شعار سال: «شبکه های اجتماعی و فرهنگ سازی، سینما، بستری برای ترویج هنر و زیبایی شناختی و مهار آسیب های اجتماعی با تدابیر آگاهانه» از جمله مهمترین موضوعات اجتماعی و فرهنگی محسوب می شود که در مطبوعات امروز (شنبه) برجسته شده است.
** شبکه های اجتماعی و فرهنگ سازی
ظهور رسانه های اجتماعی روند زندگی شهروندان را به کلی تغییر داده و تاثیر مستقیمی بر آنها گذاشته است. عمومیت یافتن شبکه های ارتباطی در دهه اخیر باعث شده کاربران فارغ از مکان و زمان به تولید و انتشار محتوا بپردازند و به عاملی برای قدرت نمایی فرد در مقابل رسانه تبدیل شوند.
روزنامه «همدلی» در گزارشی با عنوان «جهان بیدیوار شبکههای اجتماعی در حال صدمه زدن به زبان فارسی است درست نویسی در تندباد شبکه های مجازی» می نویسد: تلگرام، اینستاگرام و توئیتر دیگر شده اند جزئی از زندگی مردم. دیگر هر کسی برای خودش رسانه ای دارد و نیازی نیست مثل دهه ها قبل منتظر باشد پرنده شانس روی شانه هایش بنشیند و گزارشگری با دوربین در دست، میان هزاران و شاید میلیون ها نفر انتخابش کند تا شاید حرفش را دیگران هم بشنوند. الان صفحه هر فردی، رسانه اوست و کم نیست تعداد افرادی که هزاران دنبال کننده دارند و متن و نظرهای شان را در اقصی نقاط جهان می بینند و می خوانند؛ اتفاقی است خوش است که دنیا کوچک شده، «دهکده جهانی» در عمل معنا پیدا کرده و دیگر فاصله ها و مرزها میان انسان ها بی معنی جلوه می کند ولی خطرهایی نیز در این جهانِ بی دیوار نهفته است.
در ادامه این گزارش می خوانیم: یکی از خطرهایی که در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، ما را تهدید می کند، آسیبی است که به پیکره زبان فارسی وارد می شود. دیگر غریب نیست مواجهه با عباراتی مانند «عایا و عاقا». رشته داستان «ه کسره» هم که دیگر سری دراز دارد و هنوز هم می بینیم کسانی که «مالِ من» را «ماله من» می نویسند و «وقت رفتنه» را «وقت رفتنِ». ناآشنایی با قواعد ساده دستوری در زبان فارسی و البته بی علاقگی بسیاری از جوانان نسل امروز به ادبیات غنی و کهن ایران زمین، تیشه ای می زند به ریشه قطورش. از طرفی تعداد قابل توجهی از نویسندگان، شاعران و ترانه سرایان امروز نیز با قواعد و اصول زبان مادری خویش بیگانه اند و اشتباهاتی فاحش در نوشته های خود دارند که با هیچ نگاهی قابل اغماض نیست. در میان ما روزنامه نگاران هم کم نیستند همکارانی که هنوز «زمینه» را «ضمینه» می نویسند و برای «قدردانی» نمی دانند «گذار» را بگذارند پای «سپاس» یا «گزار» را!
روزنامه «ایران» در گزارشی با درج عنوان «نوجوانان اینستاگرامی، «اسنپ چت» را مغلوب کردند» نوشت: محبوبیت شبکههای اجتماعی در جهان رو به افزایش است ولی این بدان معنا نیست که این پلتفرمها در تمام دوران حیات خود روزگاری شیرین و پرمخاطب دارند چرا که با ظهور نمونههای جدید و دارای پتانسیلهای بالا، هر یک از این پیامرسانها ممکن است با جزر و مدهایی مواجه شوند. به عنوان مثال فیسبوک که روزگاری محل یکهتازی جوانان و نوجوانان بود امروز دیگر حرف چندانی برای گفتن ندارد و تازهترین تحقیق یک مؤسسه پژوهشی نشان میدهد «اسنپ چت» که پیامرسان ویژه نوجوانان شناخته میشد نیز به سرنوشت فیسبوک دچار و حالا مغلوب اینستاگرام شده است.
در ادامه این گزارش آمده است: به نظر میرسد موفقیت اینستاگرام که در مالکیت فیسبوک قرار دارد، آرامش را به «مارک زاکربرگ»، مدیر فیسبوک که این روزها به دلیل نشت اطلاعات کاربران، متهم به کمکاری در حفاظت از دادههای شخصی کاربران شده است، بازگردانده است. وی به دنبال انتشار گزارش این مؤسسه در توئیتی نوشت: دیروز، رفته است و باید به امروز و فردا بیندیشیم. هرچند نوجوانان از فیسبوک فاصلهای معنادار گرفتهاند ولی ما با اینستاگرام فضای دلخواه آنها را مهیا کردیم و میتوانیم با افزایش قابلیت های فیسبوک، آنها را به سوی این شبکه اجتماعی هم ببریم، پس شکست فیسبوک معنا ندارد. البته شاید کارها به همین سادگی که زاکربرگ انتظار دارد هم پیش نرود، چرا که تنها 36 درصد نوجوان اعلام کردهاند که ماهانه یک بار به اکانت فیسبوک خود سر میزنند و تنها 5 درصد نوجوانان، آن را پلتفرم محبوب خود میدانند. گفتنی است که این رقم نسبت به سال گذشته نشان از کاهشی 45 درصدی دارد و نسبت به بهار 2016 نیز کاهشی 60 درصدی نشان میدهد. فیسبوک اکنون بیشتر کاربران بزرگسال را دارد و این روند کاهش نوجوانان در فیسبوک همچنان ادامه دارد.
روزنامه «جوان» با انتخاب عنوان «اینستاگرام در ایران پیاده نظام شکستن مقاومت مردمی» می نویسد: فضای اینستاگرام در ایران به واسطه غلبه سلبریتیهای بیمصرف، فضای مقاومت و استقامت نیست. در اغلب کشورهای دنیا شبکههای اجتماعی به محفلی برای شکلگیری جنبشهای اجتماعی به نفع استقامت و مقاومت در برابر چالشهای مبتلا به جامعه تبدیل شده است، اما شبکه اجتماعی اینستاگرام در کشورمان به فضایی برای نمایش ثروت و تنپروری تبدیل شده است. با گشتوگذاری میان صفحات اینستاگرامی افراد مختلف بهخصوص چهرهها با نمایشی از راه و ثروت طبقه نوکیسه مواجه میشوید، آن هم در شرایطی که فضای کلی کشورمان تشنه تزریق روحیه مقاومت و پایداری است. این روزها جامعه بیش از هر زمان دیگری نیازمند روحیه مقاومت و استقامت است و شاید بتوان در شرایط کنونی چنین روحیهای را در فضای عمومی جامعه شاهد بود.
در ادامه این گزارش آمده است: تنشهای اقتصادی بالا با تمام چالشهایی که برای عامه جامعه داشته، اما نتوانسته مقاومت طاقت مردم را در برابر این فضا طاق کند. در این میان و در شرایطی که سبد خانوار روزبهروز کوچک و کوچکتر میشود و مردم ناگزیرند از مایحتاج ضروریشان چشمپوشی کرده یا به حداقل اکتفا کنند، گروهی دیگر که از قضا در بیثباتیهای اقتصادی نانشان بیش از پیش در روغن فرو میرود، با رفتارهایی نظیر استخدام نیرو برای سگگردانی آن هم با دستمزدهایی عجیب و غریب تا ساعتی 100 هزار تومان، برگزاری مراسم و جشن برای خداحافظی فرزندانشان با پوشک و به نمایش گذاشتن این تصاویر در صفحات اینستاگرامشان یا سفرهای خارجی و رستورانگردیهای لاکچری و حتی انتخاب تاریخهای خاص برای نمایشی تمام عیار از ثروت و خاصبودن تصویر تمام عیاری از طبقات اجتماعی نوکیسه را به نمایش میگذارند.
** سینما، بستری برای ترویج هنر و زیبایی شناختی
سینما نوعی هنر محسوب می شود که نگاهی جدید به آن می تواند به رشد کمی و کیفی این صنعت کمک کند تا در افقی فراتر و در ارتقاع سطح فرهنگی طبقات مختلف جامعه موثر واقع شود. سینما نیز باید برای مخاطب خاص ارزش قایل شود و همچنین مخاطب عام را دریابد زیرا اگر به مخاطب توجه نکند، مخاطب نیازهایش را در هنرهایی دیگر جست وجو خواهد کرد.
روزنامه «جوان» در مطلبی با عنوان «سینمای ایران در موضوع استکبارستیزی نمره خوبی نمیگیرد» به گفت وگو با جلیل سامان پرداخت و نوشت: نحوه برخورد یک سیاستمدار یا دیپلمات، یک دانشمند یا صنعتگر، یک هنرمند یا یک نظامی با این هژمونی متفاوت خواهد بود چه رسد به یک سیاستمدار با سیاستمدار دیگر! در بعد مبارزه با استکبار جهانی ابزاری مثل رسانه امروز خیلی تعیین کننده است، چون افکار عمومی روز به روز در جهان اهمیت بیشتری پیدا میکند. ابزار جنگ نرم را نیز نباید دست کم بگیریم، طوری که برخورد رسانهای من به اندازه برخورد رسانهای او تاثیرگذار باشد! اما آیا امکانات رسانهای ما این قدرت را در مصاف با این هژمونی فرهنگی دارد؟ معتقدم این مسئله وجود دارد، چون همواره ما در موضع مظلوم واقع شدهایم و این را مردم میفهمند. تحریمهای ظالمانه و کشتار مردم مستضعف جهان از جمله یمن، فلسطین، سوریه، عراق و حمایت از رژیمهای قرون وسطایی، چون عربستان سعودی در بسیاری از نقاط جهان چهره دژخیم امریکا و متحدانش را بیشتر عیان کرده است.
در ادامه این گفت وگو می خوانیم: متأسفانه سازمان منافقین و جنگ بسیاری از نیروهای کارآمد انقلاب را گرفت و فعلاً دچار قحطالرجالیم! یکی از دوستانم هشت سال در دفاع مقدس بود، اواخر جنگ او را دیدم. گفتم چه خبر رحیم؟ گفتم «هیچی مخلصای ما رفتند، مخلصای صدام موندند!» الان وضعیت انقلاب همین است. با وجود پیگیریهای زیادی که کردم فعلاً که خبری نیست حتی کار را به اوج هم ارائه کردم، اما کسی به اصطلاح دستی نجنباند. برایم عجیب نیست؛ همه دنبال این هستند که با سلبریتیها عکس بگیرند! بحثهای فرهنگی مال جلسات است و عملیاتی نیست. اگر بتوانید پای پله هواپیما یا پلوخوران آقازادهای رضایت مسؤلی را جلب کنید که کاری را انجام بدهید، شدنیتر است تا در سلسله مراتب سازمانی و تشکیلات فرهنگی. ساخت سریال چمران حرفش قشنگه! اما ساختش مردافکنه، اونم با سامان.
روزنامه «فرهیختگان» با درج مطلبی با عنوان «اکران سانسی نمیخواهیم» به گفت وگو با پوران درخشنده پرداخت و نوشت: پوران درخشنده کارگردان سینما معتقد است: تا وقتی که قوانین درست و عادلانه برای اکران فیلمها وضع نشود، یک فیلم غیرکمدی هرچقدر هم خوب ساخته شود؛ در میان کمدیهای لطمهزننده به سینما موفقیت چندانی در اکران نخواهد داشت. به نظر میرسد، سینمای کمدی فعلی لطمه بزرگی به کلیت سینما می زند چون بسیاری از آنها جنبه سخیفی دارند. به همین دلیل فکر میکنم فیلمهای اجتماعی هرچقدر هم خوب ساخته شوند وقتی در کنار این کمدیها قرار میگیرند، فرصت اکران مناسب پیدا نمیکنند. چون سینماداران ترجیح میدهند، سانسهای خود را دراختیار فیلم کمدی قرار دهند.
در ادامه این مطلب می خوانیم: با وجود نگرانی، انگیزه قویتری برای ساخت فیلم دارم که آن هم مردم هستند و نیز بیان دغدغههایی که در جامعه وجود دارد. این دغدغهمندی آنقدر برای من اولویت دارد که با وجود پیشنهادهای متعددی که برای ساخت فیلم کمدی داشتم، تصمیم گرفتم همچنان مسیر خود را ادامه دهم و نمیتوانم وقتی درد را در جامعه میبینم به جای پرداختن به آن سراغ فیلمهایی بروم تا با آن حواس مردم از مشکلات یا حل آنها دور شود. تا وقتی این چرخه معیوب در اکران ادامه داشته باشد، مطمئن باشید فیلم اجتماعی خوب هم موفق نمیشود، بنابراین باید قوانینی وضع شود تا شرایط اکران فیلمها تغییر کند. اصلا من نمیدانم چرا اکران سانسی باید در سینمای ایران وجود داشته باشد؟ ما اکران سانسی نمیخواهیم. چرا از تعداد چهار یا پنج سرگروه، به هفت سرگروه رسیدیم که باعث شود فیلمها یکی پس از دیگری و با سرعت اکران شوند و بعد پایین بیایند؟ اتفاقی که این روزها در سینمای اجتماعی شاهدش هستیم، همانند بلایی است که بر سر سینمای کودک آمد و فیلمسازان خوب سینمای کودک، این حوزه را رها کردند چون در اکران فیلمهایشان به مشکل برخوردند. این ماجرا برای فیلمسازان اجتماعی هم در حال تکرار شدن است و آنها کمکم به سمت سینمای کمدی سوق پیدا میکنند. البته اگر فیلم کمدی خوب ساخته شود مشکلی نیست، اما مساله این است که بسیاری از این فیلمهای کمدی کیفیتی هم ندارند.
** مهار آسیب های اجتماعی با تدابیر آگاهانه
آسیب های اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عمل جمعی قرار نمی گیرد و باعث ریختن قبح قانونی و یا اجتماعی می شود. طلاق، اعتیاد، حاشیه نشینی، خشونت و ... از جمله مواردی هستند که در جامعه به آسیبهای اجتماعی دامن می زنند و مهار و کنترل آنها نیاز به تدابیر جدی نخبگان، مسوولان و کارشناسان زبده دارد.
روزنامه «قانون» با درج مطلبی با عنوان «مرگ در دسترس» می نویسد: در مغازههای سم فروشی ناصرخسرو یکی درمیان باز و بسته است. غروبهای پنجشنبه مشتریهایشان نسبت بهدیگر شبها گاهی بیشتر هم میشود.دلیلش را کسی نمیداند. این را محسن دوافروش میانسالی میگوید که سالهاست در این راسته از قرص برنج گرفته تاداروهای کمیاب را میفروشد. اومیگوید:« چندماه است که مشتری قرص نسبت به قبل بیشتر شده، از آن طرف فشار مامورها هم زیاد شده اما کسی نمیتواند جلوی فروش را بگیرد. همین الان اگر بخواهی قرص را بخری، یک ربع بالا و پایین بروی میتوانی پیدا کنی و بخری. خیالت راحت! چند ساعت بعد هم جنازهات را میبرند». داروفروش ها موتورهایشان رادر صفهای طولانی کنار هم پارک کردهاند و اغلب لباس های تیره به تندارند. حجم سیاهی که ناگهان بعد از ورود به راسته شیمیایی فروشهای ناصرخسرو به چشم می آید. اکبر یکی از فروشندههاست. همان اول راسته، کنار موتورش ایستاده، کت چرمی سیاه رنگ پوشیده و ته لهجه دارد. همین که می شنود قرص برنج می گوید:«میخوای کارت رو تموم کنی؟» میگویم:«نه واسه برنج می خوام». می گوید:« ما از این دروغا زیاد شنیدیم؛ خیالت راحت نیم ساعت هم بیشتر طول نمی کشه. حالا بگو چقدر پولداری؟» میگویم:«50هزارتومان». واسه یهدونه بسه؛ تراول 50 را نشانش میدهم و می گویم قرص را بده تا پول را بدهم.
در ادامه این گزارش می خوانیم: راسته شیمیایی فروش ها کم کم دارد به انتها میرسد و یک عطاری نیمه سنتی، شیمیایی و سنتیها را از هم جدا میکند.در عطاری از ژل موی سر گرفته تا سفیدآب حمام را می فروشند.دو پسر جوان و کم سن و سال مشغول جا به جا کردن جنسها روی قفسه ها هستند. تا می شنود قرص برنج می گوید:« ایرانی اش راداریم. قیمتش هم 50هزارتومان. ایرانی اش نمی کشد اما مسموم میکند و خارجی اش مرگ حتمی دارد. یکی از پسرها همین که میفهمد خبرنگارم، میگوید:«ما به دختربچهها و نوجوانها قرص برنج نمیفروشیم. می گیرند و خودکشی میکنند. اما بزرگترها برای مصرف داخل کیسه برنج میخواهند. البته قرص برنجی که ما میدهیم، مجوزدارد، قرصهای خارجی می کشد اما قرصهای ایرانی در حد مسمومیت های سنگین است». یکی از پسرها که روی قفسه ایستاده و منتظر است تا نردبان از راه برسد و پایین بیاید، میگوید:«متقاضی برای قرص برنج زیاد شده و آن وقتها کمتر بود. اینجا برای یکدانه قرص برنج یک میلیون هم به ما پیشنهاد شده اما نداده ایم!
روزنامه «همدلی» با درج گزارشی با عنوان «زنگ کتک» می نویسد: هنوز دو ماهی از باز شدن مدارس نگذشته است که خبر تنبیه دانشآموزان به سرتیتر خبرها بازگشته است. تنبیه بدنی دانشآموزان مدرسهای در بوشهر با کابل، تنبیه دانش آموز شهرستان جم با خط کش و تنبیه دانشآموز زنجانی که از ناحیه صورت؛ بینی و گوش دچار آسیب شده است، نمونههای از این خشونت است. آن طور که مادر دانش آموز زنجانی در گفتگو با رسانهها ادعا کرده است، تنبیه این دانشآموز فقط به خاطر افتادن کتاب وی از روی نیمکت که باعث ایجاد سروصدا شده بود، صورت گرفته است. معلم به خاطر ایجاد سروصدا به دانش آموز سیلی میزند و وقتی دانشآموز با گریه میگوید «من کاری نکردهام»، این موضوع موجب خشم معلم و ضرب و شتم دانشآموز توسط وی میشود. در سالهای قبل نیز«پاره شدن پرده گوش دانشآموزی بر اثر تنبیه معلم در شهر شوش» به یکی از بمبهای خبری در رسانهها تبدیل شد؛ دانشآموزی 12ساله هنگامی که در صف صبحگاه مدرسه از همکلاسی خود خواسته بود جایش را با او عوض کند از سوی ناظم مدرسه با نواختن سیلی تنبیه شد و طبق تائید پزشک متخصص پرده گوش سمت راستش پاره شد.
در ادامه این مطلب آمده است: این موارد تنها چند مورد از کتک کاری در مدارس کشور است که به مدد شبکههای اجتماعی رسانهای شده است موارد بیشماری از این دست در پستوی کلاسها در مناطق دور افتاده هر روزه اتفاق میافتتد که حتی خبرش به بیرون درز نمیکند و در همان کلاس دفن میشود.
زمان زیادی از زمانی که آموزش و سواد آموزی با رنج و تنبیه بدنی گره خورده بود نگذشته است. در سالهای دور مکتب خانهها به مثابه شکنجهگاهها وظیفه داشتند شاگردان را با زور چوب و فلک باسواد کنند و در این راه از هیچ تنبهی فرو گذار نبودند. به موازات گذشت زمان تنبیهها نیز به روز شد و شیوههای جدید تنبیه جای خود را با شیوههای قدیمی عوض کرد. در نسلهای بعدی تنبیه چوب فلک جای خود را به تنبیههایی مانند گذاشتن خودکار لای انگشتان و کتک خوردن با خط کش، کابل یا طناب عوض کرد. در حافظه تاریخی اغلب ما تجربه تنبههای مشابهی است.برخی از ما شاید با خاطرات دردناکتری از این تنبیهها درگیر باشیم که بر اثر آنها بغض کردهایم، گریه کردهایم و یا با وجود تحمل همه فشارها خم به ابرو نیاوردیم تا غرورمان جلوی همکلاسیهایمان نشکند!
روزنامه «آرمان» با درج گزارشی با عنوان«افزایش آسیب های اجتماعی ناشی از مهریه سنگین» نوشت: امروزه مهریه های بالا بیشتر به خاطر نداشتن امنیت یا پشتوانه اقتصادی زنان تعیین می شود. امروزه مهریه تنها حقوقی است که زنان برای خود قائل هستند اما واقعیت این است که چه تعدادی می توانند به این حث برسند به عبارت ساده تر مهریه در یک شرایط نابرابر است که معنی پیدا می کند. زن به علت احساس ناامنی که از آینده خود دارد. همچنین نداشتن شرایط اقتصادی مناسب مهریه را برگ برنده زندگی خو بعد از جدایی می داند اما آنچه که امروزه ما در جامعه مشاهده می کنیم این است زن حتی با داشتن مهریه ای سنگین تیز نمی تواند زندگی پس از جدایی خود را تامین کند چرا که در بیشتر موارد مهره به طور کامل به او تعلق نمی گیرد و دریافت اقساطی مهریه نیز درد چندانی از او دوا نخواهد کرد.
در ادامه این گفت وگو می خوانیم: در بسیاری از مواقع چون در اوایل زندگی زن و مرد عاشق پیشه هستند و می خواهند یک کار متفاوت انجام دهند تعداد زیاد سکه پول یا هر چیز دیگری را به عنوان مهریه تعیین می کنند اما باید رد نظر داشت که چه تعداد از افراد توانای پرداخت این مهریه را دارند و شاید تنها برای گروه اندکی از مردم محقق مشود. آمار رسمی از تعداد این افر اد هنوز وجود ندارد که البته تعداد آنها نیز زیاد نمی تواند باشد اما به طور کلی در این شرایط برخی از افراد با برنامه قبلی خود را عاشق پیشه جلوه می دهند تا به عقد مردی در بیاییند و مهریه های سنگینی را نیز تعیین می کنند اما با گذشت مدت کوتاهی به مخالفت یا درگیری روی می آورند تا ازندگی آنها به طلاق منجر شود تا بتوانند به مهریه های بالای خود ست یابند.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری جمهوری اسلامی تاریخ انتشار 12آبان 97، کدمطلب: 83086730، www.irna.ir