شعارسال: روایات متعددی در باب معاشرت با اهل سنت در کتب روایی ما وجود دارد. این روایات، معاشرت نیکو با آنان، عیادت از مرضای آنان، حضور در تشییع جنازه های آنان و مانند آن را به شیعیان توصیه میکند و از شیعیان میخواهد که زینت اهل بیت باشند. کافی است شیعیان خود را در منظومه عالم اسلام ببینند و رسالت بسط و توسعه محبت اهل بیت در میان مسلمانان را بر خویش فرض بدانند. به این البته میتوان محورهای دیگری، چون ضرورت وحدت در مقابل دشمنان اسلام و نیز ضرورت حفظ خون شیعیان را نیز افزود.
به نظر میرسد با همین نگاه است که میتوان ملاحظات موجود نه فقط در نسبت اهلئ بیت با مقوله ی تبری که در نسبت آنان با افشای بسیاری از کمالات و ویژگیهایشان که در آن عصر، سِرّ قلمداد میشود را فهم کرد. ملاحظاتی که بی پرواییهای همان زمان را نیز نفی و نهی میکند.
حجت الاسلام مهدی مسائلی از جمله چهره هایی است که کوشیده در آثار متعدد خود به مقوله لعن و جایگاه آن در فرهنگ تشیع بپردازد و ضمن نفی حرکتهای منافی وحدت، شبهاتی که در این فضا مطرح میشود را نیز پاسخ گوید.
امامان اهل سنت؛ شاگردان اهلبیت
نویسنده در کتاب "لعنهای نامقدس" اشاره دارد به مشی ائمه در مقابل اهل سنت و امامان آنان. او تصریح میکند که اگر مشی امامان مبتنی بر مدارا و تبلیغ ایجابی مکتب تشیع نبود، هیچگاه این سطح از حضور شاگردان سنّی مذهب پای درس آنان میسر نمیشد. مسائلی مینویسد: «اهل سنت و عالمان آنها همواره با اهل بیت (ع) مراوده داشته و با آنها همنشین بودهاند؛ همچنان که بسیاری از شاگردان و راویان احادیث ائمه (ع) از اهل سنت به شمار میآیند. با این سخن مشخص است اگر اهل بیت (ع) همچون بعضی از افراد جاهل و لجوج که در آن زمان نیز کم نبودند، به خلفای اهل سنت توهین و لعن میکردند، نه تنها نباید هیچیک از اهل سنت در محضر ائمه (ع) حضور مییافتند، بلکه باید آنها نیز در مقابل به مذمّت و قَدحِ آن بزرگواران میپرداختند.»
تعریف و تجلیل امامان اهل سنت از اهل بیت (ع)
نویسنده به نمونه های متعددی از تجلیلهای امامان و علمای بزرگ اهل سنت نسبت به اهل بیت (ع) اشاره دارد. او مینویسد: «ابوحنیفه که دو سال در مجلس تدریس امام صادق (ع) حضور یافته است، راجع به آن دو سال میگوید:"لولا السِّنتان لَهَلَکَ النُعمان. اگر آن دو سال نبود، نعمان {ابوحنیفه} هلاک میشد.»
نویسنده در نمونه های دیگر تصریح دارد: «مالک بن انس درباره امام صادق (ع) میگوید: ما رأت عَینً و لاسَمِعَت أُذُنً و لاخَطَرَ علی قلب بَشَرٍ افضل من جعفر بن محمد الصادق فضلا و علماً و عبادةً و وَرَعاً. هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و بر دل هیچ بشری خطور نکرده است کسی که از جهت فضل و علم و عبادت و ورع برتر از جعفر الصادق بوده باشد.»
