تداوم فعالیت مستقل و بلندمدت دفتر می‌پنداشتند. در مقابل نظر آنها این استدلال را داشتیم که جریان دانشجویی مثل یک رود است که اگرچه دائما تجدید می‌شود، اما رود و جریان آن همواره پابرجاست و اتفاقا نو شدن دائمی این جریان آن است، نه نقطه ضعف آن. در هرحال این تفریط تا حدودی نتیجه آن افراط و انحراف و دوری گروه‌های سیاسی از راه امام و انقلاب و روحانیت پیرو امام بود. در نشست سراسری دفتر تحکیم وحدت از رهبر فرزانه انقلاب که در آن هنگام در کسوت ریاست‌جمهوری بودند، پیام افتتاحیه درخواست کردیم که عنایت فرمودند. در این پیام تاریخی ایشان ضمن تحلیلی از ویژگی‌های دانشجویی، از پیشگامی دانشجویان در حرکت مردم قبل از فراگیر شدن انقلاب، سخن گفتند و بیان داشتند که حضور میلیونی مردم به رهبری امام جایی برای پیشگامی جریان دانشجویی باقی نگذاشت و این جریان حداکثر توانست همراه مردم حرکت کند. آنگاه رهنمود داده بودند که اکنون جریان دانشجویی باید به موضع پیشگامی خود بازگردد اما زمزمه‌هایی به گوش رسید که در اصالت پیام و استقلال ریاست‌جمهوری در صدور آن تردید روا دارد. من که خودم بی‌واسطه پیام را از دفتر ریاست‌جمهوری دریافت کرده بودم و می‌دانستم تا قبل از دریافت آن هیچ‌کس در دفتر تحکیم از محتوای آن باخبر نبوده است، به همه در اصالت پیام اطمینان دادم.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت فرهیختگان آنلاین، تاریخ 2 اردیبهشت 97، کد مطلب: 17661: www.fdn.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین