پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۸۵۷۸
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۵
«معماری معاصر ایران» عنوان کتابی است از داراب دیبا که مدتی پیش توسط نشر کتاب آبان و دید گرافیک به چاپ رسید و آن‌طور که از عنوان کتاب هم برمی‌آید، در این اثر با گزیده‌ای از آثار معماری چهار دهه اخیر ایران روبه‌رو هستیم.

شعار سال: کتاب «معماری معاصر ایران» درواقع حاصل تلاش پنج‌ساله دیبا و همکارانش در شناخت آثار معماری معاصر ایران، گفتگو با معماران و بازدید و عکاسی از آثار مورد نظر است. در ابتدای این پروژه آثار زیادی گردآوری می‌شوند و بعد در چند مرحله از داوران و کارشناسان نظرسنجی می‌شود و در نهایت تعدادی از آثار برای انتشار در این کتاب انتخاب می‌شوند. در برخی از موارد استادان و معماران بین‌المللی نیز درباره آثار نظر داده‌اند و جمع‌بندی نهایی کتاب توسط داراب دیبا انجام شده است. هدف از انتشار «معماری معاصر ایران» بیش از هرچیز معرفی معماری چند دهه اخیر ایران به عرصه بین‌المللی است و از این‌روست که کتاب به زبان انگلیسی منتشر شده است. به مناسبت انتشار کتاب »معماری معاصر ایران» نشستی درباره این کتاب با حضور داراب دیبا، ایرج کلانتری، غزاله حنایی و فیروز شافعی برگزار کردیم. ایرج کلانتری یکی از معمارانی است که در هیئت داوری این پروژه حضور داشته و غزاله حنایی هم از همکاران دیبا در این طرح بوده است. فیروز شافعی نیز کار فنی و طراحی کتاب را برعهده داشته است. در این نشست درباره ضرورت انتشار این کتاب، شیوه انتخاب آثار و وضعیت و جایگاه معماری معاصر ایران صحبت کرده‌ایم. داراب دیبا در بخشی از این نشست درباره اهداف این پروژه می‌گوید: «مهم‌ترین هدف ما معرفی معماری ایران در عرصه جهانی بود. ما حدود بیست سال مجله‌ای با عنوان «معماری و شهرسازی» منتشر می‌کردیم... هفتادوپنج درصد این مجله به زبان فارسی بود و بیست‌وپنج‌درصدش خلاصه‌ای از آن به زبان انگلیسی بود. بعدها ما متوجه شدیم که مخاطبان این مجله بیشتر از هزار نفر یا دو هزار نفر نیستند. هنوز هم مجلاتی که در ایران درباره معماری و به زبان فارسی منتشر می‌شوند مخاطب بین‌المللی ندارند و خوانندگانشان در دو هزار نفر خلاصه می‌شود که اغلبشان هم خود معماران هستند. اما در کتاب «معماری معاصر ایران«هدف ما این بود که نشان دهیم در ایران اتفاقاتی در حوزه معماری در حال وقوع است و این آدم‌هایی که در این سال‌ها مشغول به کار بوده‌اند یک سابقه کاری و انگیزه اجتماعی دارند و به کشورشان هم علاقه‌مندند و ما می‌خواستیم به واسطه این کتاب این چهره‌ها و آثار را در سطحی جهانی معرفی کنیم

فیروز شافعی: در آغاز گفتگو و برای ورود به بحث لطفا توضیح دهید که براساس چه ضرورتی به سراغ تدوین کتاب «معماری معاصر ایران» رفتید؟
داراب دیبا: در خارج از ایران تقریبا کسی تصوری از معماری ایران ندارد و آنچه در اینجا در جریان است ناشناخته مانده است. دلیل این مسئله هم این است که کار تبلیغاتی ما ضعیف است و کتاب‌های ما هم غالبا فقط به زبان فارسی منتشر می‌شوند و در نتیجه در خارج از ایران مخاطبی ندارند. هدف ما از انتشار کتاب «معماری معاصر ایران» این بود که مهندسان و معماران خوبی را که در این مملکت مشغول کار هستند، در صحنه بین‌المللی مطرح و معرفی کنیم. دلیل اینکه کتاب به زبان انگلیسی تدوین شده هم همین است و با وزارت امور خارجه هم صحبت کرده‌ایم که این کتاب را در بخش‌های فرهنگی‌شان ارائه دهند تا در کشورهای مختلف جهان معرفی شود. ما در این کتاب چندان هم به دنبال این نبودیم که لزوما آثار خوب را انتخاب کنیم بلکه هدف‌مان بیشتر ارائه اثری پدیدارشناختی درباره معماری‌ای بود که در این کشور وجود دارد و می‌خواستیم به معرفی این آثار بپردازیم. به‌این‌ترتیب کارهای متنوع و شاخصی در این کتاب گرد آمده‌اند و درباره هر اثر هم کمی اطلاعات ارائه کرده‌ایم. در مقدمه کتاب هم به این نکته اشاره شده که اگر ما امروز در معماری‌مان به نقطه فعلی رسیده‌ایم نباید فراموش کنیم که از زمان ورود مدرنیته و مدرنیسم به ایران، که برای اولین‌بار ساختمان‌های جدید ساخته شدند، تا به امروز افراد زیادی در رشد معماری‌مان سهم داشته‌اند. از آقای عزیز فرمانفرمائیان گرفته تا کسان دیگری مثل نادر اردلان، کامران دیبا، کیوان خسروانی، محمدرضا مقتدر و...، همگی زمینه را برای رشد معماری مدرن در ایران هموار کردند. وقتی امروز آثار معماری چند دهه اخیر را نگاه می‌کنیم می‌بینیم که در میان آنها کارهای ممتاز هم وجود دارد که می‌توانند با بهترین آثار جهانی رقابت کنند.
آیا ویژگی‌هایی مشترک در معماری چند دهه اخیر ایران وجود دارد؟
د.دیبا: در سال‌های بعد از انقلاب نوعی اصرار درباره بازگشت به سنت و تقلید از الگوهای گذشته برای احیای یک نوع معماری اسلامی وجود داشت. اما از لحاظ پدیدارشناختی یک موضوعی که در آثارِ گردآمده در این کتاب دیده می‌شود این است که در نسلی که در این سال‌ها در ایران مشغول به کار بوده‌اند این انگیزه چندان وجود نداشته است. دلیلش هم روشن است؛ زمان و مکان عوض شده و امروز باید همگام با جهان پیش برویم. در آثاری که در این کتاب انتخاب شده‌اند هم می‌بینید که بناها شبیه به بناهایی است که امروز در دنیا ساخته می‌شود. جمع‌آوری این آثار کار مهمی بود و ما در طول پنج سال سیصد اثر را انتخاب کردیم. برای این‌که خودمان به تنهایی دست به انتخاب نزنیم،‌ یک شورای داوری تشکیل دادیم که جناب ایرج کلانتری هم جزو این شورا بودند. آقایان کامران صفامنش، علی صارمی، هاشم هاشمی‌نژاد، فرخ درخشانی و... نیز دیگر اعضا بودند. ازاین‌رو دفتر ما در ابتدا با دقت آثار را جمع‌آوری کرد و بعد آنها را در جداولی آوردیم و امتیازبندی کردیم. از میان سیصد اثر جمع‌آوری‌شده آثاری که امتیاز بیشتری به دست آوردند انتخاب شدند و حدود 66 پروژه در این کتاب آورده شده است.
«معماری معاصر ایران» به زبان انگلیسی تدوین شده و شما هم اشاره کردید که هدف از انتشار این کتاب آشنایی جهان با آثار معماری ایران بوده است. ازاین‌رو آیا می‌توان گفت که مخاطب اصلی این کتاب افراد غیرایرانی هستند؟
د.دیبا: نه لزوما اما می‌توان گفت که مهم‌ترین هدف ما معرفی معماری ایران در عرصه جهانی بود. ما حدود بیست سال مجله‌ای با عنوان «معماری و شهرسازی» منتشر می‌کردیم. این مجله کاملا غیردولتی بود و امکان انتشارش به لطف انجمنی بود که معماران در آن حضور داشتند از جمله مهندسین مشاور باوند که حامی مجله بود و بیش از پانزده مهندس مشاور و دفاتری که کمک مالی می‌کردند باعث می‌شد که این مجله به بهترین شکل منتشر شود. هفتادوپنج درصد این مجله به زبان فارسی بود و بیست‌وپنج درصدش خلاصه‌ای از آن به زبان انگلیسی بود. بعدها ما متوجه شدیم که مخاطبان این مجله بیشتر از هزار نفر یا دو هزار نفر نیستند. هنوز هم مجلاتی که در ایران درباره معماری و به زبان فارسی منتشر می‌شوند مخاطب بین‌المللی ندارند و خوانندگانشان در دو هزار نفر خلاصه می‌شود که اغلبشان هم خود معماران هستند. اما در کتاب «معماری معاصر ایران» هدف ما این بود که نشان دهیم در ایران اتفاقاتی در حوزه معماری در حال وقوع است و این آدم‌هایی که در این سال‌ها مشغول به کار بوده‌اند یک سابقه کاری و انگیزه اجتماعی دارند و به کشورشان هم علاقه‌مندند و ما می‌خواستیم به واسطه این کتاب این چهره‌ها و آثار را در سطحی جهانی معرفی کنیم. بازخوردهایی هم که من از انتشار این کتاب می‌بینم رضایت‌بخش است. اما اگر کتاب به زبان فارسی چاپ می‌شد دایره مخاطبانش محدود می‌شد و اصولا من فکر می‌کنم امروز ما در دنیایی به‌سر می‌بریم که باید کارهایمان را به زبان بین‌المللی ارائه کنیم تا بتوانیم خودمان را بهتر معرفی کنیم. سینمای ما اگر موفق شده است به‌خاطر فستیوال‌های مختلفی است که در دنیا برگزار می‌شود. معماری هم به همین شکل باید در جهان دیده شود و اگر خودمان را در سطحی جهانی ببینیم جایگاه خودمان را پیدا می‌کنیم.
عنوان کتاب «معماری معاصر ایران» است و اگر اشتباه نکنم منظور شما از معاصر در این کتاب سه چهار دهه اخیر بوده است. این‌طور نیست؟
د.دیبا: بله همین‌طور است. چون این پروژه با پوشش وزارت راه‌وشهرسازی انجام می‌شد آنها مایل بودند ما آثار جدیدتر را مورد نظر داشته باشیم و در مقدمه هم من از کسانی که راه را برایم هموار کردند تشکر کرده‌ام. اما وقتی می‌گوییم معاصر تعبیرهای مختلفی می‌توانیم ارائه کنیم. می‌توان گفت صد سال اخیر، سی سال اخیر، بعد از دوره قاجار و... از این‌رو این موضوع کمی گنگ است. ولی به عقیده من اتفاق مهم در معماری معاصر ما از زمان رضاشاه به بعد آغاز می‌شود. پیش از آن و در دوره قاجار نوعی معماری قاجاری و نوعی معماری التقاطی کلاسیسیزم از غرب و اروپا وارد می‌شود اما از زمان رضاشاه ابنیه‌های مختلفی در ایران ساخته می‌شوند که قابل توجه‌اند. ساختمان‌های پست و تلگراف، وزارت ‌خارجه، راه‌آهن و خیلی دیگر از ساختمان‌هایی که در آنها نوآوری دیده می‌شود. در کنار این‌ها، در آن زمان معماران به صورت منفرد یا در دفاتر کوچک یا دفاتر فنی بعضی از وزارتخانه‌ها کار می‌کردند و در آن دوره است که اولین سازمان مهندسین مشاور به وجود می‌آید که یکی از بنیانگذاران مهمش عزیز فرمانفرمائیان است. اصولا یک شکل بین‌المللی تولید معماری از آن زمان آغاز شد و همین‌طور ادامه پیدا کرد. قبل از انقلاب دو کنگره بین‌المللی مهم نیز در ایران برگزار شد که اساتید مهم معماری آن زمان در آن حضور داشتند. این دو کنگره در اصفهان و شیراز برگزار شدند و چهره‌هایی مثل لویی کان و کنزو تانگه و... در آن‌ها حضور داشتند.
آقای استیرلن که یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان حوزه کشورهای اسلامی است مقدمه‌ای برای کتاب نوشته‌ و در آنجا اشاره کرده که ایرانی‌ها همیشه سازنده بوده‌اند و در ایران همیشه نیت ساختن ابنیه‌ای که در زمان خودش می‌توانسته مفید باشد وجود داشته است. اگر به آثاری که در این کتاب معرفی شده هم نگاه کنید، هم آثار مسکونی را می‌بینید و هم وزارتخانه‌ها و سفارتخانه‌های ایران در خارج از کشور و مراکز فرهنگی و... را؛ تنوع این آثار نشان می‌دهد که یک تمدن و جامعه مدنی در اینجا وجود دارد. معمارانی که این بناها را ساخته‌اند نیز همگی انسان‌های برجسته و تحصیل‌کرده‌ای هستند.
«معماری معاصر ایران» حاصل کاری پنج‌ساله است و خودتان اشاره کردید که در ابتدا حدود سیصد اثر را جمع‌آوری کردید و سپس آنها را مورد داوری قرار دادید. معیارهای شما در انتخاب این آثار چه بودند؟
د.دیبا: ما در ابتدا بدون هیچ تمییزدادنی ساختمان‌هایی که در این دو سه دهه ساخته شده را انتخاب کردیم. در نتیجه بدون اینکه تفکیکی قائل شویم آثار این دوره را جمع کردیم و ارزشیابی کیفی چندان مدنظرمان نبود. آثار جمع‌آوری‌شده را طبقه‌بندی کردیم و اطلاعاتی مثل پلان و کارفرکا و معمار و... را مشخص کردیم و سپس آثار را برای داوری به شورا بردیم. یک شورا متشکل از پیشکسوتانی مثل جناب کلانتری و دیگران بود که این آثار را می‌دیدند و امتیاز می‌دادند. ضوابطی هم برای این امتیازدهی مشخص کرده بودیم و معیارمان فقط زیبایی آثار نبود بلکه نوآوری در اثر هم مدنظر بود. مثلا ابتکار در نوع سازه یا تجهیزات مورد توجه ما بود. ما آثار را در جدولی بزرگ آوردیم و امتیازدهی صورت گرفت و آثار برجسته‌تر متمایز شدند. همان‌طوری که می‌دانید در زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی بحث طراحی سفارتخانه‌های ایران در خارج از کشور مطرح شد که این یک دوره مهمی در معماری ایران است چراکه برای اولین‌بار چند معماری که سابقه روشنی داشتند به طراحی سفارتخانه‌ها پرداختند. سفارتخانه‌ها برای ما خیلی جالب بودند چراکه این بناها باید دو تمدن را به هم می‌دوختند. مثلا آقای حسین شیخ‌‌زین‌الدین که معمار سفارت ایران در ژاپن بود، هم باید فرهنگ ژاپنی را در نظر می‌گرفت، هم فرهنگ بین‌المللی را و هم فرهنگ ایرانی را. بعد از امتیازبندی این شورا، ما یک شورا هم در دفتر خودمان داشتیم و ما هم جداولی طراحی کردیم و آثار را تجزیه و تحلیل می‌کردیم و نمره می‌دادیم. همچنین فرصتی پیش آمد که چند تن از اساتید معماری خارجی هم این آثار را دیدند و آنها هم نظراتشان را درباره این آثار دادند. به‌هرحال معماری یک بعد سلیقه‌ای هم دارد و ما نخواستیم در این کتاب وارد بعد سلیقه‌ای شویم و هدفمان در وهله اول فقط معرفی این آثار بود. اگر بتوانیم کتاب بعدی را منتشر کنیم، در آنجا به نقد این آثار خواهیم پرداخت و بررسی می‌کنیم که کدام یک از این آثار ماندگارند و معمار چه مفاهیمی را پشت اثرش دنبال کرده است.
ایرج کلانتری: به نظر من اهمیت این کتاب علاوه بر نکاتی که آقای دیبا اشاره کرد، به چند وجه دیگر هم مربوط است. در حال حاضر در جامعه ما و به‌خصوص در عرصه هنر، هرچقدر انرژی صرف مستندسازی شود نتیجه فرهنگی بیشتری را به دست می‌آوریم. در شاخه‌های هنر و به‌خصوص در عرصه هنرهای تجسمی، به سادگی نشریاتی با کیفیتی خوب منتشر می‌شوند و در آن‌ها اطلاعاتی داده می‌شود که خواننده می‌تواند به درک جدید معرفتی درباره آن رشته‌ها دست پیدا کند. ولی در مورد معماری ما فقط دو مجله داشتیم که این کار را می‌کردند که در این بازار و اوضاع و احوال عجیب‌وغریبی که وجود دارد کافی نبودند و می‌بینیم که آن جوهر و ارزش‌هایی که شاخص‌های سنجش کیفیت معماری هستند از دست رفته است. از این‌رو کوشش‌هایی مثل کتاب «معماری معاصر ایران» در چنین وضعیتی خیلی مهم است. امروز سیستم آکادمیک ما رابطه درستی با حرفه‌مندان ندارد. در این سیستم آکادمیک معدود چهره‌هایی داشته‌ایم که هم خودشان حرفه‌ای بوده‌اند و هم در عین‌حال فرآیند کار آموزش آکادمیک را هم به نحو احسن گذرانده‌اند. طبیعتا وقتی چنین کتابی منتشر می‌شود، مهم‌ترین فایده‌اش برای دانشجویان معماری و کسانی است که به معماری علاقه‌مندند. اما متأسفانه چون مستندسازی‌هایی به این شکل در جامعه ما وجود ندارد، وقتی قرار است کسی با سرسختی این کار را انجام دهد با یک انباشت بزرگ روبه‌رو می‌شود. در مورد این کتاب هم گفته شد که پنج سال زمان برده تا این آثار جمع‌آوری شوند و به شکل سیستماتیک مورد بررسی قرار گیرند. حاصل این تلاش برای فارغ‌التحصیلان رشته معماری خیلی مهم است که مصادیق حرفه‌ای را ببینند. امتیاز دیگر این کتاب در این است که کاملا بی‌طرف به جمع‌آوری و انتخاب آثار پرداخته است. مقدمه کتاب نیز می‌تواند آغازکننده نقد باشد و بحث‌های دیگری را در پی بیاورد. یکی دیگر از موضوعات حائز اهمیت این کتاب در این است که نشان می‌دهد انقلاب بعد از چهار دهه چه بازتاب فرهنگی داشته و این بازتاب چگونه قرار است در آن سوی دنیا انعکاس پیدا کند. ما در داخل کشور محدودیت‌های زیادی داریم اما می‌بینیم معمارانی هستند که با وجود این محدودیت‌ها با علم و کوشش‌های خودشان کارهای قابل توجهی را انجام داده‌اند. انتشار این کتاب همه را متوجه این موضوع می‌کند که باید به وجه کیفی آثار توجه شود.
ف.شفیعی: در کتاب می‌بینیم که نسل جوان حضور پررنگی دارند و به‌طور‌کلی دکتر دیبا و مهندس کلانتری همیشه بهای زیادی به نسل جوان داده‌اند. اگر نسل جوان امروز را با معماران دهه پنجاه مقایسه کنیم به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟
ا.کلانتری:‌ ببینید امروز یک مسئله‌ای وجود دارد که عمومی است و اصلا محدود به جغرافیای ایران نیست. در دهه چهل که من از دانشکده فارغ‌التحصیل شدم یا حتی پیش از آن و از همان سال سوم تحصیلم برای من کارفرمای بالقوه وجود داشت. برادر من با هفت سال اختلاف سنی از من می‌توانست از طریق حقوقی که می‌گرفت پس‌اندازی داشته باشد که در منطقه دروس پانصدمتر زمین بخرد و از من بخواهد که در آن زمین برای او ویلایی بسازم که آتلیه نقاشی‌ در آنجا داشته باشد. آیا امروز چنین سفارش‌دهنده‌ای وجود دارد؟ مسلما نه. برای اینکه هیچ‌کس از پس‌انداز حقوقش نمی‌تواند مالک چنان زمینی شود و دوما هیچ عقل سلیمی امروز حکم نمی‌کند که در پانصدمتر زمین ویلا بسازد که آتلیه هم داشته باشد. حتما باید بنایی ساخته شود که چند برابر قیمت زمین فروخته شود. بنابراین می‌خواهم بگویم که امروز فارغ‌التحصیل دانشکده معماری اصلا سفارش‌دهنده بالقوه ندارد. در نتیجه این مسئله به دوران برمی‌گردد. ما آدم‌های خوشبختی بودیم که دوره‌ای متولد شدیم و زندگی کردیم که به‌واسطه قشر متوسط مدام برایمان کار وجود داشت. در آن شرایط با آدم‌های فرهیخته‌ای مرتبط می‌شدم که ثروتشان فکرشان بود و با محدودیت‌های مالی که داشتند به من رجوع می‌کردند که برایشان خانه بسازم و قرار هم نبود که همه این خانه‌ها به یکدیگر شبیه باشند. مثلا برای مهشید امیرشاهی یک‌جور خانه ساخته می‌شود و برای نجف دریابندری جوری دیگر. این یک فرصتی بود که برای ما وجود داشت و امروز اصلا وجود ندارد. با همه این محدودیت‌ها صمیمانه می‌گویم که من از کسانی که یک روزی شاگرد من بودند کار یاد می‌گیرم. بچه‌های جوان‌تر فکرهای عالی دارند اما فرصت تحقق ایده‌هایشان نیست و نمی‌دانم مقصر این آشفتگی موجود کيست و واقعا متحیرم. تجربه دانشگاهی من خیلی کم‌تر از آقای دیبا است و بعد از انقلاب چند سالی به شکل حق‌التدریسی دعوت شدم تا در دانشگاه کار کنم، ولی برایم جالب است که این میل به تجدد و میل به ابزورد‌کردن مدرنیته در نسل جوان ما خیلی زیاد است. ما در دانشگاه می‌گفتیم که به بافت فرسوده و تاریخی بروید و کاری بسازید که با آنجا هارمونی داشته باشد. اما آنها حتما می‌رفتند دنبال یک تضادی که چشمگیر باشد. این بحث‌ها به واسطه کتابی مثل «معماری معاصر ایران» است که ایجاد می‌شود و از همین طریق ادبیات نقد در جامعه ما پی‌ریزی می‌شود.
د.دیبا: جناب کلانتری به نکته مهمی اشاره کردند که می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و و کمی بیشتر به آن بپردازم. زمانی که من درسم تمام شده بود و به عنوان استادیار وارد دانشگاه تهران شدم، رابطه دانشگاه با تولید و طراحی و ساخت نزدیک به هم بود. غیرقابل تصور بود که یک‌نفر در دانشگاه تهران باشد و در دفتر کار نکند. اما اتفاق بدی که در این سه دهه افتاده این است که به مرور زمان گفتند که استاد دانشگاه باید چهل ساعت در دانشگاه بماند و آنهایی که در بیرون کار می کنند باید استعفا بدهند؛ این فاجعه است. اگر یک معمار بیرون کار نکند و خودش از نزدیک تجربه نکند و به ابداع و طراحی نپردازد و درد ساختن را نداند خیلی حرفی برای گفتن در کلاس درس ندارد. اما سیستم آکادمیک ما به‌خصوص در این دو، سه دهه واقعا خراب شده است. من از دانشگاه بیرون آمدم، به این دلیل که باید در طول هفته چهل تا چهل‌و‌دوساعت را در دانشگاه پر می‌کردم. من بیرون دفتر داشتم و نمی‌توانستم همیشه در دانشگاه باشم. پیش رئیس دانشگاه هم رفتم و گفتم من این فهرست را پر کرده‌ام اما عقیده‌ای به آن ندارم. شکافی که میان دانشگاه و حرفه افتاده روزبه‌روز بیشتر هم شده است. الان چهارسالی است که من به پلی‌تکنیک سوئیس می‌روم و در برنامه‌های فوق‌لیسانس آنجا به عنوان استاد مدعو همکاری می‌کنم. شرط اینکه یک نفر در پلی‌تکنیک سوئیس تدریس کند این است که فوق‌لیسانس داشته باشد و حتما دفتر کار داشته باشد و هر سال باید آثاری را که کار کرده است، ارائه دهد. اینجا اصلا چنین چیزی نمی‌خواهند و به‌جایش مقاله می‌خواهند. مقاله یعنی چه؟ مقاله یعنی چهارتا کتاب را کنار هم گذاشتن و به هم دوختن و دزدی‌کردن از آنها که اصلا ارزش ندارد. اول باید کار کرد و تجربه داشت. اما این حکایت ما مثل کارگردان سینمایی است که اصلا فیلمی نساخته و فقط نقد نوشته است. استادان دانشگاه امروز ما همه‌شان منتقدند و فقط بحث‌کردن بلدند و به همین‌ دلیل است که بچه‌ها خیلی آنها را قبول ندارند. از آن‌طرف هم دانشگاه راه را به کسانی مثل جناب کلانتری می‌بندد و به آنها می‌گوید باید دکترا داشته باشید. در‌حالی‌که کسی می‌تواند دکترا بگیرد که بخواهد جامعه‌شناسی و تاریخ هنر درس بدهد. در معماری لزومی ندارد همه دکترا داشته باشند. اگر کسی فوق‌لیسانس معماری داشته باشد و در دفترش کار کند، آثار و روشش را می‌تواند به دانشگاه تزریق کند. مقررات امروز دانشگاه ما خیلی خنده‌دار است و الان آدم‌های زیادی داریم که دکترای معماری دارند و من نمی‌دانم ارزش این مدرک‌ها چیست.
غزاله حنایی: من چون در جمع‌آوری اطلاعات کتاب از مهندسان کمک می‌گرفتم، همه آنها می‌خواستند که در ایران امکان کار برایشان وجود داشته باشد. ایران کشوری در حال توسعه است و روند ساخت در آن خیلی سریع است. در سطح شهر که راه می‌رویم پروژه‌ها با سرعت در حال ساخته‌شدن هستند و اینها سلیقه‌ای را به وجود می‌آورند. این پروژه‌ها به دلیل اینکه قوانین شهرداری مدام تغییر می‌کند با سرعت پیش می‌روند و به این دلیل سلیقه‌ای که امروز در پروژه‌ها وجود دارد، از نظر آکادمیک روبه‌پایین است. این پروژه‌هایی که در این کتاب می‌بینیم شاید به‌راحتی در سطح شهر دیده نشوند و ما در شهرهای مختلف از اساتید کمک گرفتیم که به ما در راه شناسایی و جمع‌آوری این پروژه‌ها کمک کنند و تلاش کردیم که این آثار را نشان دهیم. چون معماران این بناها افرادی هستند که با یک دانش و تئوری خاص در حال تلاش‌اند و این کتاب هدفش این بوده که این تلاش را به جامعه بزرگ‌تری نمایش دهد تا این نوع سلیقه در سطح جامعه گسترش پیدا کند.
ف.شافعی: نکته دیگری که درباره این کتاب می‌توان گفت این است که اگرچه در سال‌های اخیر برج‌ها و ساختمان‌های بلند مسکونی و تجاری و مراکز خرید زیادی در نقاط مختلف ساخته شده، اما اثری از آنها در این کتاب نیست. آیا این آثار به لحاظ معماری بی‌ارزش‌ بوده‌اند؟
د.دیبا:‌ موضوع مال‌بازی که الان مد شده و همه‌جا دیده می‌شود، پدیده جدید هفت‌، هشت ساله است. در این سال‌ها موضوع بازار کم‌رنگ شده و سرمایه به دست کسانی رسیده که هویت متفاوتی دارند و آنها به سمت ساخت مال‌ها رفته‌اند و البته خیلی نمی‌خواهم وارد این موضوع شوم که چه کسی این مال‌ها را می‌سازد.
ف.شافعی: منظور من ارزش معماری مراکز خرید و برج‌هاست. در کتاب ساختمان دیوان محاسبات بلندترین بنایی است که انتخاب شده و بقیه بناهایی که انتخاب شده‌اند ساختمان‌های زیر ده طبقه هستند. آیا برج‌ها و بناهای بزرگی که امروز در همه شهرها دیده می‌شوند ارزش معماری ندارند؟
ا.کلانتری: برای پاسخ‌دادن به این سؤال باید یک ورود
اجتماعی-اقتصادی به ماجرا داشته باشیم. همان‌گونه که من قبلا گفتم خیلی از مسائلی که می‌خواهیم بررسی کنیم متعلق به یک دوره تاریخی است. اکثریت جامعه شهری امروز برای خانه‌دار‌شدن نمی‌روند زمین بخرند و آنجا را بسازند درحالی‌که در دوره‌ای دیگر چنین چیزی وجود داشت. اکثر ساختمان‌های مرتفعی که امروز در شهر دیده می‌شود، همه‌شان خالی‌اند. به این علت که نظام ترجیحی در جامعه‌ای مثل جامعه ما دنبال منفعت می‌رود. زمین را گران می‌خرد پس باید تا حد ممکن از زمین بهره‌برداری کند تا بتواند مقدار بیشتری سطح زیربنا بفروشد و سود کند. این خیلی فاصله دارد با معماری که قرار است در یک بنا ارزش‌های کیفی را مدنظر داشته باشد. امروز همه‌چیز کمی شده است. ما چقدر مال و مراکز خرید نیاز داریم؟ امروز در فاصله‌های خیلی کم مدام مراکز خرید ساخته می‌شود. دلیلش چیست؟ چون پولشویی است و در نود‌و‌نه درصد این ساخت‌وسازها بازده سرمایه‌گذاری و منفعت و سوداگری مطرح است و ارزش معماری در آنها وجود ندارد. نکته دیگری که همیشه آقای دیبا به آن توجه کرده‌اند این است که با مستندسازی اتفاقات، سلیقه دانشجویان را بالا ببرد. این کیفیت است که باید واجد ارزش افزوده باشد و نه کمیت.