"لعنهای نامقدس" نمونه های متعدد دیگری از این تجلیلها را ذکر میکند که البته در یک جستجوی ساده ی اینترنتی میتوان به موارد متعدد دیگری از این توصیف ها دست یافت. همین مشی و روش در آن برهه است که حتی امامان اهل سنت را ارادتمندان اهل بیت میکند و کار به جایی میرسد که امروز نیز عمده ی اهل سنت جزو دوستداران و محبان اهل بیت به شمار میآیند. اجلاس اخیر با عنوان محبان اهلبیت دلالتی بر همین وضعیت است و اینکه جایگاه اهلبیت حتی در میان اهل سنت به گونهای است که میتواند همین محبت محور وحدت قرار گیرد. یقیناً اگر مشی اهلبیت در همنشینیِ احترام آمیز و تکریم گونه با اهل سنت نبود، چنین شرایطی نیز هیچگاه رقم نمیخورد.
نقش آفرینی غلات در مقابل اهل بیت (ع)
نویسنده به جریان غلات در تاریخ اشاره میکند که عالمانه درصدد مواجهه با اهل بیت (ع) بوده اند و مورد لعن ایشان نیز قرار گرفته اند. البته در طول تاریخ جریانات مختلفی متهم به غلو شده اند که باید حساب آنان را از غالیان جدا کرد. نویسنده البته به جریانات متهم به غلو اشارهای ندارد و مسئله را حول کسانی طرح میکند که غلوّشان مسلم است، یعنی کسانی، چون ابوالخطاب که صریحاً مورد لعن امام صادق (ع) قرار گرفتهاند. امام صادق (ع) در روایتی میفرمایند: «لعن الله ابالخطاب، و قتله بالحدید. خداوند ابوالخطاب را لعنت کند و او را با آهن بکشد.»
نویسنده معتقد است یکی از نقش آفرینی های غلات در آن مقطع جعل روایتی در مذمت خلفا بوده. او به روایتی از امامرضا (ع) در این خصوص اشاره دارد که حضرت میفرمایند: «مخالفان ما سه نوع خبر در فضایل ما جعل کردهاند: ۱. غلو ۲. کوتاهی در حق ما ۳. تصریح به بدیهای دشمنان ما و دشنام به آنان. وقتی مردم اخبار غلوّ آن دسته را میشنوند، ما را تکفیر میکنند و میگویند:"شیعه به ربوبیت ائمهی خود قائل است. " وقتی کوتاهی در حق ما را میشوند، به آن معتقد میشوند و وقتی بدیهای دشمنان ما و دشنام به آنان را میشنوند، ما را دشنام میدهند و حال آنکه خداوند میفرماید:"و لاتَسُبُّوا الذین یدعون مِن دونِ الله فیسُبُّوا اللهَ بغیرِ علمٍ" یعنی:"به معبود آنان که جز خدا را میخوانند، دشنام مدهید تا مبادا آنها از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام گویند. "»
نویسنده از نگاه مبتنی بر وحدت و جذب در اینجا فراتر میرود و معتقد است روایاتی که در خصوص لعن خلفا در مجامع روایی ذکر شده از همین ناحیه ضعیف و غیرقابل استناد هستند. این ادعا البته ادعایی است که نویسنده به تفصیل دلایل خود را برای آن ذکر نمیکند. لازمه ی اثبات این ادعا این است که روایات مختلفی که در این زمینه وجود دارد بررسی سندی شود و علت ضعف آن یک به یک شرح داده شود. البته این تفصیل به نظر میرسد هم در سطح کتاب که در آن بنا بر اجمال و اختصار گذاشته شده نیست و هم به جهت حساسیت های احتمالی دشواریهای خاص خود را داراست. به هر حال در این فراز نگاه نگارنده میتواند جداگانه مورد بررسی و ارزیابی علمی قرار گیرد.
مشی اهل بیت در کلی گویی و مسئله ی افشای سرّ
نویسنده در خصوص لعنهای زیارت عاشورا مینویسد: «آن دسته از لعنهای این زیارت که شبه ی توهین به مقدسات اهل سنت دربارهی آنها وجود دارد، با اشاره و غیر صریح بیان شده اند؛ به گونه ای که علمای شیعه می توانند از آنها دفاع کنند و از اتهام بگریزند.» او البته بحثی نیز در خصوص سند زیارت عاشورا دارد که آن نیز در جای خود میتواند مورد بحث واقع شود. مهدی مسائلی در عین حال معتقد است اگر بنا بر لعن باشد نیز اهل بیت در این مسیر مشی و روشی خاص داشتهاند و این مشی و روش نسبتی با فحاشی و توهین و اقدامات حساسیتبرانگیز نداشته و ندارد.
چنانکه گفته شد اهل بیت حتی در بیان کمالات و مقامات خود نیز گاه مراعات میکردند و به شیعیان دستور میدادند آنچه را که در سطح فهم دیگران نیست برای غیر واگویه نکنند. نویسنده اشاره دارد به روایتی از امام صادق (ع) که حضرت میفرمایند: «گروهی مرا امام خود میپندارند. به خدا قسم من پیشوای آنان نیستم. خدا آنان را لعنت کند که هر چه من پرده پوشی میکنم، آنان پرده اش را میدرند {و آشکارش میکنند. } من چنین و چنان میگویم. آنان میگویند:"حتما مرادش فلان و بَهمان بوده است! " من فقط امام کسی هستم که از من فرمانبرداری کند.»
او به روایات مشهور در باب تقیه اشاره دارد و معتقد است تقیه نه تنها مخصوص زمانی خاص نیست بلکه با توجه به توسعه امکاناتی نظیر فیلمبرداری که انتشار هر سخنِ گفته شده در مجالس خصوصی را نیز میسر میکند، امروز موضوعیت دوچندان دارد. نویسنده این روایت معروف را در این باب متذکر میشود: «إن التقیة من دینی و دین آبائی، و لا دینَ لِمَن لاتقیَّةَ له. همانا تقیه از دین من و دین پدران من است و کسی که تقیه ندارد، دین ندارد.» او در خصوص عصر ظهور نیز بدین روایت اشاره دارد از امام صادق (ع) که: «کلما تقارب هذا الامر، کان أشدَّ للتقیه. هر چه این امر{ظهور مهدی موعود (عج) } نزدیکتر شود، تقیه شدیدتر میشود.»
مسئله خون شیعیان
نویسنده به روایات مختلفی اشاره دارد که اهل بیت در آن کسانی که با افشای اسرار اهل بیت، هزینه ی جانی برای شیعیان ایجاد میکنند را نهی و نفی میکنند. در روایتی دارد: «قسم به خدایی که دانه را شکافت و آدمی را آفرید، دشنامگویی که آبروی ما را میبرد و گردنکشی که به جنگ و دشمنی ما آمده است، پُر زحمتتر و شدیدتر از کسی نیست که گفتارمان را نزد کسانی پخش میکند که تحملش را ندارد.»
یا در روایتی دیگر از امام صادق (ع) دارد: «ای پسر نعمان! فاش کنندهی سرّ{ما} مثل کشنده ما با شمشیر خودش نیست؛ بلکه بار گناه او سنگینتر است؛ بلکه گناه او سنگینتر است؛ بلکه گناه او سنگینتر است.ای پسر نعمان! هر کس حدیثی ضد ما نقل کند، از شمار کسانی باشد که ما را به عمد کشته است، نه خطا.»
شبهه حرام زاده بودن اهل تسنن
نویسنده در کتاب به شبهات مختلفی اشاره دارد که دستمایه ی حمله به اهل تسنن قرار میگیرند. از جمله این شبهات این است که میگویند، چون اهل تسنن طواف نساء را در حج قبول ندارند و آن را به جا نمیآورند، پس زنانشان بر آنها حرام است و فرزندان آنان نیز ولدالزنا به شمار میآید! نویسنده به شدت در مواجهه با این اتهام برمیآشوبد و اشارات صریحی به فتاوای علمای شیعه و نیز قاعدهی معروف "الزام" دارد. بر مبنای این قاعده که در قواعد فقهیه در دروس حوزوی بحث میشود، اهل هر شریعت و دینی بر مبنای دین خودشان اخذ میشوند. بر این مبنا نه تنها نکاح و مسائل مربوط به آن در اهل سنت که حتی در سایر ادیان نیز باید مطابق دین و شریعت خودشان معیار قرار گیرد و کسی حق اطلاق حرامزاده بودن به پیروان دیگر ادیان و شرایع را ندارد. در این خصوص هم روایات صریح وجود دارد هم فتوا که نویسنده بدان اشاره دارد.
در نمونه ای عبدالله بن سنان نقل میکند که شخصی در حضور امام صادق (ع) به مردی زردشتی نسبت زنا داد. امام فرمود:"مَه". (ساکت شو!) او گفت:"ینکح أمَّه أو اُختَه. " (او با مادر یا خواهرش ازدواج میکند.) امام فرمود:"ذلک عندهم نکاح فی دینهم" (این گونه ازدواجها در دین آنها جایز است.)
نویسنده در همین خصوص به طواف وداع در اهل تسنن به عنوان جایگزینی برای طواف نساء نیز اشاره دارد. به این نکته نیز اشاره میکند که بنابر فتاوای مراجع شیعه، اهل سنت حتی بعد از شیعه شدن نیز نیازی به اعاده حج ندارند و حجشان مقبول تلقی میشود.
جمع بندی
کتاب لعنهای نامقدس در ۱۶۸ صفحه توسط نشر آرما چاپ شده است. نویسنده در این کتاب به نمونه های متعددی از نهی اهل بیت نسبت به فحش و دشنامگویی به دیگران اشاره دارد و معتقد است شیعه اهل استدلال و مداراست. حجت الاسلام مسائلی، اهل بیت عصمت و طهارات و پیامبر اکرم را نمونه ی بارز این مدارا و مشی معرفی میکند و معتقد است همین مدارا موجب توسعه شاگردان و نیز توسعه محبت آنان در میان عموم مسلمین شده.
او معتقد است روایاتی که در باب لعن وجود دارد بر فرض قبول سندی اشاره به نام اشخاص ندارند و آنان را باید در مشی کلی اهلبیت فهمید. کتاب، محورها و نکات متعددی دارد که تنها به نمونه هایی از آن در این نوشتار اشاره شد. نویسنده تلاش میکند شبهات مختلفی که در این باب وجود دارد را پاسخ گوید و مثلا روایتی که بهتان به اهل بدعت مبتنی بر آن تئوریزه میشود را مورد بررسی قرار دهد.
مهدی مسائلی آثار دیگری نیز با عنوان "قمهزنی؛ سنت یا بدعت"، "نهم ربیع، جهالتها، خسارتها"، "پیشوایان شیعه، پیشگامان وحدت"، "عزاداری، شعار حیات عاشورایی"، "لطیفههای اسلامی" و "فرهنگ اصطلاحات طلاب" دارد که میتواند مورد توجه قرار گیرد.
بر مبنای این کتاب اولاً: روایاتی که لعن خلفا را به نام توصیه میکنند، ضعیف هستند. ثانیاً: بر فرض پذیرش این روایات، توسعهی آن به فحاشی یا لعنِ علنی برخلاف مشی و رویهی مسلم اهلبیت (ع) است. کتاب میکوشد تا بین فحاشی و لعن تفکیک کند و نسبت میان این دو را عموم و خصوص من وجه توصیف نماید. به نظر میرسد بالفرض اگر کسی هم در محور نخستِ این کتاب خدشه کند، یقیناً نمیتواند محور دوم را انکار نماید.
روایات متعدد دیگری اساساً در باب معاشرت با اهل سنت در کتب روایی ما وجود دارد که در این کتاب مورد بحث قرار نگرفته. این روایات، معاشرت نیکو با آنان، عیادت از مرضای آنان، حضور در تشییع جنازه های آنان و مانند آن را به شیعیان توصیه میکند و از شیعیان میخواهد که زینت اهلبیت باشند.
شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت حوزه، تاریخ انتشار: 5آذر1396، کدخبر:106567، hawzah.net