د. دیبا:‌ در غرب معماری یک کالای تجاری صرف نیست. وقتی یک ساختمانی ساخته می‌شود تا حدودی باید برای جامعه مفید هم باشد و ضمنا بار اقتصادی هم دارد. اما اصلش مربوط به محیط انسانی و محیط زیست آدمی است که به تمدن، محیط‌زیست، جامعه مدنی، ایدئولوژی و طبیعت مربوط می‌شود. در جامعه ما چون اقتصاد ناپایدار وجود دارد، تنها جایی که می‌شود سرمایه را در آن واریز و تثبیت کرد، زمین است. امروز و با نوسانات قیمت ارز این مسئله حادتر هم شده است. وقتی بحث سوداگری وارد معماری می‌شود نتیجه همین چیزی می‌شود که امروز دیده می‌شود. اما پس ذهن ما یک ارزش‌های مدنی وجود دارد. ما وقتی فارغ‌التحصیل شدیم قسم خوردیم که به بشریت کمک کنیم. ما خودمان را به پول نمی‌فروشیم و سعی می‌کنیم کاری کنیم که برای جامعه مفید باشد. این البته مغایرتی ندارد که معمار یک کار تجاری خوب هم بکند. اما وقتی مسئله پولشویی به شکل حاد مطرح می‌شود، ماجرا کاملا متفاوت می‌شود. اقتصاد بخشی از معماری است اما وقتی موضوع پولشویی وجود دارد، معماری از مسیر سالمی که پشتش مدنیت وجود دارد، خارج می‌شود. ما در این کتاب ناخودآگاه نخواستیم این قبیل کارها را وارد انتخابمان کنیم.
غ.حنایی: در انتخاب‌های اولیه ما، ساختمان‌های مرتفع هم وجود داشت اما در داوری‌ها این کارها کنار گذاشته شدند. در مورد ساختمان‌های بلند یک مبحث مهم، موضوع تکنولوژی است. وقتی ما در عرصه جهانی می‌خواهیم خودمان را معرفی کنیم، شاید در بحث تکنولوژی چندان نخواهیم روی این موضوع مانور بدهیم. همان‌طور‌که آقای استرلن در مقدمه کتاب گفته، ما پیشینه قدرتمندی داریم که در وجودمان هست و آن را در معماری‌مان تکرار می‌کنیم. در نتیجه ما چندان به‌دنبال نشان‌دادن تکنولوژی نبودیم بلکه می‌خواستیم بیشتر روی هویت در آثار معماری‌مان تأکید کنیم.
برج‌ها و مراکز خریدی که هرچند وقت یک‌بار از گوشه‌ای در شهر ظاهر می‌شوند و واقعا هم معلوم نیست که قرار است به کدام نیاز واقعی شهروندان پاسخ دهند، وضعیت متناقضی در شهر به وجود آورده‌اند. انگار ما هم با نوعی مدرنیسم توسعه‌نیافتگی روبه‌رو هستیم و تنها چیزی که در این وضعیت متناقض شهری اهمیتی ندارد حق شهروندان و فضاهای شهری است.
د.دیبا: بعد از انقلاب مدام گفته شد که مدرنیته خوب نیست و محکوم شد. اما واقعیت این است که مدرنیته واکنشی بود به پنج قرن تفتیش عقاید و آدم‌سوزی. مدرنیته پاسخی بود از طرف کسانی که می‌توانستند خودشان فکر کنند و زندگی‌شان را از زیر سلطه اشرافیت و کلیسا رها کنند. اما در اینجا باید لغت دیگری برای توصیف وضعیت خودمان پیدا کنیم. این سرمایه‌داری ناهنجار افسار‌گسیخته‌ای است که وارد کشور شده است. ما مظاهر جهان مدرن را وارد کرده‌ایم و فکر می‌کنیم که وارد مدرنیته شده‌ایم. اما در اصل با سلطه سرمایه‌داری افسارگسیخته روبه‌روییم.
ا.کلانتری:‌ ما در وضع بیماری قرار داریم که نظام ترجیحی برای همه با معیارهای کمی سنجیده می‌شود. بلایی که به سر ما آمده این است که شما نوار طولی شرقی غربی را در معابر طی کنید و ببینید که همه مجتمع‌ها خالی است. هنوز جامعه ما برای بحث مسکن هیچ نظام جامع حمایتی‌ای ندارد که تسهیلاتی بدهد تا قشر متوسط با درآمد کم که متقاضی واقعی مسکن است، خانه‌دار شود. همه انرژی نیروی انسانی و معمار و متریال و مصالح صرف این می‌شود که آپارتمان لوکسی ساخته شود که آن هم خالی است. این تناقض نتیجه نبود یک سیستم و مدیریت درست شهری است. چرا زمین در کشور ما باید این‌قدر گران باشد؟ در مورد مسکن، پیش از آنکه وارد الگوی سکونت شویم، یک‌دفعه از یک سیستم متداول سکونت در خانهِ «چاردیواری اختیاری» می‌پریم به آپارتمان‌نشینی. اشکال کنونی این است که ما یک دوره استهلاکی را می‌گذرانیم که تقدم و تأخر وسایل را نمی‌دانیم و اولویتی در امور برایمان وجود ندارد.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 21 آبان 97، شماره: 3289


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین